تبیان، دستیار زندگی
مأمون دست به پخش شایعات دروغ علیه امام رضا (علیه السلام) نیز زده بود. هدفش در این زمینه نیز آن بود كه در ذهن مردم تنفرى نسبت به علویان بویژه امام (علیه السلام) و دیگر امامان از اهل بیت علیهم السلام برانگیزد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چند پرده از اقدامات مأمون علیه امام هشتم

امام رضا


مأمون كوچكترین حُسن نیتى در امر ولیعهدى امام رضا (علیه السلام) نداشت. افزون بر این، او خود دست به كارهایى مى زد كه رسوایى خویش را نزد همگان بر ملا مى ساخت. اكنون مى خواهیم با پاره اى از اقدامهاى ننگین وى آشنا شویم .

دشمن، خویشتن را رسوا مى كند

جاى هیچ شگفتى نیست اگر بگوییم مأمون گاهى خود به ذكر انگیزه ها و مقاصد خویش مى پرداخت. از باب مثال، در قضیه ولیعهدى امام رضا (علیه السلام ) هنگامى كه از سوى حمید بن مهران و برخى عباسیان بازخواست شد كه چرا دست به این كار زده، بدانها پاسخ این چنین داد:

این مرد از دیدگاه ما پنهان بود. او مردم را به سوى خویشتن فرا مى خواند، از این رو خواستیم ولیعهد ما بشود تا هر چه مردم را به خویشتن جلب كند همه به نفع ما تمام بشود و در ضمن به ملك و خلافت ما نیز اعتراف كرده شیفتگانش نیز به پوچى ادعایش پى برند. ما ترسیدیم كه اگر او را به حال خود رها كنیم وضعى برایمان پدید آورد كه قابل تحمل و پیشگیرى نباشد... .

آنگاه حمید بن مهران درخواست كرد كه مأمون به وى اجازه مباحثه با امام (علیه السلام) را بدهد تا بدینوسیله عجزش را ثابت كرده، شخصیت و مقامش ‍ را در نظر مردم پایین بیاورد. مأمون نیز با گشاده رویى به او رخصت داد. ولى پس از برگزارى مباحثه، عباسیان با چنان شكستى مواجه شدند كه هرگز مأمون و پیروانش انتظار نمى بردند.(1)

پس مى بینید چگونه مأمون وحشت خود را از وجود امام نزد عباسیان برملا مى كند و امام (علیه السلام) را تنها براى دفع خطرى كه همیشه احساس ‍ مى كرد، به مقام ولیعهدى مى رساند. بنابراین، كوچكترین حسن نیتى براى مأمون در این كار وجود نداشت.

چون امام در میان مردم با ارائه فضایل خود محبوبیت روزافزون مى یافت مأمون بر آن شد كه متكلمان را از هر نقطه كشور فرا بخواند تا در مباحثه امام را به عجز در اندازد و بدینوسیله مقامش از نظر دانشمندان فرو بیفتد و عامه مردم نیز كمبودهایش را دریابند. ولى امام دشمنان خود از یهودى، مسیحى، گبر، برهمن، منكر خدا و مادى همه را در بحث محكوم مى نمود

تعیین خط سیر ویژه

یكى از دستورهاى مأمون براى آوردن امام به «مرو» آن بود كه «رجاء بن ابى ضحاك» را مأمور كرده بود تا خط سیر او را بصره، اهواز و فارس قرار بدهد و هرگز از راه كوفه، جبل و قم، امام را نیاورد.

علت این دستور هم واضح بود. زیرا اهل كوفه و قم شیعه بودند و در مهرورزى نسبت به علویان و اهل بیت علیهم السلام معروف بودند، بویژه كوفه كه از حساسیت ویژه اى در قلمرو حكومتى برخوردار بود.

مأمون نمى خواست امام (علیه السلام) با عبور از این شهرها بیشتر آنان را تحت تأثیر قرار دهد و بر شیفتگیشان بیش از پیش بیفزاید.

برعكس، مردم بصره شدیدا هواخواه عثمان بودند و عباسیان نیز در این شهر از موقعیت بسیار خوبى برخوردار بودند. همین اهل بصره بودند كه خانه هایشان به دست زید النار، فرزند امام كاظم (علیه السلام)، طعمه آتش گردید.

كتمان فضایل امام

یكى از امورى كه جزو برنامه كار مأمون بود این بود كه امام را بتدریج از چشم مردم بیندازد تا به مرور و كم كم همه را به این باور اندازد كه او شایستگى براى مقام حكمرانى را ندارد. از اینرو مى كوشید تا هر چه بتواند فضایل و خصوصیات بارز او را از مردم كتمان كند، مثلا چون از «رجاء بن ابى الضحاك» شخصى كه امام را به مرو آورده بود مشاهداتش را در طول سفر پرسید و او نیز به شرح فضایل امام پرداخت، مأمون او را به سكوت امر كرد و چنین بهانه آورد كه من مى خواهم فضایل او را مردم از زبان خود من بشنوند!!

در این وادى هر چند مأمون در بسیارى از موارد نقشه خود را عملى مى ساخت ولى بسیار هم اتفاق مى افتاد كه از چهره واقعى خویش پرده برمى داشت.

