تبیان، دستیار زندگی
در نسکافه با عطر کاهگل، با دو زبان کاملا متفاوت روبه‌رو هستیم. یکی خاص طبقات متمدن و اشرافی و دیگری قشر ضعیف و پس‌افتاده‌ای که تکیه کلام‌های خاص و منحصر به فرد خود را دارند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پلی میان برزخ و بهشت

اولین گفت‌وگو با برنده جایزه ادبی دومین دوره رمان اول ماندگار


در نسکافه با عطر کاهگل، با دو زبان کاملا متفاوت روبه‌رو هستیم. یکی خاص طبقات متمدن و اشرافی و دیگری قشر ضعیف و پس‌افتاده‌ای که تکیه کلام‌های خاص و منحصر به فرد خود را دارند.

 نسکافه با عطر کاهگل

رمان «نسکافه با عطر کاهگل» نوشته‌ «م.آرام» که پیش از این موفق به کسب جایزه ادبی دومین دوره رمان اول ماندگار شده بود، در 384 صفحه و به قیمت 15 هزار تومان به‌وسیله نشر آموت منتشر و با استقبال قابل قبول اهل هنر و ادب روبه‌رو شده است. این موضوع، بهانه‌ای شد تا به سراغ این نویسنده رفته و با وی به گپ و گفتی دوستانه بنشینیم.

مگر نسکافه با عطر کاهگل هم وجود دارد؟

نسکافه با عطر کاهگل شاید به نوعی درآمیختگی دو عنصر امروزی و کهن، یا ثروت و فقر باشد؛ که هر دو، رابطه‌ای تنگاتنگ با زندگی شخصیت‌های اصلی کتاب دارند. در عین حال، نوعی رویارویی هم می‌تواند بین دو زندگی ایده‌آل و پس رفته قلمداد شود. نمایشی تراژیک از روزگار تلخ کودکانی خیابانگرد و بی‌گناهانی محکوم به فنا. جامعه‌ای که به دلیل قرار گرفتن در زیر پوسته پوسیده شهری متمدن، نه به چشم می‌آیند و نه از خود نشانه بروزی دارند. با این همه، سرسختانه به امید رسیدن به آتیه‌ای درخشان، یکی رویاهایش را فدا می‌کند تا دیگری پُلی شود میان برزخی جهنم‌گونه و بهشتی‌برین. گمان نمی‌کنم بشود کلیت نسکافه با عطر کاهگل را در چند پاراگراف بیان کرد، چون موضوعاتی که در این رمان مطرح شده، لحظه به لحظه زندگی جماعتی را تعقیب می‌کند که همگی ما هر روز و هر دقیقه در اغلب نقاط شهرمان می‌بینیم. صد افسوس... کمتر رغبت می‌کنیم به دیده ترحم به آن بنگریم.

البته فاصله زمانی‌ای را برای وقوع اتفاقات رمان‌تان انتخاب کرده‌اید.

رابطه گذشته و حال داستانی این کتاب، پیوسته در حالتی سیلانی و رفت و برگشت قرار دارد. با این همه، شروع داستان از پیش از انقلاب و با نمایه‌ای از زندگی اقشار مختلف، در مکانی به نام کند و به‌وقوع می‌پیوندد. خانه‌هایی تو در تو که هر کدام به صورت آلونکی کاهگلی، مکان زندگی یک خانواده محسوب می‌شود. سیر زمانی داستان، از هیاهوی انقلاب می‌گذرد و وارد بُرهه جدیدی می‌شود، اما کندو نشینان همان هستند که بودند. این روند، تا دهه اخیر جریان دارد که به نسبت تغییر زمان، رویدادها و اشخاص نیز با آن متغیر می‌شوند.

همزاد پنداری، اصل اساسی رمان من است. یکی از خوانندگان اعتراف می‌کرد که در هنگام مطالعه کتاب، با شخصیت اصلی (اکرم) می‌رفته، می‌آمده، غذا می‌خورده، خواب می‌دیده، کار می‌کرده، آواره می‌شده و...

