تبیان، دستیار زندگی
موتوا قبل ان تموتوا؛قبل از آن كه بمیرید بمیرید» یعنی قبل از آن كه عالم بعد از این عالم را مشاهده كنید به مرحله ای برسید كه بتوانید مشاهده كنید. قبل از آن كه به شما بفهمانند كه همه چیز در ید قدرت خدا است خود در این دنیا این مطلب را بدان كه «لاحول ولا قوه ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا عرفا با اختیار خودشان می میرند؟


منظور از اینكه رسول الله صلی الله علیه و آله نقل می كنند: «بمیرید قبل از اینكه بمیرید» چیست؟

ویژه نامه مرگ بی خبر می‌آید

درباره‌ی این حدیث كه درباره‌ی موت اختیاری است به چند معنی می توان اشاره كرد:

الف) یعنی انسان قبل از آن كه بمیرد و از این دنیا كوچ كند و حقائق برای او روشن شود با زحمت و ریاضت و تلاش و جدیت و اختیار بتواند آن حالات بعد از مرگ برای او حاصل شود و حقائق برای او روشن شود كه این حدیث شریف هم اشاره به همین مطلب دارد كه فرمود: «موتوا قبل ان تموتوا؛قبل از آن كه بمیرید بمیرید» یعنی قبل از آن كه عالم بعد از این عالم را مشاهده كنید به مرحله ای برسید كه بتوانید مشاهده كنید. قبل از آن كه به شما بفهمانند كه همه چیز در ید قدرت خدا است خود در این دنیا این مطلب را بدان كه «لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم» كه این یک نمونه از موت اختیاری است كه انسان بینش حاصله پس از مرگ را دارد ولی در بین مردم زندگی می كند.

چنین فردی احوال انسان ها را می داند و افراد را می شناسد و از حقیقت افراد خبر می دهد و از آینده و گذشته گاهی خبر می دهد و... در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) می توان به زیدبن حارثه اشاره كرد كه حضرت فرمود: كیف اصبحت یا زید؟ او در پاسخ عرض كرد: «اصبحت علی یقین»...

نمونه آن را در زمان خودمان می شود به آیت الله بهاء الدینی اشاره كرد كه گاهی با ارواح سخن می گفت و در گفتگوی آنها شركت می كرد. (برای آگاهی بیشتر به كتاب آیت بصیرت كه به بعضی از احوالات ایشان اشاره كرده است مراجعه شود)

خلاصه راه رسیدن به این موت اختیاری همان تقوی و تحصیل سنخیت با عالم ارواح و روحانی شدن جسم انسانی است. به قول سعدی:

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

ب) گاهی برای انسان حالاتی پیش می آید كه روح ارتباطش را با بدن قطع می كند، اما نه به طور كامل; یعنی به طور كامل انسلاخ از بدن حاصل نمی شود و الا موت طبیعی پیش می آید. این چنین حالتی برای انسان زیاد پیش می آید و حكایات در این زمینه فراوان است كه به نمونه ای از آن اشاره می شود.

آیت الله استاد حسن زاده آملی در كتاب انسان در عرف عرفان ص 24 تحت عنوان واقعه 5 قضیه ای از خودشان نقل می فرمایند كه عین عبارت را نقل می نماییم:

«صبح دوشنبه 21 ربیع الثانی سال 1398 هجری قمری بعد از نماز صبح در حال توجه ـ توجه اشاره به نشستن خاص و خواندن آیاتی خاص در زمان خاص می باشد كه معمولا به دستور استاد عمل می شود ـ نشسته بودم در این بار واقعه ای بسیار شیرین و شگفت روی آورده است كه به كلی از بدن طبیعی بی خبر بودم و می بینم كه خودم را مانند پرنده ای كه در هوا پرواز می كند به فرمان و اراده و همت خودم به هر جا كه می خواهم می برم.

شاید به نمونه ای كه بشود اشاره كرد مرحوم قاضی (ره) استاد علامه طباطبایی كه شاگردان زیادی تربیت كرد كه همه اهل فضل و تقوی و معنویت بودند یا مرحوم حسینقلی همدانی. خلاصه این كه این حالات برای كسی حاصل می شود كه همانند مرده در دست غسال خود را در تحت اراده و مشیأت الهی بدانند آن هم نه به امید رسیدن به كمالات و كرامات بلكه به خاطر انجام وظیفه!