مامون

شایعات دروغ

افزون بر تمام اقدامهاى گذشته، مأمون دست به پخش شایعات دروغ علیه امام رضا (علیه السلام) نیز زده بود. هدفش در این زمینه نیز آن بود كه در ذهن مردم تنفرى نسبت به علویان بویژه امام (علیه السلام) و دیگر امامان از اهل بیت علیهم السلام برانگیزد.

از باب مثال، روزى ابوالصلت به امام (علیه السلام) گفت : اى فرزند رسول خدا، نمى دانید كه چه چیزها درباره شما مى گویند!

امام پرسید: چه مى گویند؟

گفت : مى گویند كه شما مردم را بردگان خود مى دانید!

امام به طنز پاسخ داد: اگر همه مردم بردگان ما باشند، پس بازار فروش آنها براى ما در كجاست؟(2)

یا مثلا در جاى دیگر مى بینیم كه هشام بن ابراهیم عباسى، شخصى كه از سوى فضل بن سهل مأموریت مراقبت بر امام (علیه السلام) را یافته بود، درباره امام شایع كرده بود كه او غناء (یعنى آواز خوانى) را حلال مى شمرد. وقتى از خود امام این موضوع را پرسیدند، امام (علیه السلام) فرمود: این كافر دروغ مى گوید.(3)

خلاصه، با این گونه شایعات مأمون مى خواست موقعیت امام (علیه السلام) را در دلهاى مردم سست گرداند.

تلاش براى محكوم كردن امام در مناظره

از دیگر اقدامهاى مأمون آن بود كه دانشمندان و متكلمان معتزله را كه اهل بحث و استدلال و موشكافى در امور علمى بودند، گرد امام رضا (علیه السلام) جمع مى كرد و آنان را به بحث و مناظره وا مى داشت. هدف از ترتیب این گونه مجالس آن بود كه امام از پاسخ عاجز بماند و بدینوسیله نادرستى یكى از ادعاهاى اساسیش بر مردم روشن گردد.

مأمون دست به پخش شایعات دروغ علیه امام رضا (علیه السلام) نیز زده بود. هدفش در این زمینه نیز آن بود كه در ذهن مردم تنفرى نسبت به علویان بویژه امام (علیه السلام) و دیگر امامان از اهل بیت علیهم السلام برانگیزد

آرى، امام مانند سایر امامان داشتن علوم و معارف پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را كه شرط اساسى امامت است، مدعى بود. بنابراین، اگر مأمون موفق مى شد كه كذب این ادعا را ثابت كند با انهدام مذهب شیعه مشكل خود را بكلى حل كرده بود.

ابوالصلت در این باره مى گوید: ... چون امام در میان مردم با ارائه فضایل خود محبوبیت روزافزون مى یافت مأمون بر آن شد كه متكلمان را از هر نقطه كشور فرا بخواند تا در مباحثه امام را به عجز در اندازد و بدینوسیله مقامش از نظر دانشمندان فرو بیفتد و عامه مردم نیز كمبودهایش را دریابند. ولى امام دشمنان خود از یهودى، مسیحى، گبر، برهمن، منكر خدا و مادى همه را در بحث محكوم مى نمود...(4)

جالب آنكه دربار مأمون پیوسته محل برگزارى این گونه مباحثات بود. ولى پس از درگذشت امام رضا (علیه السلام) دیگر چندان اثرى از آن مجالس علمى و بحث هاى كلامى دیده نشد.

امام رضا (علیه السلام) كه به خوبى بر قصد مأمون آگاهى داشت، مى فرمود : ... چون معلوم شود كه چگونه من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجیل به انجیلشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شیوه عبرانیشان، با موبدان به شیوه پارسیشان، با رومیان به سبك خودشان و با اهل بحث و گفتگو به زبانهاى خودشان استدلال كرده همه را به تصدیق حرف خود وادار مى كنم، مأمون دیگر خواهد فهمید كه راه خطایى را برگزیده، یقینا پشیمان خواهد شد....(5)

آرى، این پیش بینى امام همیشه درست از كار در مى آمد چه نقشه هاى مأمون پیوسته نتایج معكوسى به بار مى آورد و بجاى سست شدن موضع امام(علیه السلام)، مردم اعتراف مى كردند كه براستى او شایسته خلافت است نه مأمون.

بارالها تو را به ضامن آهو قسم، ما را در زمره شیعیان واقعی حضرت قرار بده. الهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان.

پی نوشت ها:

1-      شرح میمیة ابى فراس / ص 196 عیون اخبار الرضا / 2 / ص 170 بحار / 49 / ص 183.

2-      مسند الامام الرضا / 1 / بخش 1 / ص 45 بحار / 49 / ص 170.

3-      رجال مامقانى / 3 / ص 291 قاموس الرجل / 9 / ص 309 وسائل الشیعة / 12 / ص 227.

4-      عیون اخبار الرضا / 2 / ص 239 مثیر الاحزان / ص 263 بحار / 49 / ص 290 مسند الامام الرضا / 1 / ص 128.

5-      مسند الامام الرضا / 2 / ص 75 بحار / 49 / ص 175 عیون اخبار الرضا / 2 / ص 156.

فرآوری: فاطمه سرفرازی        

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع:

کتاب «زندگى سیاسى هشتمین امام، حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام»، علامه جعفرمرتضى عاملی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.