تبیان، دستیار زندگی
در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عكس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خواستگاری خانواده دختر از پسر در قرآن!!


آیا خواستگارى دختر یا خانواده او از پسر جایز است؟ به نظر اسلام، مهریه چقدر باید باشد؟

آداب خواستگاری را می دانید؟

در قرآن کریم در داستان حضرت موسی علیه السلام آمده است:

«قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِكَ بَیْنِی وَ بَیْنَكَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِیلٌ»؛ قصص (28)، آیه 26 - 28.؛ «یكى از آن دو (-(دختر )-)گفت: اى پدر! او را استخدام كن؛ زیرا بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند (-(و هم )-) در خور اعتماد است. (-(شعیب )-) گفت: من مى خواهم یكى از این دو دختر خود را (-(كه مشاهده مى كنى )-)، به نكاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) كه هشت سال براى من كار كنى، و اگر ده سال را تمام گردانى، اختیار با توست و نمى خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستكاران خواهى یافت. (-(موسى )-)گفت: این (-(قرار داد)-)، میان من و تو باشد كه هر یك از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدى (-(روا )-)نباشد و خدا بر آن چه مى گوییم، وكیل است».

خواستگارى دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ»؛ قصص (28)، آیه 27..

شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یكى از دو دخترم را به نكاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده دختر از پسر است و حتى شاید گفت كه قبل از این كه این كلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود كه گفت: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»؛ همان، آیه 26..

این سخن، نوعى پیشنهاد ازدواج، در قالب كنایه بود واز آن جا كه شعیب متوجه آن كنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسى را مطرح كرد.

بنابراین، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ ولى باید توجه داشت كه دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این كار ننمود؛ بلكه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذكر است كه گرچه از نظر شرعى این كار مباح است، ولى باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان هاى مختلف، مراعات شود.

در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عكس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد.

عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلكه همان دخترى است كه براى موسى پیغام برد و به پدر گفت كه او را استخدام كن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از كنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یكى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» كه براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد كه هر دو قضیه، مربوط به یك دختر است

پسرها این روحیه را دارند كه اگر ده بار هم جواب منفى بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمى شوند؛ ولى شما فرض كنید دخترى با مادرش براى خواستگارى بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگى ازدواج ندارد و مى خواهد ادامه تحصیل دهد!

خوب، چه حالى به دختر و مادر او دست مى دهد؟

مسلماً حالت خوبى نیست؛ ولى برعكس آن طورى نیست؛ مادر پسر مى گوید: پسر من مى خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و كوچكى شما را بكند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالى كه اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفى صورت خوشى ندارد.

ضمناً مهریه مى تواند كار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ»؛ همان، آیه 27.؛ «به شرط آن كه هشت سال براى من كار كنى».

ملاك داماد و شوهر خوب هم، امانت دارى و ایمان و قدرت كار و كسب است؛ «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»؛ همان، آیه 26.؛ «بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است».

دختران شعیب دیدند او در ماجراى كمك رسانى به آنها، نه یك كلمه حرف نامربوط زد و نه یك نگاه بد به نامحرم كرد و از طرفى، وجدان كارى و قدرت بازوى خوبى هم دارد.

این معیارها براى شوهر آینده یك دختر، لازم است؛ تا یك زندگى مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت كند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمى تواند كافى باشد.

حضرت موسی

پاسخ سۆال دوم:

مقدار مهریه، باید متناسب وضع داماد و جامعه باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ...»؛ همان، آیه 27.؛ «(-(شعیب )-) گفت: من مى خواهم یكى از این دو دختر خود را (-(كه مشاهده مى كنى )-)، به نكاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) كه هشت سال براى من كار كنى...».

شعیب دید موسى پول ندارد؛ ولى توان و عرضه كار كردن دارد؛ به همین جهت، مهریه نقد از او خواستن، بى انصافى بود و برخلاف كار كردن؛ زیرا مستخدم شخص باتقوایى مثل شعیب شدن، آن هم براى عمل حلالى چون چوپانى (در آن زمان)، هم مصلحت بود و هم با شرایط موسى علیه السلام سازگارى داشت.

