تبیان، دستیار زندگی
علاقه و عمل در خط سیر، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك‏» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی كه تو گفتی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی مهدوی در سایه دعای عهد

عهد

دعای عهد دعایی است كه رابطه‌ی بین ما و حضرت مهدی است.

امام رضا(علیه السلام) در قنوت نماز جمعه این دعا را می‌خواند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِه‏» خدایا مرا از انصار حضرت مهدی قرار بده. پدربزرگش است، هنوز امام زمان به دنیا نیامده. این خیلی مهم است.

امام زمان(علیه‌السلام)، مهربان‌تر از پدر و مادر

«وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَان‏» (بحارالانوار/ج51/ص152)، «أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم‏» (بحارالانوار/ج25/ص116) به قدری حضرت مهدی مردم را دوست دارد، از پدر و مادر بیشتر مردم را دوست دارد.

این سیمایی كه از امام زمان گفته می‌شود، كه امام زمان می‌آید همه را گردن می‌زند و بكش، بكش و نهر خون است، درست نیست.

امام رضا می‌فرماید: «أَشْفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم » مهربان‌تر است بر مردم ،«یَكُونُ أَوْلَى بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِم‏» (بحارالانوار/ج25/ص116)

علاقه باید جمعی باشد

در دعای عهد داریم كه: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات‏»، «بلغ» به امام زمان ابلاغ كن، چه؟ «عَنْ جَمِیعِ» از طرف همه‌ی مۆمنین و مۆمنات «عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات‏»

كارهای خیر با نگاه جهانی، نه شخصی و محلّی

زیارت می‌رویم بگوییم كه این زیارت به نیابت از همه‌ی مۆمنین و مۆمنات. صدقه می‌دهیم بگوییم: دفع بلا از همه‌ی مۆمنین و مۆمنات. نگوییم: خدایا، مۆمنینی كه در این مسجد نماز خواندند بیامرز.

مگر ما منتظر امام بین المللی نیستیم؟ امام جهان باید مریدش هم جهانی فكر كند. كسی كه منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فكر كند. خودم و بچه‌ام و هیأت‌ام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نكند. «عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات‏»

دعای عهد می‌گوید: می‌خواهی با امام زمان صحبت كنی، بگو: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا صاحب الزمان» خدایا مولای ما صاحب الزمان را به او برسان، چه؟ «عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِنَات‏»

علاقه و عمل در خط سیر، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك‏» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی كه تو گفتی

حذف مرز و شرط در دعاها

علاقه‌ بدون مرز

علاقه بدون مرز كجای دعا درمی‌آید؟ می‌گوید: «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرق‌ها و مغرب‌ها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمین‌های هموار كوهستانی، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دریا و خشكی، این دعا چقدر سازنده است.

چه اصراری داریم كه بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشكی. سطحی و كوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.

علاقه بدون شرط

می‌فرماید: «حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِم‏» خیلی قشنگ است. به شرط حیات هم نیست. «حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِم»!

بعضی‌ها را می بینیم دعا می‌كنند خدایا تمام كسانی كه آرزومند هستند قسمت كن. می‌گویم یك عده هم آرزو ندارند. آنهایی هم كه آرزو ندارند آدم هستند.

بگوییم: خدایا آرزومندان را قسمت كن. آنهایی هم كه آرزو ندارند یك بصیرت و معرفتشان بده كه آنها هم آرزومند شوند. یك میلیارد كافر در چین است. اینها هیچ آرزوی زیارت امام رضا را ندارند. خوب بالاخره انسان هستند. خدایا تمام منحرفین را آنگونه هدایت كن كه آن لذتی كه ما از گفتگوی با حضرت مهدی می‌بریم آنها هم آن لذت را ببرند. نگو آرزومندان، آرزومندان و غیر آرزومندان را. این دعا آدم را باز می‌كند، می‌گوید: از خودت بیرون بیا.

دعای عهد می‌‌گوید: بزرگ شو.روحت را عظیم کن.در جزییات گیر نکن سلام می‌دهی،«عَنْ جَمِیعِ الْمُۆْمِنِینَ». بدون مرز «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» شرط ابدا«حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِم»!

شریك كردن والدین در دعا و زیارت

بدون تاریخ، «وَ عَنْ وَالِدَیَّ وَ وُلْدِی وَ عَنِّی‏‏» ای امام زمان سلام می‌كنم از طرف خودم، و از طرف «والِدَیَّ» و «وُلدی» یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده.

