کارگری خضر علیه السلام برای محافظت از گنج یتیمان
داستان موسی و خضر علیه السلام پر از معنا و درس آموز است. موسی علیه السلام- که خودش تقاضای شاگردی خضر علیه السلام را کرده بود- وقتی کارهای عجیب غیرشرعی او را می بیند و علت را نمی داند زبان به اعتراض می گشاید. در اینجا به یکی از کارهای عجیب خضر علیه السلام و حکمت نهفته در آن که از امام رضا علیه السلام به ما رسیده است می پردازیم.
سوره کهف، شامل داستانی عجیب است که به داستان موسی و خضر علیهما السلام معروف است. موسی علیه السلام به دنبال یافتن خضر علیه السلام سفر کرد و وقتی او را یافت و تقاضای شاگردی او را کرد، خضر علیه السلام به او فرمود که تو نخواهی توانست در همراهی با من صبور باشی چون خبر از باطن کارهای من نداری.
موسی علیه السلام اصرار کرد و سرانجام خضر علیه السلام پذیرفت. مدتی نگذشت که موسی علیه السلام کارهای بسیار عجیب خضر را که به ظاهر خلاف دستورات شرعی بود مشاهده کرد و هر بار که این اعمال را می دید صبر خود را از دست می داد و سرانجام پیش بینی خضر علیه السلام بر موسی علیه السلام اثبات شد که «تو نخواهی توانست در همراهی با من صبور باشی چون از باطن کارهای من خبر نداری.»
خضر علیه السلام قبل از وداع با موسی علیه السلام، باطن کارهای را که کرده بود برای موسی علیه السلام بیان نمود تا او را از تحیر خارج کرده باشد.
یکی از سه کار خضر علیه السلام که تعجب و اعتراض موسی علیه السلام در یک شهر اتفاق افتاد. آن دو در حال گرسنگی وارد شهری شدند و از مردم غذا خواستند اما هیچ کس از آن شهر به آنها غذایی نداد. در همانجا موسی علیه السلام دید که خضر دیواری را که رو به خرابی بود تعمیر کرد؛ در نتیجه با بیانی آمیخته از تعجب و اعتراض به خضر علیه السلام گفت که خوب بود حق الزحمه ای برای این کار از آنها می گرفتی و برای این مردم (که حتی یک غذای ساده هم به ما ندادند) کارگری مجانی نمی کردی!
مایه تعجب است که کسی که دنیا و دگرگونی هایش را درباره اهل دنیا می بیند به آن اعتماد می کند
این سومین باری بود که موسی علیه السلام، صبر خود را از دست داده بود و طبق قراری که با هم گذاشته بودند، باید موسی از خضر علیهما السلام جدا می شد. خضر علیه السلام به ترتیب حکمت همه کارهای عجیبی را که در حضور موسی علیه السلام کرده بود را بیان کرد و درباره تعمیر کردن دیوار فرمود:
وَ أَمَّا الْجِدارُ فَكانَ لِغُلامَیْنِ یَتیمَیْنِ فِی الْمَدینَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً فَأَرادَ رَبُّكَ أَنْ یَبْلُغا أَشُدَّهُما وَ یَسْتَخْرِجا كَنزَهُما رَحْمَةً مِنْ رَبِّك(کهف، 82)
آن دیوار برای دو یتیم در آن شهر بود که در زیر آن گنجی داشتند و پدرشان مردی صالح بود. پروردگارت خواست که وقتی آن دو به رشد برسند گنجشان را بردارند به سبب رحمت پروردگار تو.
بنابراین خضر علیه السلام واسطه شد تا رحمت خدا آن گنج را در امان نگه دارد تا آن دو یتیم بتوانند سالها بعد، در موقع مناسب آن را برداند.
اما این گنج نه طلا بود و نه نقره، بلکه چهار حکمت در آن نوشته بود.
درباره تعمیر کردن دیوار فرمود: آن دیوار برای دو یتیم در آن شهر بود که در زیر آن گنجی داشتند و پدرشان مردی صالح بود. پروردگارت خواست که وقتی آن دو به رشد برسند گنجشان را بردارند به سبب رحمت پروردگار تو
علی بن اسباط - که از یاران امام رضا علیه السلام بود- این چهار حکمت را از آن حضرت شنید و به ایشان گفت: فدای شما شوم! می خواهم آن را بنویسم. امام رضا علیه السلام دست خود را به سمت دوات بردند تا به من بدهند تا من بنویسم که دست آن حضرت را گرفتم و بوسیدم و دوات را برداشتم و این حکمت ها را نوشتم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
مایه تعجب است که کسی که به مرگ یقین دارد خوشحالی[بی مبنا] کند.
مایه تعجب است که کسی که دنیا و دگرگونی هایش را درباره اهل دنیا می بیند به آن اعتماد می کند.
شایسته است کسی که خدا را می شناسد این اتهام را نزند که "قضاء الهی بد است"
(شایسته است کسی که خدا را می شناسد) روزى دادن خدا را "كند" حساب نکند.
عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْمَوْتِ كَیْفَ یَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَیْقَنَ بِالْقَدَرِ كَیْفَ یَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى الدُّنْیَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا كَیْفَ یَرْكَنُ إِلَیْهَا وَ یَنْبَغِی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا یَتَّهِمَ اللَّهَ فِی قَضَائِهِ وَ لَا یَسْتَبْطِئَهُ فِی رِزْقِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أُرِیدُ أَنْ أَكْتُبَهُ قَالَ فَضَرَبَ وَ اللَّهِ یَدَهُ إِلَى الدَّوَاةِ لِیَضَعَهَا بَیْنَ یَدَیَّ فَتَنَاوَلْتُ یَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا وَ أَخَذْتُ الدَّوَاةَ فَكَتَبْتُهُ (کافی، ج2، ص59)
روح الله رستگار صفت
بخش قرآن تبیان