گزارشی از سرانجام كسانی كه مقابل نظام ایستادند
بریدگان از انقلاب را پس میزنند
همیشه، همه آنهایی كه مقابل یك انقلاب یا حتی یك جریان میایستند و به مقابله با آن میپردازند، كسانی نیستند كه از ابتدا با آن انقلاب یا جریان زاویه داشتهاند یا حتی به مقابله با آن پرداختهاند.
كم نبودند كسانی كه نه فقط موافق، كه حتی خود نقش و سهمی بسزا در شكلگیری و وقوع یك انقلاب داشتند و با گذر زمان، به هر دلیلی تبدیل به مخالفان آن انقلاب شدند.
این دلیل را میتوان در نرسیدن به آنچه مورد توقع بوده،اشتباهات محاسباتی یا بیاخلاقیهای فردی جستوجو كرد. اما در هر حال، دلیل ایستادن مقابل انقلابی كه خود از بانیان و نقش آفرینان آن بودهاند، هر چه هم كه باشد، هیچكس نمیتواند آینده خویش را از آن مبری بداند؛ چه آنكه لغزیدن از مسیر و قدم نهادن در راهی دیگر، تا آخرین دقایق عمر یك نفر هم میتواند اتفاق بیفتد. در جریان انقلاب اسلامی مردم ایران هم، بودند كسانی كه در جریان انقلاب سهمی كم نظیر ایفا كردند یا در نظام برخاسته از این انقلاب، از مدیران ارشد محسوب میشدند و پس از زمانی و با وقوع اتفاقات جدید، كم كم دست از انقلاب شستند! نكته مهم در این چرخش رویكرد نه اصل این اتفاق كه امری است با امكان وقوعی نه چندان كم در همه انقلابها، بلكه سرانجامی است كه افراد بریده از این انقلاب مییابند؛ سرانجامی كه میتواند عبرتی برای همگان باشد.
از جامعه انقلابی بازماند
مهدی بازرگان كه خود دارای سوابق مبارزاتی و ملی علیه حكومت شاه بود، اولین نخست وزیر حكومت برخاسته از انقلاب اسلامی مردم ایران شد اما روند امور آنچنان كه وی متوقع بود، پیش نرفت. كارشكنی دیگران و تسخیر سفارت امریكا و. . . همه بهانه بودند؛ واقعیت امر آن بود كه بازرگان به قدر مردم و فضای جاری كشور، انقلابی نبود و نتوانست خود را با این روحیه انقلابی همراه سازد. مسیر طبیعی شكلگیری یك انقلاب آن است كه اغلب گروهها و جناحهای موجود در جامعه با آن همراه میشوند و در مسیر مبارزه برای رسیدن به هدف مشترك، هم سیاست ایجاب میكند كه اختلافات نادیده گرفته شود و هم در شلوغی مبارزه، بزرگی آن هدف مشترك، جایی برای عرض اندام اختلافات ریز و درشت نمیگذارد. مبارزه كه به سرانجام میرسد و آن هدف بزرگ محقق میشود، كم كم اختلافات عقیدتی و سلیقهای فرصت بروز مییابند.
نهایت آن غرور برخاسته از رأی 11 میلیونی مردم این شد كه همان مردم مقابل او ایستادند و مجلس نیز رأی عدم كفایت او را داد و در آخر نیز او از هراس برخورد همان مردمی كه دیروز به او رأی داده بودند، با لباس زنانه از كشور فرار كرد!
كم نبودند كسانی كه نه فقط موافق، كه حتی خود نقش و سهمی بسزا در شكلگیری و وقوع یك انقلاب داشتند و با گذر زمان، به هر دلیلی تبدیل به مخالفان آن انقلاب شدند. این دلیل را میتوان در نرسیدن به آنچه مورد توقع بوده، اشتباهات محاسباتی یا بیاخلاقیهای فردی جستوجو كرد
مهدی بازرگان و طیفی كه پیرامون وی جمع شده بودند، آدمهایی میانهرو محسوب میشدند كه طبیعتاً شور انقلابی حاكم بر فضای پس از انقلاب را نه برمیتابیدند و نه درك میكردند. این شد كه دولت بازرگان از هماهنگی خود با نهادهای انقلابی و ارزشهای انقلابی جامعه انقلابی ناتوان گردید. اما بازرگان پس از استعفا، گرچه همچنان فعالیت سیاسی خود را پی گرفت و حزب متبوعش نیز همچنان مواضع سیاسی خویش را ابراز مینمود، اما عملاً از همراهی توده مردم بازماند. در یك دگرگونی سیاسی به قدوقامت یك انقلاب كه مردم نقش اصلی را در آن ایفا میكنند، از دست دادن یا به دست نیاوردن حمایت توده مردم، بزرگترین شكست محسوب میشود.