بدون حساب، سلام كه می‌كند نمی‌گوید: چه مقدار. می‌گوید كه: «وَ زِنَةَ عَرْشِ اللَّه‏» به وزن عرش خدا، «وَ مِدَادَ كَلِمَاتِه‏» به مقدار كلمات الهی، به مقدار وزن عرش خدا، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه‏» آخرین درجه‌ی رضایت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ كِتَابُهُ» ‏به عدد آنچه كتاب شمارش كرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت.

مهدی جان! ای امام زمان، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه كه نوشته شده، به عدد هرچه خدا بر آن علم دارد.

خیلی مهم است. ما وقتی شكر می‌كنیم می‌گوییم: خدایا، صد هزار مرتبه شكر! صد هزار مرتبه چیزی نیست. صد هزار تا یك مشت شكر است.

امام زمان

دختر كوچك امام حسین كه دیده كربلا پدرش را شهید كردند، اسیرش كردند، در كاخ ابن زیاد و یزید آمده وقتی می‌گویند: وضع چطور است؟ نمی‌گوید: الحمدلله صد هزار تا! می‌گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ وَ الْحَصَى‏» به عدد دانه‌های شن الحمدلله! دختر سه ساله می‌گوید: به اندازه‌ی دانه‌های شن، ولی ما چه می‌گوییم؟ صد هزار مرتبه! خیلی فكر ما كوچك است.

علاقه تازه به تازه، آخر یك كسی می‌گوید: دوست دارم، می‌رود كه می‌رود كه می‌رود. یك كسی هرروز زنگ می‌زند كه آقا دوستت دارم. می‌گوید: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی كُلِّ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» یعنی بیعتم را تجدید می‌كنم.

علاقه‌ی جمعی، علاقه‌ی بدون مرز، علاقه‌ی بدون شرط، علاقه‌ی بی حساب، به عدد وزن عرش خدا، علاقه‌ی بدون تاریخ، تاریخ گذشته «والدیَّ» تاریخ آینده «وُلدی». علاقه‌ی تازه به تازه، تازه به تازه، «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی كُلِّ یَوم»، «اُجَدِّدُ» یعنی هی تجدید می‌كنم، یعنی تازه به تازه.

عهد و عقد و بیعت با امام زمان(علیه‌السلام)

می‌گوید: «عَهْداً» بعد از عهداً می‌گوید «وَ عَقْداً» بعد از عقداً می‌گوید «وَ بَیْعَةً» مهندسی‌اش را می‌بینید.

عهد یعنی تعهد، در دعای عهد می‌گوییم: ای امام زمان سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد می‌كنم. تعهد می‌كنم یعنی قرار می‌گذارم بین خودم و خدا، بعد می‌گوید: عهد كم است. پررنگش كن، «عقد»

عقد یعنی گره، دو نفر ممكن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره. می‌گویند: عروس را عقد كردند. پسر عقد كرد یعنی گره خورد. ممكن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. می‌گوید: «وَ بَیْعَةً»، تسلیم تسلیم است. یعنی هی پررنگش می‌كند.

«عهداً» تعهد با حضرت مهدی، «عقداً» عقد با امام زمان، «وَ بَیْعَةً» بیعت كنید با او و تسلیم شوید.

علاقه‌ی حتمی، می‌گوید: «فِی رَقَبَتِی» یعنی به گردن من، «رَقَبَ» یعنی گردن. «فِی رَقَبَتِی» علاقه‌ی حتمی، «فِی رَقَبَتِی» ممكن است كسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نكند. می‌گوید: نه، علاقه‌ی افتخار آمیز.

آخر گاهی یك كسی نجار است، اما به شغلش افتخار نمی‌كند. می‌گوید: دیگر از خرجی زن و بچه‌ام آمدم نجار شدم. كارمند دولت است، می‌گوید: برای خرجی زن و بچه بود. ولی یك كسی افتخار می‌كند.

«وَ خَصَصْتَنِی بِهَذِهِ النِّعْمَةِ»، «شَرَّفْتَنِی، فَضَّلْتَنِی، خَصَصْتَنِی» یعنی خدایا افتخار می‌كنم كه مرا پذیرفتی كه مهر امام زمان در دل من است. معرفت امام زمان در دل من است.

یاری امام زمان(علیه‌السلام) تا سر حدّ شهادت

علاقه همراه با همه‌ی مراحل، می‌گوید: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم.

آخر گاهی وقت‌ها انسان یك كسی را دوست دارد در حدی كه مثلاً یك میلیون به او وام بدهد. ولی می‌گوید: همسفر باشم، می‌گوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا.

