فروغی دلبسته ادبیات فارسی
مدیر مرکز سعدی شناسی معتقد است: پس از هفتاد سال هنوز کلیات تصحیح محمد علی فروغی پر مراجعهترین و پرفروشترین نسخه کلیات سعدی است و مطالعات سعدیشناسی در دوران معاصر مدیون کار سترگ اوست.
فروغی دلبسته زبان و ادب فارسی بود. ترجمههای روان از کتابهای مختلف به ویژه اثر تالیفی مهم او «سیر حکمت در اروپا» و نیز تصحیح برخی از متون کلاسیک ادب فارسی از جمله کلیات سعدی، گزیده شاهنامه فردوسی، منتخب حافظ و مجموعه رباعیات خیام، مخزنالاسرار نظامی و نیز تأسیس فرهنگستان ایران مۆید این مدعاست. غلامعلی رعدی آذرخشی در این باره مینویسد: «فروغی فرهنگستان را به قصد جلوگیری از اقدامات خودسرانه و شتاب آلود چند تن از معتقدان متعصب فارسی سره که در دستگاههای دولتی نفوذ داشتند، ایجاد کرد».
سعید نفیسی و علیاصغر خان حکمت در خاطرات خود این امر را تأیید کردهاند و فروغی نیز در نامه مفصلی که با نام «پیام من به فرهنگستان» نوشت، به کسانی که به سبب ندانستن زبان عربی و یا دشمنی با آن تیشه به ریشه زبان فارسی میزنند، اندرز میدهد.
فروغی این دغدغه را در سخنرانی برای سومین دوره فارغالتحصیلی کالج آمریکایی نیز اینگونه بیان میکند: «مثلاً جمعیتی به این خیال افتاده و سعی میکنند الفاظ عربی را از زبان ما بیرون کرده، فارسی صرف را رواج بدهند، غافل از اینکه این کار ممکن نیست. مگر اینکه دایره تعبیر و بیان خودمان را تنگ و محدود کنیم. زیرا بسیاری از معانی هست که الفاظ فارسی نداشته یا اگر داشته، از میان رفته و بسیاری دیگر هست که امروز فارسی آن از عربی غریبتر و وحشیتر است و استعمال آنها جز اینکه عبارت را غیرمفهوم میکند و از فصاحت بیندازد ثمری ندارد».
سالهای 1314 تا 1320 دوران طلایی زندگی فرهنگی و ادبی محمدعلی فروغی و سالهای خانهنشینی و دوری او از دنیای سیاست بود. سالهایی که «فرهنگستان ایران» را بنیاد گذاشت. واژههای گوناگونی ساخته شد و آثار ماندگار فروغی منتشر شد. استاد حبیب یغمایی درباره این دوران مینویسد: «من از سال 1312 تا هنگام وفات فروغی که در ششم آذرماه 1321 اتفاق افتاد، همه روز صبحها و عصرها و گاهی تا پاسی از شب گذشته در خدمتش بودم... مصاحبتی که به طور متوسط کمتر از ده دوازده ساعت نبود.
درهمین ایام، برای یافتن نسخهای تازه از کلیات سعدی یا گلستان و بوستان عصای خود را بر دوش مینهاد، ملایم راه میسپرد و همراه با حبیب یغمایی در خانه بزرگانی چون دکتر لقمانالدوله و شاهزاده افسر، نسخهها را برانداز میکرد و آنچه را میپسندید، به امانت میبرد تا در کنار نسخههای لردگرینوی انگلیسی (که در سال 720هـ. کتابت شده)، کتابخانه ملک، کتابخانه هند در لندن، کتابخانه پاریس، کتابخانه سلطنتی و نیز نسخ خطی بدیعالزمان، صادق انصاری، مجدالدین انصاری، امیر خیری و نسخههای چاپی هند و اروپا و تبریز و تهران منبعی باشد برای تصحیح کلیات سعدی.
اگرچه فروغی با آثار سعدی از کودکی و جوانی آشنایی داشت، ولی شاید اهمیت و جایگاه او را در سال 1306 که رییس هیأت نمایندگی ایران در جامعه ملل و چندی هم رییس دورهای آن سازمان بود، بیشتر دریافت. در خاطرات او آمده است که: «در مجمع اتفاق ملل، یکی از نمایندگان در کنار من نشسته بود و از من سۆال کرد نماینده چه کشوری هستید؟ هر چه سعی کردم ایران را، پارس را، به او بشناسانم، نتیجه نبخشید. عاقبت خودش گفت شاید آن مملکتی که سعدی از آنجاست، شاعری که گفته بنیآدم اعضای یکدیگرند. او سعدی را میشناخت، اما ایران را نمیشناخت»
و پس از آن بود که سخنرانی افتتاحیه جلسهای را که ریاست آن را در جامعه ملل به عهده داشت، با همین بیت سعدی آغاز کرد.