مقدار مهریه

از این آیه و از روایات مربوط به مهریه، به روشنى استفاده مى شود كه مهریه، باید قابل پرداخت باشد و داماد باید توان پرداخت آن را داشته باشد.

در صدر اسلام، مهریه به عروس و خانواده او داده مى شد و معمولاً براى هزینه هاى شروع زندگى، آن را خرج مى كردند؛ به عنوان مثال، رسول اكرم صلى الله علیه وآله 500 درهم به عنوان مهریه دختر بزرگوارش، حضرت زهراعلیها السلام قرار داد و هنگامى كه حضرت على علیه السلام آن را پرداخت كرد، رسول خداصلى الله علیه وآله آن را بر سه بخش تقسیم فرمود؛ با ثلث آن جهاز عروس را خرید؛ با ثلث دیگر آن براى عروس، لباس عروسى تهیه كرد و ثلث آخر را نیز صرف مجلس جشن و ولیمه عروسى كرد.

در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عكس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد

حضرت موسى هم بدون فاصله، بعد از خواندن عقد، شروع به كار براى حضرت شعیب كرد و شعیب نیز مسكن و خوراك داماد و عروس را تأمین مى كرد؛ یعنى مهریه، دست مایه شروع زندگى شد. این، فلسفه مهریه است.

مهریه اى كه در زمان ما مرسوم است، اصلاً مهریه نیست؛ یك نوع ضمانت است كه داماد دختر را طلاق ندهد؛ یعنى عاقبت اندیشى جهت بعد از طلاق یا جلوگیرى از طلاق است.

حال با توجه به فلسفه مهریه، مقدار آن در زمان هاى مختلف، متفاوت مى شود. در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله كه مهریه حضرت زهراعلیها السلام پانصد درهم بود، اگر تاریخ را كنكاش كنیم، خواهیم فهمید كه قیمت یك گوسفند خوب، دو درهم بود؛ یعنى با آن مهریه، مى شد 250 گوسفند خرید. البته قبول داریم كه نمى شود ارزش پول این زمان و آن زمان را با مقایسه یك نوع كالا، مشخص كرد؛ ولى به طور تقریبى مى شود حدس زد. در نتیجه قیمت 250 گوسفند بیش از 30 میلیون تومان مى شود؛ در حالى كه اگر به درهم بخواهیم حساب كنیم، هر درهم نقره در زمان ما، اگر هزار تومان باشد، مهرالسنه پانصدهزار تومان مى شود كه مبلغ معقولى براى این زمان نیست، اجرت یك چوپان نیز در زمان ما اگر سیصد هزار تومان در ماه باشد هشت سال، یعنى 96 ماه، مبلغى معادل 28 میلیون و هشتصدهزار تومان مى شود.

شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یكى از دو دخترم را به نكاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده دختر از پسر است و حتى شاید گفت كه قبل از این كه این كلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود

بنابراین، مهریه متعادل در زمان ما بین بیست تا چهل میلیون تومان مى تواند متغیر باشد. حال دامادى كه این مقدار پول نقد ندارد، پدر زن مى تواند با او شرط كند كه هر زمان كه مالك خانه اى شد، مقدارى از خانه اش را به نام دختر و عروس نماید یا داماد بگوید كه توقع جهاز سنگین را ندارد.

به عقیده ما با این بیان، هم مصلحت دختر و خانواده او رعایت مى شود و هم مصلحت پسر. ما معتقدیم كه مهریه هاى بسیار سنگین، مانند هزار سكه طلا، از نظر شرع و عرف، ناكارآمد مى باشند و مهریه هاى بسیار سبك، مانند یك شاخه نبات نیز هیچ توجیه عرفى و شرعى ندارند.

در پایان تذكر دو نكته زیر مفید است:

1. عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلكه همان دخترى است كه براى موسى پیغام برد و به پدر گفت كه او را استخدام كن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از كنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یكى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» كه براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد كه هر دو قضیه، مربوط به یك دختر است.

2. مهریه نیز مردد بین هشت سال و ده سال نبوده، بلكه مهریه، همان هشت سال مستخدمى موسى براى شعیب علیه السلام بود و دو سال دیگر به عنوان تفضّل موسى علیه السلام مطرح شد.

بخش قرآن تبیان


منبع: سایت پرسمان