«من میخرم، پس هستم» این شعار فرهنگ مصرفگرایی است. مصرفگرایی یک مفهوم اقتصادی اجتماعی است که خرید کالاها و خدمات را به هر میزان تشویق میکند.

بسیاری شروع این اصطلاح را از طریق تورستن وبلن میدانند. (وبلن جامعهشناس آمریکایی) می دانند وی در این زمینه به نتیجهی مصرفگرایی شدید از بُعد اشرافیگری اشاره میکند و مثال میآورد که وقتی یکی از کارکنان قصر، که وظیفهی جابهجا کردن صندلی از جلوی شومینه را دارد غایب میشود، فرد ثروتمند آن قدر بر روی صندلی مینشیند تا کباب شود، زیرا حاضر نیست حتی چنین کار سادهای را نیز خودش انجام دهد. این مثال حد نهایی مصرفگرایی را در شرایط ایدهآل آن نشان میدهد. بر اساس مفهوم عقلانیت اقتصادی مصرف بیشتر بهتر است. از نظر اسملسر، عقلانیت اقتصادی یک ارزش نهادی است. این خود نشاندهندهی اهمیت بالای مصرف بیشتر یا در حالت کلیتر، حداکثر کردن نفع شخصی است. اما در چه شرایطی این دو با هم یکی میشوند؟ در شرایطی که مصرفگرایی در فرهنگ یک کشور غالب باشد، حداکثر کردن نفع شخصی به معنای مصرف بیشتر کالاهاست. مصرفگرایی دارای 2 لبه است؛ یکی لبهی تیز آن که عبارت است از واردات بیرویه کالاهای مصرفی و غیرضروری که ضمن تغییر ذائقه و فرهنگ مردم، به نابودی اقتصاد کشور منجر میشود. دیگری لبه کند آن که شکوفایی بخشهای مختلف تولید، بهبود وضعیت اشتغال، رفع معضل همیشگی اقتصاد ایران یعنی تورم (بهبود وضعیت عرضه در ایران که به اعتقاد بسیاری از اقتصاددانان عامل اصلی رفع تورم است)، قطع وابستگی به درآمدهای نفتی می باشد. مصرفگرایی، شادی و نشاط را برای مدت کوتاه، آن هم برای کسانی که میتوانند در رفاه زندگی کنند، فراهم میآورد. اما در قالب یک سیستم ارزشی که به صورت تکبُعدی مهندسی شده باشد، جامعه را به سمت اضمحلال میکشاند. اقتصاد ایران، در طول حدود یک قرن اخیر، دارای چند دورهی شکوفایی در زمینهی تغییرات طبقاتی و الگوی مصرف بوده است. که در همه این دوره ها یک نکته برجسته است: پیدایش طبقه یا طبقاتی با ضریب مصرف بالا نسبت به درآمد. بخصوص برای دوره اخیر و موج جدید مصرفگرایی میتوان به مواردی از جمله درآمدهای نفتی سرشار (و در نتیجه واردات بیرویهی کالاهای مصرفی نهایی)، هدفمندسازی یارانهها (پیدایش طبقات جدید مصرفکننده و ایجاد درآمد ثابت ماهانه)، جوان شدن جامعه (رسیدن به سن جوانی و تشکیل خانواده در بین انبوه متولدین سالهای اول دههی 60 شمسی) و... اشاره نمود. همه این موارد و بسیاری عوامل دیگر، یک مورد را تشدید میکنند: مصرف، مصرف و باز هم مصرف. تقاضای افسارگسیخته برای مصرف در ایران ناشی از عدم ارضای خواستههای اولیهی انسانی (خوراک، پوشاک و...) در بین خیل عظیم جمعیت جوان کشور است. جوانانی که به علت عدم برخورداری از نیازهای اولیه در دوران کودکی و نوجوانی هنوز هم خواستههای تأمیننشدهی بسیاری در زمینهی نیازهای اولیه خود دارند. در این زمینه تنها راه، اصلاح بُعد فرهنگی است. به عبارت دیگر، هیچ راهی برای منصرف کردن اقشار مختلف جامعه از مصرف کالاهای غیرضروری وجود ندارد، جز اصلاح فرهنگ مصرف و تشویق آیندهنگری و دوراندیشی. به عبارت دیگر، فرهنگ پسانداز و سرمایهگذاری (2 روی یک سکه) است. بُعد دیگر آن تشویق استفاده از کالاهای ساخت داخل است. در این حالت، هر قدر هم مصرف بالا برود به سود جامعه و کشور خواهد بود. هیچ راهی برای منصرف کردن اقشار مختلف جامعه از مصرف کالاهای غیرضروری وجود ندارد، جز اصلاح فرهنگ مصرف و تشویق آیندهنگری و دوراندیشی در این زمینه با توجه به دولتی بودن بخش عمدهای از آموزش در ایران و همچنین تبلیغات (صداوسیما)، نقش دولت کمنظیر است. به همین منظور، باید تبلیغ بر روی کالاهای داخلی (برای تغییر جهت لبهی تیز مصرفگرایی به لبهی کند آن) به عنوان جبههی جنگ فرهنگی با مصرفگرایی افراطی مورد توجه ویژه قرار گیرد. از طرف دیگر در ایران بخش عمدهای از این مصرفگرایی از طریق واردات سرسامآور تأمین میشود. واضح است که تنها راهحل این مسئله قطع واردات محصولاتی است که یا در داخل قادر به تولید آنها هستیم یا برای مصرف کشور یا گروهی خاص ضروری است. لازم به ذکر است که با توجه به ماهیت مصرفی بودن بسیاری از این واردات، تکنولوژی و توان تولید بسیاری از آنها در داخل کشور وجود دارد و با اختصاص هزینههای واردات و سرمایهگذاری دولت برای تولید آنها در داخل ، ضمن ایجاد اشتغال و بهبود فضای تولید خود به خود تغییر ذائقهی مصرفکنندهی ایرانی نیز منجر می شود. اما در پایان لازم به ذکر است اشاره شود که پیچیده شدن زندگیها و وابستگی بیش از پیش به کالاهای تجملی، که امروزه جزء ضروریات زندگی محسوب میشوند، عرصه را بر روح و روان آدمی تنگ کرده است. مصرفگرایی، شادی و نشاط را برای مدت کوتاه، آن هم برای کسانی که میتوانند در رفاه زندگی کنند، فراهم میآورد. اما در قالب یک سیستم ارزشی که به صورت تکبُعدی مهندسی شده باشد، جامعه را به سمت اضمحلال میکشاند. در حالی که بازگشت به زندگی ساده، فارغ از برخی پیچیدگیهای روزگار مدرن و مصرفزده، میتواند یک زندگی معقول و بانشاط و توام با آرامش را تأمین کند. منبع : مهرداد بختیاری/مجله اقتصاد همشهری