فروغی این نکته را در سخنرانییی که در مهرماه 1308 در سفارت ایران در پاریس ایراد کرد نیز مورد تأکید قرار داد و خاطره دیگری را اینگونه نقل میکند: «در همین سپتامبر گذشته که در ژنو بودم، در یکی از ضیافتها که غالباً برای آشنا شدن نمایندگان دُوّل با یکدیگر واقع میشود، یکی از همقطارهای ایرانی من در سر میز کنار شخص ناشناسی قرار گرفته بود، در ضمن صحبت آن شخص اظهار داشت من یک قطعه شعر فارسی میدانم که حق این است شعار جامعه ملل باشد، پس قطعه معروف را خواند که:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی
همقطار من متعجب شد که این کیست که فارسی میداند و شعر سعدی میخواند. معلوم شد نماینده دولت آلبانی است و چون قبل از جنگ اخیر، آلبانی جزء دولت عثمانی بود و عثمانیها غالباً با ادبیات فارسی آشنا بودند، او هم فارسی میداند.
از نقل این حکایات علاوه بر شاهد آوردن بر مقصود، این منظور را هم دارم که متذکر باشید و شادی و تفاخر کنید که مملکت ما چه مردمان بزرگ پرورده و آنها چه آثار نفیس برای ما به میراث گذاشتهاند که به هر موضوع متوجه شوید، میتوانید از کلمات آنها استفاده و به آن استناد کنید و موجبات سرافرازی و آبرومندی خود و ملّت خویش را فراهم آورید به شرط آنکه قدر آن بزرگواران را بدانید و به احوال و کلمات آنها معرفت پیدا کنید».
علاوه بر این به گفته مجتبی مینوی: «در سال 1315 به مناسبت گذشتن هفتصد سال از تاریخ تألیف گلستان، حکومت ایران و رجال علم و ادب بر آن شدند کلیات سعدی را به صورتی شایسته طبع و نشر کنند. قرعه این فال به نام مرحوم فروغی زده شد و از او بهتر کسی نمیشد یافت. دوست ما حبیب یغمایی هم برای همکاری با آن مرحوم برگزیده شد و کلیات سعدی را در مدت پنج سال (1316 تا 1320) از روی قدیمیترین نسخی که در ایران و اروپا به دست آمده بود، تصحیح و در چهار مجلد منتشر کردند».
یغمایی در مورد چگونگی این همکاری مینویسد: «با فراهم آمدن نسخهها شروع به کار کردیم. محل کارمان منزل فروغی بود. تابستانها در اتاقی که طرف شمال واقع و نسبتاً سرد بود و میزِ و صندلی داشت، مینشستیم، فروغی بر سرِ میزِ مخصوصِ خود چند نسخه را میگسترد و بنده بر روی میز دیگر چند نسخه دیگر را. اوراق مخصوص چاپخانه که نیمی از صفحه سفید و برای یادداشتِ حواشی آماده بود، در دسترسم بود، آنگاه با تأمل تمام ابیات را میخواندم و فروغی به دقت گوش میداد و نظر خود را در مورد هر بیت اظهار میفرمود و به این روش، مقابله و تصحیح ادامه مییافت. زمستانها در اتاق جنوبی زیر کرسی مینشستیم، فروغی در یک طرف کرسی به حال استراحت دراز میکشید، کتابها را بالای سرش میگشود و به قفا سر به بالین میگذاشت که مطالعه آسان باشد و من در طرف مقابل او زیر کرسی به زانو مینشستم و کتابها را روی کرسی میگشودم و ابیات را میخواندم و موارد اختلاف نسخه را مینوشتم و به این روش، روزها، ماهها و تابستانها و زمستانها و سالها از پی هم میگذشت.... نخستین کتابی که به تصحیح آن دست برده شد، گلستان سعدی بود که به مناسبت هفتصدمین سال تصنیف آن کتاب، در سال 1355هـ.ق. / 1316ش، انتشار یافت و چنین مینمود که این کار تعطیل شود، اما شور و شوق فروغی این رشته را نگسیخت. بعد از گلستان، بوستان و کلیات سعدی؛ ... از پی هم نوبت یافتند... مقدار ابیاتی که در هر روز مقابله میشد، متفاوت بود. روزها برای جستن یک لغت، ساعتها وقت صرف میشد، از این فرهنگ به آن فرهنگ و از این کتاب بدان کتاب و رشته تحقیق به کتابهای اروپایی نیز میپیوست. مرحوم فروغی در اشعار سعدی و فردوسی حساسیت عجیبی داشت و سخت متأثر میشد، اگر غزلی یا قطعهای او را جذب میکرد، دستور میفرمود مکرر بخوانم و او سراپا گوش بود، گاهی به تبسم نشاط و شادی خود را مینمود و گاهی چنان افسرده و مغموم میشد که اشک به چشم میفشرد».
