تبیان، دستیار زندگی
شعاری از سعید بیابانکی، محمد روحانی، علیرضا سپاهی لائین، غلام حسن اولاد و حافظ ایمانی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بیهوده به پرواز میندیش كبوتر


اشعاری از سعید بیابانکی، محمد روحانی، علیرضا سپاهی لائین، غلام حسن اولاد و حافظ ایمانی.

بیهوده به پرواز میندیش كبوتر

غزلی از سعید بیابانکی:

افتاده در این راه، سپرهای زیادی

یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی

بیهوده به پرواز میندیش كبوتر!

بیرون قفس ریخته پرهای زیادی

این كوه كه هر گوشه آن پاره لعلی است

خورده است بدان خون جگرهای زیادی

درد است كه پرپر شده باشند در این باغ

بر شانه تو شانه به سرهای زیادی

از یك سفر دور و دراز آمده انگار

این قاصدك آورده خبرهای زیادی

راهی است پر از شور، كه می بینم از این دور

نی های فراوانی و سرهای زیادی

هم در به دری دارد و هم خانه خرابی

عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی

بیچاره دل من كه در این برزخ تردید

خورده است به اما و اگرهای زیادی

جز عشق بگو كیست كه افروخته باشند

در آتش او خیمه و درهای زیادی...

*****

محمد روحانی ( نجوا کاشانی ) - کشته ی درد:

ای کاش  بشر در پی آزار نگردد

در آیینه ها   ،  ظلم  پدیدار نگردد

در خانه ی بی در ، دلی آرام ندارد

در ، کاش که تبدیل به دیوار نگردد

گر عدل شود حاکم ِ اندیشه ی انسان

بر دوشِ  کسی ، بار ِ کسی ، بار نگردد

اهل خرد آن است  که وقتی سخنی گفت

در آتیه ،  مجبور به انکار نگردد

فرق است میانِ  گل ِ بی خار و گلِ  خوار

اندیشه که گل گشت  ،   دگر  خار نگردد

ما کشته ی دردیم در آبادی فرهنگ

دل را بنوازید  ، که بیمار نگردد

دیریست که خورشید درین خانه دمیده ست

ای وای بر آن خفته که بیدار نگردد

*****

علیرضا سپاهی لائین- فتاوی:

ترس، حرام است ، به فتوای من

عشق ،امام است ،  به فتوای من

هرچه به جز راستی  و دوستی

فعل حرام است ، به فتوای من !

دل به خرد دادن  و انسان شدن

اصل پیام است  ، به  فتوای من

طشت نهان‌کاری نیرنگ و ننگ

بر سر بام است ،  به فتوای من

اینکه بگویی شب ما تیره نیست

شوخی شام است  به فتوای من

ای همه خاصان ، به جز آزادگی

شغل عوام است ،  به فتوای من

دل به جهان بستن و لب دوختن

کار غلام  است   به فتوای  من

آدم اگر مهر بورزد به  خویش

کار تمام  است ، به  فتوای من

هرچه به جز نام بزرگان عشق

ننگ بنام است ،  به فتوای من

مشکل ما پیچ وخم  راه  نیست

مشکل گام است  به فتوای من !

مفتی ما کاش که پرسیده بود

راه  کدام است، به فتوای من ؟

تا به جوابش  بنویسم  که  عشق

رحمت عام است  به فتوای من

اینکه خداوند به جزعشق نیست

جان کلام  است  به فتوای من !

آخر این بیت که در بسته شد

وقت سلام است به فتوای من....

*****

غلام حسن اولاد- جانماز:

شما اجازه ندادید غنچه باز شود

به خاک سجده کند برگ و جانماز شود

شما اجازه ندادید، سهره پر بزند

فضا دوباره پر از بال شاهباز شود

درخت ها همه از برگ و بار افتادند

چگونه سرو تواند که باز ناز شود؟!

وضو به خون شقایق گرفتن آسان ست

به شرط آن که نظر بر خدا فراز شود

صفای نیت خود را کجا برد شاعر

که چون گذشته دگر بار اهل راز شود؟!

به تار و پود دلم چنگ می زند این ساز

کجاست زخمه ی تاری که کارساز شود؟!

*****

حافظ ایمانی- نستعلیق حیرانی:

چه خطّی می‌نویسد سرمه بر بادام طولانی

کتابت کن تماشا را به نستعلیق حیرانی

جلاجنگ سم اسبان، خراج چشمْ‌زخم تو

بگو چشمت کنند آهوسواران خراسانی

رسولان سرِ زلفت پریشانند از هرسو

به بعثت می‌رسد هر سوی این گیسو، پریشانی

چه سرخی می‌کند خنجرخرامی‌های رگ‌هایت

انارت را دو قسمت کن؛ شهید اوّل و ثانی

برقص ای آتشِ هندو دوات روی کاغذ را

که نستعلیق را شیواتر از آهو برقصانی

فراوان کرده حسنت رونق بازار حالم را

چه حالی دارد از حسن تو بازار فراوانی

سپاه سیب غلتید از طواف کعبه چشمت

که آسیب بلا را از مریدانت بگردانی

چه می‌گویم؟ نمی‌گویم؛ که خاموشند درویشان

که خاموشند هنگامی که تو انجیل می‌خوانی

سلامم را به دارآویز و در بگشا به تکفیرم

مسیحای جوانمرگ من از ترس مسلمانی!

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: وبلاگ شاعران، مجلات ادبی