تقریبا به هیئت انسان نشسته قرار گرفته بودم و رویم به سوی آسمان بود و به این طرف و آن طرف نگاه می كردم. گاهی به سوی زمین نظر می كردم در اثنای مسیر می بینم كه درختی در مسیر پیش روی من است خودم را بالا می كشیدم یا از كنار آن عبور می كردم؛ یعنی خودم را فرمان می دادم كه این طرف برو یا آن طرف برو یا كمی بالاتر یا پایین تر، بدون این كه با پایم حركت كنم؛ بلكه تا اراده من تعلق به طرفی می گرفت، بدنم در اختیار اراده ام به همان سمت می رفت. وقتی به سوی مشرق نگاه می كردم دیدم آفتاب است كه از دور از لای درختان پیدا است و فضا هم بسیار صاف بود. تا این كه از آن حالت به در آمدم و خیلی از توجه این بار لذت بردم».

در این كتاب به نمونه های زیادی اشاره شده است كه روح از بدن مفارقت می كند. كه حضرت ایشان فرمودند هر چه مراقبت قوی تر باشد اثر حال توجه بیشتر و لذیذتر و اوضاع و احوالی كه پیش می آید صافی تر است.

پاك شو صافی شو از چاه طبیعت به در آی

كه شفائی ندهد آب تراب آلوده

و نمونه ای دیگر آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی در كتاب فلسفه بشری و اسلامی وقتی كه برای اثبات روح دلایلی ذكر می كند یكی از دلایل را چنین می فرماید: چه بگوید كسی كه خودش مشاهده كرده است كه روح از بدن خاكی جدا شده و همانند لباسی كه انسان روی جا لباسی می گذارد و او را تماشا می كند. من كناری ایستاده و به بدن مادی نگاه می كنم؛ كه از این نمونه قضایا فراوان است كه ذكر آنها موجب اطاله سخن می شود.

ج) معنای سومی كه می شود برای موت اختیاری نمود این كه انسان بتواند با اختیار خود روح را هر كجا كه خواست بفرستد و هر زمانی اراده كرد بتواند تخلیه روح تجرید روح انسلاخ روح یا موت اختیاری انجام دهد كه این كار بسیار سنگین و مشكلی است و برای هر كس حاصل نمی شود، مگر این كه به درجات بسیار عالی و متعالی رسیده باشد كه چنین شخصی می تواند طی الارض هم داشته باشد.

به هوس راست نیاید به تمنا نشود

كاندرین راه بسی خون جگر باید خورد

كه معمولا این افراد خودشان را كمتر در معرض شناسایی قرار می دهند و برای خواص و نزدیكان و یاران امام زمان (عج) نقل شده است كه چنین حالاتی دارند و به كمك كسانی كه از حضرت استغاثه می خواهند می شتابند.

آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی در كتاب فلسفه بشری و اسلامی وقتی كه برای اثبات روح دلایلی ذكر می كند یكی از دلایل را چنین می فرماید: چه بگوید كسی كه خودش مشاهده كرده است كه روح از بدن خاكی جدا شده و همانند لباسی كه انسان روی جا لباسی می گذارد و او را تماشا می كند. من كناری ایستاده و به بدن مادی نگاه می كنم؛ كه از این نمونه قضایا فراوان است كه ذكر آنها موجب اطاله سخن می شود

شاید به نمونه ای كه بشود اشاره كرد مرحوم قاضی (ره) استاد علامه طباطبایی كه شاگردان زیادی تربیت كرد كه همه اهل فضل و تقوی و معنویت بودند یا مرحوم حسینقلی همدانی. خلاصه این كه این حالات برای كسی حاصل می شود كه همانند مرده در دست غسال خود را در تحت اراده و مشیأت الهی بدانند آن هم نه به امید رسیدن به كمالات و كرامات بلكه به خاطر انجام وظیفه!

به قول حافظ:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مكن

كه خواجه خود صفت بنده پروری داند

كتاب های آیت الله حسن زاده آملی و آیت بصیرت و كتاب روح مجرد كه در حالات یكی از شاگردان مرحوم قاضی (ره) است می تواند شما را بیشتر راهنما باشد.

د) معنا یا گونه چهارم آن است كه انسان با اراده خود بمیرد همانطور كه دیگران به موت طبیعی می میرند. شبیه این وضعیت را در مورد عمل عارفی ناشناخته گفته اند كه موجب بیداری و تنبه عطار نیشابوری شد و مسیر زندگی او را تغییر دارد. این مسأله هیچ تنافی با آیات و روایات مربوط به مرگ ندارد و نسبت آن با آیات و روایات، شبیه نسبت فعل اختیاری انسان با آیات و روایات مربوط به قضا و قدر الهی است.

ذ) معنای دیگر آن مرگ سرخ یا شهادت است. شهادت را از این جهت مرگ اختیاری می گویند كه مجاهد راه خدا با آگاهی و اختیار خود برای دفاع از كیان اسلام و مسلمانان به میدان مبارزه با كفر و ظلم می رود و جان خویش را در این راه فدا می كند.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :سایت پرسمان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.