تبیان، دستیار زندگی
در این نوشتارمی خواهیم ببینیم آیا سخت ترین شرایط اقتصادی نیز می توان امیدی به برون رفت از شرایط اقتصادی که در تورم رکودی تجلی یافته است داشته باشیم یا نه؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد شهاب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هیچ وقت برای هیچ اقتصادی چیزی به نام بن بست وجود ندارد...


در این نوشتارمی خواهیم ببینیم آیا سخت ترین  شرایط اقتصادی نیز می توان امیدی به برون رفت از شرایط اقتصادی که در تورم رکودی تجلی یافته است داشته باشیم یا نه؟

بیایید فرض کنید که موجودی درآمدی دولت صفر شده باشد، و صندوق توسعه ملی 40 میلیارد دلار موجودی نداشته و صفر شده باشد و درآمدهای نفتی نیز به صفر رسیده باشد ( فرض محال که محال نیست).

اقتصاد

بزرگترین ضربه ای که می تواند خواص را درگیر کرده و اجازه خلاقیت را از آنها بگیرد این است که اسیر پارادایم های علم اقتصاد شوند و دور بعضی چیزها برای همیشه خط قرمز بکشند و این در حالی است که در علم اقتصاد همه چیز با توجه به شرایط اقتصادی برچسب می خورد و لذا یک چیز برای همیشه خوب نیست و همین طور یک سیاست برای همیشه بد نیست... این شرایط اقتصادی است که تعیین می کند چه چیز خوب است و چه چیز بد... شرایط اقتصادی ایران با شرایط اقتصادی کشورهای توسعه یافته و کشورهای غیر نفتی متفاوت است لذا آنها نمی توانند در قالب شرایط خود بگویند که کدام سیاست برای ما خوب و کدام  بد است و این تفکر را خود نیز باید داشته باشیم. باید جرئت فکر جدید، جرئت راه جدید، جرئت پارادایم شکستن را در خود تقویت کنیم چرا که در غیر این صورت با تفکر این که به آخر خط رسیده ایم به دنبال منفعت شخصی حرکت خواهیم کرد و این گونه خواهیم گفت: دیگر فرصت ای برای کار درست باقی نمانده است و هیچ امیدی به بهبود اقتصاد نیست، پس خود از طریق لابی گری پولی بدست آوریم تا حداقل خود ضرر نکنیم، حالا که قرار است همه متضرر شوند حداقل ما متضرر نشویم تا بعد نیز بتوانیم به دیگران متضرر شده کمکی کنیم...!!!

همان طور که در ابتدا گفته شد، اقتصادی را فرض کردیم که با شرایطی دست و پنجه نرم می کند که ممکن است به عقیده خیلی ها هیچ راه نجاتی نداشته باشد... دولت بی پول و مشکلات طرف عرضه ی اقتصاد.

کسری بودجه همیشه بد نیست، اگر دولت در راه حل مشکلات اقتصاد دچار کسری بودجه شد، چون در جهت بهبود اقتصاد حرکت کرده است خودش را هم نجات خواهد داد

چگونه می توان بدون پول به جنگ با مشکلات رفت؟ پس نمی توان رفت، لذا قطعا به بن بست رسیده ایم؟!

