تبیان، دستیار زندگی
برخی از علما مخالف شیخ، كه از كمترین انصافی برخوردار بوده اند، نتوانسته اند از شعله افكنی شیخ مفید در جامعه و هدایت مردم به سمت نجات و فلاح، سخنی به میان نیاورند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شیخ مفید؛ شعله فروزان
شیخ مفید

برخی از علما مخالف شیخ، كه از كمترین انصافی برخوردار بوده اند، نتوانسته اند از شعله افكنی شیخ مفید در جامعه و هدایت مردم به سمت نجات و فلاح، سخنی به میان نیاورند.

مراجعه به نوشته هاى مورخان عصر شیخ مفید(ره)، نشان می دهد كه این شیخ بزرگوار با صراحت، انصاف و شیوه محكم علمى و اخلاص خویش، تأثیر فراوانى بر جذب افراد به سوى خود داشت .

بسیارى از مردم به وى روى آورده و از او استفاده كردند، از چشمه سار علم و دانش گسترده وى بهره برده و آنچه را گفت، یافته و بدان معتقد و ملتزم شدند؛

 زیرا روش خود را بر مبنای استدلال پایه ریزی كرده و از شیوه خشونت و جریحه دار كردن عواطف و احساسات پرهیز می نمود.

این دقیقاً همان چیزى است كه دیگران را در تنگنا انداخت و خشم آنان را برانگیخت تا به مخالفت با وى برخیزند و با برانگیختن آشوب و فتنه ها، با وى مقابله كرده و بارها نیز او را تبعید كردند .

بعدها مورخانى كه از گروه مقابل بودند، پا به عرصه وجود گذاشتند، و به علت كراهت شدیدی كه از وی داشتند،كینه اش را به دل گرفته، و از هیچ توهینی به وی فروگذار ننمودند، حتى آن جا كه از تشییع جنازه وى سخن مى گویند، بیان این دشمنى و خشم خویش را از دست نمى دهند؛

 یافعى و ابن عمار گفته اند: « تشییع جنازه وى (مفید) مشهور است . در آن روز هشتاد هزار نفر از رافضیان و شیعیان او را تشییع كردند . خداوند مردم را از دست او راحت كرد .»(1)

ذهبى نیز در ابن باره گفته است « مفید، حریص ترین مردمان در تعلیم و آموزش بود . در مكتب خانه ها و دكان ها مى گشت . كودكان باهوش را شناسایى و آنان را از پدر و مادرشان اجیر مى كرد . -یعنى آنان را گمراه مى كرد - گفته: بدین ترتیب بود كه شاگردانش زیاد شد. »(2)

ابن تغرى بردى گفته است: « گمراه گمراه كننده بود.»(3)

و از این ها صریح تر، گفته خطیب بغدادی است: «او یكى از پیشوایان ضلالت و گمراهى بود . بسیارى از مردم به واسطه او هلاك شدند تا این كه خداوند مسلمانان را از دست او راحت كرد .»(4)

در حالی كه برخی دیگر كه از كمترین انصافی برخوردار بوده اند، نتوانسته اند از شعله افكنی شیخ مفید در جامعه و هدایت مردم به سمت نجات و فلاح، سخنی به میان نیاورند.

 ابن ندیم گفته است: « او را دیدم، ماهر و توانمند یافتم»(5) برخی دیگر معتقدند: « او را بر هر پیشوایى در علم و دانش، منّتى است»(6)

و در نهایت ابن كثیر معتقد است: « بسیارى از دانشمندان سایر طوایف در مجلس درس او حاضر مى شدند»(7)

در شناخت میزان تأثیر شیخ مفید(ره)، به همین گفته می توان اكتفا كرد كه « عبیداللَّه بن عبداللَّه بن الحسین خفایى معروف به ابن النقیب، سجده شكر به جامى آورد و چون ابن المعلم شیخ رافضیان مرد، براى تبریك و تهنیت نشست و گفت: حال كه مرگ ابن المعلم را دیدم، برایم مهم نیست كه چه وقت مى میرم .»(8)

