تبیان، دستیار زندگی
بهارانه هایی از محمدعلی شاعری یکتا، هومن عزیزی و پوران فرخ زاد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به خط گل بنویسم قرارداد بهار


بهارانه هایی از محمدعلی شاعری یکتا، هومن عزیزی و پوران فرخ زاد.

به خط گل بنویسم قرارداد بهار

محمدعلی شاعری یکتا: نوروزانه

من باورم نشد

بهار

از شیب یک سپیده دم تازه می دمد.

اخبار را شنیدم.

گفتند:

فردا که سال

تحویل می شود

دنیای تان پر است

از رنگ های زنده ی آرامش

و صلح،

فشفشه ای است

که آسمان خدا را

به جشن سالیانه ی ما رنگ می زند.

گفتند:

دیگر نشیب زاری جان ها

آواز کوچه باغی تان نیست.

دنبال سبزه زار نگردید

ما، آن بهار نافه گشاییم.

*

مثل گلوله بر رتن آهو

در باورم نشست

این ابرهای فسفر و خاکستر

هرگز خیال ندارند

باران را که زد بهار ببارند.

تنها

فریاد کودکان به من آموخت

گلدانه های شادی دنیا را

باید برای جشن درختان

در قلب مهربان زمین کاشت.

باید برای اول نوروز

شعری بلند خواند

شعری که رنگ های سیاه را

می ترساند

سکوت این شب برفی را

می ترساند

و هرم آتش ما

مثل نتی

در گوش کودکان جهان می پیچد.

هومن عزیزی- بهار

بهار بی دندانی که به خانه ی من آمد

گرسنه تر از آینه بود(...)

آینه مرا بلعیده بود

همه ی شکلم را

تا مرا در آلبوم گم کرده باشند

روح با سر تراشیده عکس می گیرد

کارت پایان خدمتش را در آینه می اندازد

تا بهار

چار دست و پا

شعر بخواند

حالا نمی دانم

کدام طرف آینه

دوستت دارم.

پوران فرخ زاد- دوباره باد بهار

دوباره بوی اقاقی، دوباره باد بهار

نوای سبز پرستو، نوید شاد بهار

شکفته نسترن از جان باغ فروردین

شکوه رستن شمشاد، در معاد بهار

بنفشه های جوان زیر سایه های بنفش

شمیم شوخ شکوفه، به بامداد بهار

سرود شور جوانی، شرار جویایی

دویده در رگ و آوند اعتماد بهار

گذشت خشم زمستان و یورش بیداد

بیا، بیا به ستان داد دل زداد بهار

به کوچه های گذشته روانه ام گم و گول

خدای را چه بهاری در امتداد بهار!

قرار می رود از دل که زیر چنگ نسیم

به خط گل بنویسم قرارداد بهار

من از تبار بهارم، به جان گوهر گل

نژاده ای نشناسم، به جز نژاد بهار!

به خون تپیده شقاید ز شوق آن چه گذشت

به آن امید که ماند همیشه یاد بهار

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: مجلات فرهنگی ادبی