تبیان، دستیار زندگی
کفار در روز قیامت نسبت به اصول دین مؤاخذه میشوند و مورد عذاب واقع میگردند، همینطور نسبت به فروع دین اینچنین است. و همانطور که از آنان سؤال میشود که چرا به خدا ایمان نیاوردى!؟ توحید او را نپذیرفتی؟! به پیامبر اسلام نگرویدى!؟ معاد را قبول نکردى!؟ همینطور عل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقط مخصوص کفار است!

قرآن حکیم

گواهى دست و پا و گوش و چشم و پوست هاى بدن در روز قیامت راجع به دشمنان خدا، ''أَعْدَآءُ اللَهِ'' است. ما در آیه اى از آیات قرآن نداریم که در روز قیامت پوست بدن مۆمن یا دست و پاى او شهادت دهند. شهادت جوارح و جلود اختصاص به کفار و ''أعداءالله'' یعنى جماعت غیر مۆمنین دارد، و جوارح گواهى بر اهل معصیت از مۆمنین نمی دهند.

«وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَآءُ اللَهِ» (فصلت/19)، اعداء خدا که محشور می گردند حالشان این چنین است. و از اینجا استفاده میشود ـ همانطوری که فقهاء ذکر مى کنند ـ که خطابات قرآنیه همانطوری که راجع به مۆمنین است راجع به کفار هم هست؛ چون بحثى داریم که احکام و تکالیف اختصاص به مسلمین دارد یا أعم از مۆمنین و کافرین است؟ حق اینست که براى همه هست، منتهى اگر کفار به جاى آرند صحیح نیست، به جهت آنکه شرط قبولیش اسلام و قصد تقرب است. ولیکن چون اسلام و نیت قربت در تحت اختیار آنهاست می توانند شهادتین بر زبان جارى کنند و اسلام بیاورند تا بتوانند قصد تقرب کنند و آن اعمال را بجا آرند. (وَ الإیجابُ بالاِخْتیارِ لایُنافى الاِخْتیارَ کَما أن الاِمْتِناعَ بِالاخْتیارِ لایُنافِى الاِخْتیارَ؛ اگر از روى اختیار چیزى را بر خودمان لازم گردانیم اختیارمان را از دست نداده ایم همانگونه که اگر با اختیار خودمان را از چیزى بازبداریم اختیارمان را از دست نداده ایم).

بنابراین، همانطور که کفار در روز قیامت نسبت به اصول دین مۆاخذه می شوند و مورد عذاب واقع می گردند، همینطور نسبت به فروع دین این چنین است. و همانطور که از آنان سۆال می شود که چرا به خدا ایمان نیاوردى!؟ توحید او را نپذیرفتی؟! به پیامبر اسلام نگرویدى!؟ معاد را قبول نکردى!؟ همینطور علاوه بر اینها مورد سۆال قرار می گیرند که چرا نماز نخواندى!؟ زکات ندادى!؟ چرا نکاحت طبق نکاح اسلام نبود!؟

شهادت جوارح و جلود اختصاص به کفار و ''أعداءالله'' یعنى جماعت غیر مۆمنین دارد، و جوارح گواهى بر اهل معصیت از مۆمنین نمی دهند

«حَتی إِذَا مَا جَآءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَـ'رُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ؛ تا زمانى که نزد آن (آتش) بیایند، گوششان و دیدگانشان و پوستشان بر ضدشان گواهى دهند» (فصلت/20). در اینجا ظاهرا از پوست بدن آن پوست بدنى است که گناه می کند و این کنایه از فروج است؛ چون اگر دست گناه کند نمی گویند: پوست دست شهادت می دهد، بلکه می گویند: دست شهادت می دهد. و یا اگر پا گناهى انجام دهد نمی گویند: پوست پا گواهى می دهد، می گویند: پا گواهى می‌دهد؛ و همچنین درباره چشم و گوش زبان. اما پوست بدن کنایه از آن اعمال زشتى است مانند زنا و امثال آن که پوست بدن در حال مباشرت دارد. و این ادب قرآن است که نخواسته است صریحاً آلات رجولیت و انوثیت را بیان کند و نام آنها را ببرد که گواهى می دهند، و کنایةً تعبیر از آنها به جلود کرده است یعنى پوستهاى بدن. همچنانکه در بعضى از روایات وارد شده است که أفخاذ یعنى پوستهاى ران ها، شهادت می دهند بر گناه.

باری ثانیاً: این دشمنان خدا به پوستهاى خود می گویند چرا شما علیه ما شهادت داده اید؟! به چشم و گوش نمی گو یند، به پوست بدن می گویند، با اینکه باید زودتر از آن به چشم و گوش گویند که داراى حیات و احساس هستند. شهادت چشم و گوش عجیب است، ولى شهادت پوست أعجب است از آن. چون پوست نه چشم دارد که ببیند و نه گوش که بشنود، نه حیات و شعور عقلانى دارد، پوست است و بس. پوست چنانکه گواهى دهد بسیار شگفت انگیز است؛ و بنابراین علت، دشمنانِ خدا را خیلى ناراحت می کند و مضطرب مى نماید که حتى پوست بدن که انسان در دنیا براى آن هیچ موقعیتى از فهم و شعور و ادراک قائل نبود، حالا در این وضعیت خطیر علیه او شهادت می دهد.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع : معادشناسی ج 7، ص 199-196

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.