غرور 76 درصدی!
ابوالحسن بنی صدر فرد دیگری از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی بود كه خیلی زود رو در روی نظام ایستاد. بنی صدر هم گرچه همچون بازرگان نتوانست خود را با ارزشهای انقلاب اسلامی و تودههای انقلابی این سرزمین همراه كند، اما به علت سمتی كه داشت (ریاست جمهوری) و توهم پشتوانه دائمی رأی 76 درصدی ملت ایران در انتخابات، نه تنها كنار نكشید و استعفا نداد، بلكه به رویارویی علنی با نهادهای انقلابی پرداخت و چیزی نگذشت كه این روند به برخورد نظامی نیروهای اطراف رئیسجمهور با مردم حزب اللهی منجر شد.
بازرگان پس از استعفا، گرچه همچنان فعالیت سیاسی خود را پی گرفت و حزب متبوعش نیز همچنان مواضع سیاسی خویش را ابراز مینمود، اما عملاً از همراهی توده مردم بازماند. در یك دگرگونی سیاسی به قدوقامت یك انقلاب كه مردم نقش اصلی را در آن ایفا میكنند، از دست دادن یا به دست نیاوردن حمایت توده مردم، بزرگترین شكست محسوب میشود
نهایت آن غرور برخاسته از رأی 11 میلیونی مردم این شد كه همان مردم مقابل او ایستادند و مجلس نیز رأی عدم كفایت او را داد و در آخر نیز او از هراس برخورد همان مردمی كه دیروز به او رأی داده بودند، با لباس زنانه از كشور فرار كرد!
ایستادن رو در روی امام
از كسانی كه برای انقلاب هزینه دادند و پس از پیروزی نیز جزو مقامات عالی رتبه نظام محسوب میشد، اما با گذر زمان مقابل انقلاب و نظام و ولایت فقیه ایستاد، آیت الله منتظری بود. وی از زندان رفتههای سیاسی زمان شاه بود و پس از انقلاب نیز در خدمت انقلاب قرار گرفت اما گذر زمان و سادگی وی كه با سمت سیاسی وی همخوانی نداشت، باعث شد كه تحت تأثیر اطرافیان قرار گرفته و به همه آنچه كرده بود و آنچه بر عهده داشت، پشت پا بزند.
در ماههای آخر عمر حضرت امام (ره)، تقابل امام و منتظری در جامعه بروز یافت و همه آن كسانی كه اعتبار آیت الله منتظری برایشان به اعتبار تأیید ولیفقیهشان بود، از وی بریدند. در سالهای بعد گرچه درس و بحث این فقیه همچنان ادامه یافت، اما حامیان وی آنچنان اندك بودند كه در برابر تودههای طرفدار امام خمینی (ره) چندان به چشم نیایند.
در اغلب سالهای میان عزل آیتاللهمنتظری از قائم مقامی رهبری در سال 68 تا درگذشت وی در سال 88، بیشتر مردم ایران حتی حضور ذهن هم نداشتند كه وی اكنون كجاست و چه میكند! در نهایت هم تشییع وی در آذر ماه 88 با شعارها و برخوردهایی مواجه شد كه به هیچ روی در شأن وی نبود؛ شعارها و برخوردهایی از سوی بدنه جنبش سبز كه آماده سوءاستفاده از هر اتفاقی بودند و میان ندا آقاسلطان و یك مرجع تقلید تفاوتی نمیدیدند و حضور در تشییع یك فقیه شیعه همراه با سگهای خانگیشان تنها یكی از این برخوردها بود.
سه موردی كه ذكر شد، صرفاً چند مثال بود تا دریابیم نه كسی از منحرف شدن از راه انقلاب مصون و مبراست و نه مردم در این مسیر با او همراهی خواهند كرد.
منبع: جوان آنلاین