گاهی یك كسی می‌گوید: عقب من بیا، پولت نمی‌دهم اما می‌خواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم. یعنی از یك جهت یك جایی پررنگ است، یك جایی كمرنگ است.

می‌گوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیَاعِهِ» شیعه،شیعه یعنی دنباله رو، «انصار» نصرت در جایی كه نیاز به كمك هست. شیعه یعنی من دنبال تو هستم. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع می‌كنم. كسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد می‌كنم. اینطور نیست كه من بگذارم هركسی هر چرندی بخواهد بگوید، بگوید. اگر كسی به اهل بیت حرف زشتی بزند، فتوا را ببینید حتی می‌شود او را كشت بدون اجازه‌ی حاكم شهر! قاضی هم نمی‌خواهد، دادگاه هم نمی‌خواهد. یك كسی از زبانش در رفت، نفهمید چه می‌گوید، نفهمید حسابش جداست. اما اگر یك كسی با علم و آگاهی، به زهرا جسارت كند، به امام زمان جسارت كند، امام (ره) فرمود: هركس سلمان رشدی را بكشد، جهاد كرده و اگر كسی در این راه كشته شود شهید است.

«وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمی‌دهیم كه كسی جسارت كند. غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم می‌كنیم. اینكه می‌گویند: تعصب بد است. آدم متعصبی است، تعصب در كار شخصی بد است. مثلاً من روی لباسم تعصب دارم.

استقامتی ارزش دارد كه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» باشد. یعنی استقامت در خط خدا، استقامت به امر خدا، می‌گوید: مهدی جان مرا جذب خودت كن، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك‏»

تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترك از ترك، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصب‌ها بد است. یعنی به خاطر لهجه كمكش می‌كنم. به خاطر همشهری گری تعصب می‌كنم. در انتخابات می‌گویم چون این همشهری من است. فامیل من است. همسایه‌ی من است. این تعصب‌ها بد است. اما اگر یك چیزی را فهمیدی این حق است، باقی‌ها باطل، آنجا كه حق است باید تعصب داشته باشی. انحصار طلبی در حق خوب است.

اول انحصار طلب خود خداست. چون می‌گوید: «لا اله» هیچكس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقی‌ها را دور بریز. انحصار طلبی است. بگوییم: نه ببین انحصار طلب نباش. یك جایی كه حق و باطل است، آدم باید هم این را داشته باشد، هم آن را. این فكر غلط است. آدم باید حق را داشته باشد، باطل را هم رها كند. اطاعت و استقامت در راه حق

علاقه‌ی عاشقانه، می‌گوید: «طَائِعاً غَیْرَ مُكْرَهٍ» مهدی جان، من این سلام‌هایی كه كردم روی عشق بود.

آخر ما نماز را می‌خوانیم اما نمازمان با عشق نیست. به همین خاطر می‌گویند: نماز خواندیم راحت شدیم. یعنی گیر افتاده بودیم. به بچه می‌گوییم: بلند شو نمازت را بخوان راحت شوی! یعنی گیر كرده است. نه، «طَائِعاً غَیْرَ مُكْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من كه در دعای عهد با تو سلام می‌كنم، روی عشق زیارت می‌كنم نه روی اكراه!

علاقه و عمل در خط سیر، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك‏» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی كه تو گفتی. استقامت مهم نیست. خیلی‌ها مثلاً توده‌ای داشتیم سی سال زندان بود. بله ایشان مقاوم است. استقامتی مهم است كه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) این استقامت مهم است. استقامت براساس الله. این مهم است. یا مثلاً «فَاسْتَقِمْ» استقامت كن. خوب توده‌ا‌ی‌ها هم استقامت می‌كنند. می‌گوید: نه، «كَما أُمِرْت‏» (هود/112) یعنی همانطور كه مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت كن نه طبق یك دندگی و لجبازی و سلیقه. اگر كسی یك سلیقه‌ای دارد روی سلیقه‌اش استقامت می‌كند، این استقامت نیست، یك دندگی است.

استقامتی ارزش دارد «كَما أُمِرْت‏»، كه طبق مأموریت باشد.

استقامتی ارزش دارد كه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» باشد. یعنی استقامت در خط خدا، استقامت به امر خدا، می‌گوید: مهدی جان مرا جذب خودت كن، «عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِك‏»

اللهم عجل لولیک الفرج

فرآوری : زهرا اجلال

بخش مهدویت تبیان


منبع :

بیانات حجت الاسلام قرائتی

سایت حوزه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.