تبیان، دستیار زندگی
کاش من یک بچه آهو می شدم می دویدم روز و شب در دشتها توی کوه و دشت و صحرا روز و شب می دویدم تا که می دیدم تو را
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضامن آهو
ضامن آهو

کاش من یک بچه آهو می شدم

می دویدم روز و شب در دشتها

توی کوه و دشت و صحرا روز و شب

می دویدم تا که می دیدم تو را

کاش روزی می نشستی پیش من

می کشیدی دست خود را بر سرم

شاد می کردی مرا با خنده ات

دوست بودی با من و با خواهرم

چونکه روزی مادر م می گفت تو

دوست با یک بچه آهو بوده ای

خوش به حال بچه آهویی که تو

توی صحرا ضامن او بوده ای

پس بیا من بچه آهو می شوم

بچه آهویی که تنها مانده است

بچه آهویی که تنها و غریب

در میان دشت و صحرا مانده است

روز و شب در انتظارم پس بیا

دوست شو با من مرا هم ناز کن

بند غم را از دو پای کوچکم

با دو دست مهربانت باز کن

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:وبلاگ ستاره هشتم-افسانه شعبان نژاد

مطالب مرتبط:

خورشید مهربون

رسیده از راه فصل زمستون

بی‌زبان اما سخنگو

آسمان هم خندید

پدر روستایی

بابای من پا ندارد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.