جالب اینکه «زبان» هم نقش قابل توجهی در رمان «نسکافه با عطر کاهگل» دارد.

در نسکافه با عطر کاهگل، با دو زبان کاملا متفاوت روبه‌رو هستیم. یکی خاص طبقات متمدن و اشرافی و دیگری قشر ضعیف و پس افتاده‌ای که تکیه کلام‌های خاص و منحصر به فرد خود را دارند. واژه‌هایی که گاه برای اغلب خوانندگان غریب هستند و شاید به ندرت در داستان‌ها یا فیلم‌های تلویزیونی با آنها برخورد کرده باشند. در حقیقت، خواننده در خلال دیالوگ‌ها، به وضوح با نوع طبقاتی اجتماعی مردمی که در این رمان به ایفای نقش مشغولند، آشنا می‌شود و این، یکی از ویژگی‌های مهم فنون دیالوگ داستانی است.

آدم‌های رمان شما، تا چه حد از نویسنده‌شان مستقل‌‌اند؟

در این مورد، باید بگویم تمام سعی و تلاش من این بوده که حتی‌الامکان هر شخصیتی، آزادانه و انحصارا نقشش را در اختیار داشته باشد. در نسکافه با عطر کاهگل، کودک با زبان خودش حرف می‌زند، معتاد با تکیه کلام‌ها و عاداتش، زن‌ها با ویژگی هایشان، فقیر و غنی با شاخصه‌های زیست‌محیطی شان، عاقله مردها، اساتید دانشگاه و... در حقیقت من به عنوان نویسنده، فقط به نوعی سیر داستانی را پیش برده و مدیریت کرده‌ام. وگرنه، گاه اتفاق می‌افتاد که یک شخصیت، مجبورم می‌کرد حرفی را که او دوست دارد، در کتاب بزنم، نه حرفی که مورد نظرم بود. حتی سرنوشت برخی از شخصیت‌ها را من مشخص نکردم، بلکه خودشان مسبب بدبختی یا خوش اقبالی خود بودند که در صورت مطالعه این کتاب، کاملا به این امر پی خواهید برد. خودِ من نه یک نویسنده، بلکه سایه محو شخصیت‌های داستان هستم که پشت سر آنها به این سو و آن سو می‌روم، تعقیب شان می‌کنم و از رویداد‌های زندگی شان یادداشت بر می‌دارم. تمام تلاشم این بوده تا همزاد پنداری قابل قبولی بین شخصیت‌ها و خوانندگان محترم به وجود بیاورم. به گونه‌ای که خواننده به محض شروع مطالعه، خودش را در زمان و مکان شخصیت مجسم کند و زندگی مجازی ملموسی را با آنها آغاز نماید.

از سویی نیز، گاه مجبور شده‌ام به خاطر خوشبختی یک شخصیت، شخصیتی دیگر را با بی‌رحمی تمام محو کنم و نمایه‌ای باور پذیر تر، به خواننده ارائه دهم. به‌طوری که گاهی خواننده را در شوکی ناگهانی فرو می‌برد یا شعفی آنی به وی وارد می‌آورد. همزاد پنداری، اصل اساسی رمان من است. یکی از خوانندگان اعتراف می‌کرد که در هنگام مطالعه کتاب، با شخصیت اصلی (اکرم) می‌رفته، می‌آمده، غذا می‌خورده، خواب می‌دیده، کار می‌کرده، آواره می‌شده و...

چه آثار دیگری در دست چاپ دارید؟

در حال حاضر، دو رمان دیگر به نام‌های «طلسم دلداده» و «پاییز حافظیه» که در آینده‌ای نزدیک در همین انتشارات به چاپ خواهد رسید.

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منبع: تهران‌امروز- عبدالرضا بازوبندی