محمدعلی فروغی اگرچه دانش آموخته فرهنگ جدید بود و با اندیشهها و ساختارهای نوین آشنا و به زبانهای عربی، فرانسه و انگلیسی مسلط و ترجمه آثار فلسفه مدرن را در کارنامه داشت، اما برخلاف «بسیاری از متفکران نسل اول تجددخواهی ایران که گاه مقهور لعاب غربی تجدد بودند، اغلب بر این گمان بودند که تجدد را تنها بر ویرانه سنت ایرانی بنا میتوان کرد و سنت ستیزی را شرط لازم تجددخواهی میدانستند و مانند مجلد تجدد در تبریز شعار میدادند که: نترسید، نوشجات پیشینیان را با آب بیقدری و انتقادی بشوید» (میلانی، 1378: 86ـ85) سنتهای اصیل را ارج مینهاد و با آثار بزرگانی چون سعدی برخوردی در خور داشت. فروغی اگرچه با فردوسی، حاف1 خیام و نظامی آشنا بوده و گزیدهای از آثار آنان را نیز تصحیح و منتشر کرد، اما علاقه و عشقش به سعدی به گونهای دیگر بود. او نیز مانند بسیاری از تجددخواهان اروپا از هوگو گرفته تا دیدرو با سعدی احساس نزدیکی و هم کیشی میکرد و از این روست که در مقدمه کلیات سعدی در رابطه با مذهب سعدی مینویسد:
«سعدی متدین و مذهبی بلکه متعصب است، اما تعصب و تدین را هیچگاه دستآویز آزار مخالفان دین و مذهب خود نمیسازد و جفاکاری با ایشان را روا نمیداند. سراپا مهر و محبت است و خویش و بیگانه و دوست و دشمن را مورد رأفت و انصاف و مروت میدارد. »
و همو در تحلیل و چگونگی برخورد سعدی با پادشاهان و حاکمان مینویسد:
«هیچ کس به اندازه سعدی پادشاهان و صاحبان اقتدار را به حسن سیاست و دادگری و رعیتپروری دعوت نکرده و ضرورت این امر را مانند او روشن و مبرهن نساخته است. از سایر نکات کشورداری نیز غفلت نورزیده و مردم دیگر را هم از هر صنف و طبقه، از امیر و وزیر و لشکری و کشوری و زبردست و زیردست و توانا و ناتوان، درویش و توانگر و زاهد و دینپرور و عارف و کاسب و تاجر و عاشق و رند و مست و آخرت دوست و دنیاپرست، همه را به وظایف خودشان آگاه نموده و هیچ دقیقهای از مصالح و مفاسد را فرو نگذاشته است.»
از خصایص شگفتانگیز سعدی دلیری و شهامتی است که در حقیقتگویی به کار برده است.
و در تحلیل ویژگیهای زبان ساحر سعدی و تأثیر و جایگاه آن در تاریخ زبان فارسی مینویسد:
«سعدی سلطان مسلّم ملک سخن و تسلطش در بیان از همه کس بیشتر است. کلام در دست او مانند موم است. هر معنایی را به عبارتی ادا میکند که از آن بهتر و زیباتر و موجزتر ممکن نیست. سخنش حشو و زواید ندارد و سرمشق سخنگویی است. ایرانیان چون ذوق شعرشان سرشار بوده، شیوه سخن را در شعر به نهایت زیبایی رسانیده بودند. شیخ سعدی همان شیوه را نه تنها در نظم، بلکه در نثر به کار برده است، چنانکه نثرش مزه شعر و شعرش روانی نثر را دریافته است و چون پس از گلستان، نثر فارسی در قالب شایسته حقیقی ریخته شده بعدها هر شعری هم که مانند شعر سعدی در نهایت سلامت و روانی باشد، در ترکیب شبیه به نثر خواهد بود. یعنی از برکت وجود سعدی زبان شعر و زبان نثر فارسی از دوگانگی بیرون آمده و یک زبان شده است.گاهی شنیده میشود که اهل ذوق اِعجاب میکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایم، سخن میگوییم، یعنی سعدی شیوه نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است، و ای کاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوه بیان دست از دامان شیخ برندارند که بفرموده خود او: حد همین است سخنگویی و زیبایی را.»
پس از هفتاد سال هنوز کلیات تصحیح فروغی پر مراجعهترین و پرفروشترین نسخه کلیات سعدی است و مطالعات سعدیشناسی در دوران معاصر مدیون کار سترگ اوست. اگرچه ضرورت تصحیح جمعی و انتقادی کلیات براساس نسخههای نویافته و شیوههای علمی تازه بر هیچ یک پوشیده نیست. از سوی دیگر هیچ یک از آثار فروغی به اندازه تصحیح کلیات سعدی او را در میان اهل فرهنگ و ادب ایران زمین نامبردار نکرد. فروغی با کار خود در سال 1320 فروغی دیگر به آثار سعدی بخشید؛ همانگونه که ده سال پس از آن و در سال 1330 فرزندش مهندس محسن فروغی به یاری مهندس صادق، آرامگاه سعدی را با طراحی خویش آراستند.
بخش ادبیات تبیان
منبع: مرکز سعدی شناسی