«روزى از روز مرگ وى، بزرگ تر دیده نشد، چه جمعیّت زیادى از مردم موافق و مخالف بر او نماز گزاردند و در غم مرگ او گریستند . »(9)

از آن چه گذشت استفاده مى شود كه شیخ مفید(ره)، با تاثیرات غیرقابل انكاری كه در جامعه داشته است، خواب بسیاری از معاندان و دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت – علیهم السلام- را پریشان نموده و موجب واكنش نابهنجار و خارج از اصول آنان گردیده است، بگونه ای كه مرگ شیخ را مایه آسایش خود دانسته و در نبود وی عرصه را برای جولان خود فراهم دیدند.(10)

شیخ مفید با همه این دهن كجی ها، هیچگاه از وقار، سنگینى و متانت خود خارج نشده و چیزى از وى سرنزده كه خروج از شیوه اش شمرده شود، شیوه اى كه براى خود برگزید و در طول زندگى علمى و در برخورد با مسائل فكرى بدان ملتزم بود؛

زیرا وى  همواره تلاش می نمود در جهت هدایت جامعه به سمت ایمان و عقیده سالم، ادله و براهین خویش را كه در توجیه مواضع خود در قبال آن مسائل، كافى مى دانست، بر اساس ضوابط دقیق علمی و بصورت منصفانه، عرضه كند؛

چرا كه معتقد بود كه بر اساس این دلایل به لُبّ مطلب و حقیقت آن رسیده است و لذا تلاش می نمود یافته های خویش را در اختیار خیل مشتاقان و پیروان خود قرار داده و از همین طریق نیز، موجبات دشمنی كج اندیشان با خویش را فراهم نمود.

این در حالی است كه وقتی به كتب مخالفان شیخ مراجعه می كنیم كه از لحاظ خط، شیوه و طرز تفكر در جبهه مقابل شیخ مفید قرار داشتند، به وحشت افتاده و خواهیم دید كه چگونه مسائل حساس به شكل واكنشى ناراحت كننده، به شیوه اى قبیح، زشت و هولناك توأم با استكبار و برترى جویى مطرح شده است، بگونه ای كه در كتابهایی كه ادعای علمیت در همه جای آن هویدا می باشد، به جزء بوی كینه و نفرت و دشمنی، چیزی به مشام نرسیده و از اینرو لكه سیاهی بر دامن پژوهش های علمی و تاریخی بشمار می روند.


پی نوشت‏ها:

1.    ابن عماد الحنبلى ، شذرات الذهب، ، بیروت ، المكتب التجارى، ج 1، ص 200

2.    ذهبى ، سیر اعلام النبلاء، بیروت ، مۆسسة الرساله، ،ج 17، ص 344 .

3.    ابن تغرى بردى، النجوم الزاهره، ، وزارت فرهنگ و ارشاد . ج 4، ص 258 .

4.    خطیب بغدادى ، تاریخ بغداد، بیروت،  دارالكتاب العربى، ج 3، ص 231

5.    ابن ندیم، الفهرست، تهران،افست، ص 226

6.    ابن حجر عسقلانى ،لسان المیزان، بیروت، مۆسسة الاعلمى،ج 5، ص 368

7.    خوانسارى ، روضات الجنات،تهران، انتشارات اسلامیه، ج 6، ص 161 .

8.    شیخ محمد تقى شوشترى، قاموس الرجال، تهران، مركز نشر كتاب، ج 8، ص 367

9.    مامقانى ،تنقیح المقال، نجف اشرف ، مطبعة المرتضویه، ج 3، ص 180

10.    جعفر مرتضى العاملى ، شیخ مفید پرچم دار آزادى اندیشه، ص84

منابع:

قرآن کریم

تهیه و فراوری: حق دوست، گروه حوزه علمیه تبیان