هنر کینز ( کینز به عقیده نگارنده اقتصاددانی است که معتقد است هیچ وقت هیچ اقتصادی به بن بست نمی رسد) چه بود؟ به هر چه کلاسیک ها می گفتند پشت پا زد و گفت آنچه من می گویم برای شرایط امروز اقتصاد من درست است... سپردن اقتصاد به بازار دیوانگی است، سیاست های پولی حماقت و مخارج دولت در جهت تزریق به اقتصاد باید باشد و چیزی تزریق است که من می گویم، هر چیزی را نمی توانید تزریق نام نهید. تزریق یعنی این که دولت به مردم در ازای کارهای ساختگی( به طور مثال کندن زمین) پول دهد، یا خود محصولات تولید کنندگان را بخرد، این که دولت برای ارتقاء ظرفیت های تولیدی سرمایه گذاری انجام دهد، از نظر من (کینز) وقت تلف کردن است و لذا این جور مخارج ها  را نباید  در لیست تزریق و مخارج دولت آورد تا خودمان خودمان را با آمار ها فریب دهیم. چرا که می گفت مشکل اقتصاد من، ظرفیت های پایین تولید نیست بلکه مشکل،  کاهش تولید است و علت کاهش تولید کمبود تقاضا است و اگر بخواهیم بر اساس این تنگنای اقتصادی وظیفه دولت را تعریف کنیم، دولت باید در جهت افزایش تقاضای تولید کنندگان قدم بردارد.... البته این تمام کار نبود، پس از چند بار اجرای سیاست های مالی و زمانی که اطمینان به  اقتصاد در حال برگشت بود، کینز گفت می توان سیاست های پولی انبساطی را نیز در دستور کار قرار داد چرا که با افزایش نرخ بهره که نشان از تقاضا برای پول برای خرید محصول دارد، به این نکته رسید که اگر امروز پول در جامعه تزریق شود، کنز(پس انداز)  نشده و صرف خرید کالا و محصولات می شود... این هنر کینز بود که یک تنه جلوی آماجی از تئوری کلاسیک ها ایستاد و قاطعانه پارادایم های آنها را شکست و گفت برای این که برای شرایط کلاسیکی برسیم لازم است فعلا اقتصاد به حرف من گوش دهد...البته کلاسیک ها نیز ساکت ننشستند و در نهایت وقتی چاره ای به اطاعت نداشتند گفتند آنچه کینز گفت چیزی نبود که ما قبول نداشته باشیم و سعی کردند خود را به کینز چسبانده و خود را کلاسیکی کینزی معرفی کنند...

اقتصاد

در هر حال بحث بر سر این است اگر کسی مانند کینز در سال 1930 در برابر پارادایم هایی  که هم چون وحی بدان نگاه می شد نمی ایستاد، مردم و اقتصاد قربانی تفکرات ِ اسیر پارادایم شده  می شدند و ظلم بزرگی به مردم می رفت... شرایط امروز اقتصاد ایران هم همین است...

بزرگ بودن دولت بد نیست و اتفاقا در شرایطی که حکومت بازار در دست نامولد هاست نبودن دولت یعنی تاراج اقتصاد... دولت باید باشد و بزرگ هم باید باشد ولی نباید در خدمت نامولدان باشد. اگر دولت نمی تواند مستقل عمل کرده و در جهت منافع نامولدان قدم بر ندارد نباید دست روی دست گذاشت و باید نهاد دیگری ( شامل نخبگان اقتصادی، علمی، صنعتی و کشاورزی) وظیفه ی توسعه ی اقتصادی را بر عهده گیرد و دولت نیز به همان وظایف کلاسیک ها اکتفا کند.

در هر حال دولت باید در جهت این امر حرکت کند که حکومت بازار به دست مولدان افتاد و این کار از طریق قوی کردن مولدان محقق میشود و قوی کردن مولدان از طریق فروش سهام دولتی به عده ی قلیل مردم امکان پذیر نیست، قوی کردن مولدان یعنی گذار از ساختار انحصاری و ناکارامد اقتصاد ایران به سمت ساختار رقابتی. و این قطعا مخارج بالایی از ناحیه دولت طلب می کند که این امر ضرورت بزرگ بودن دولت را توجیه می کند... پس دولت باید باشد، بزرگ هم باید باشد ولی باید در جهت خدمت به مولدان باشد.

بزرگ بودن دولت بد نیست و اتفاقا در شرایطی که حکومت بازار در دست نامولد هاست نبودن دولت یعنی تاراج اقتصاد... دولت باید باشد و بزرگ هم باید باشد ولی نباید در خدمت نامولدان باشد

اگر فرض کنیم دولت هیچ پولی نداشته باشد( فرض محال که محال نیست) باز هم به با قطع می گوییم مشکلی نیست!.... کسری بودجه همیشه بد نیست، اگر دولت در راه حل مشکلات اقتصاد دچار کسری بودجه شد، چون در جهت بهبود اقتصاد حرکت کرده است خودش را هم نجات خواهد داد... کسری بودجه در جهت آماده سازی بستر ها برای رشد بخش مولد به تدریج به سیاست های پولی نیز موضوعیت می دهد، اگر دولت کاری کند که سیاست های پولی در جهت بهره وری و به استخدام گرفتن سرمایه های انسانی بیشتر به خدمت گرفته شود، می توان سیاست های پولی انبساطی را در کنار سیاست های مالی گنجاند،  نکته ی که نباید فراموش شود این است  که اگر به سمت تقویت مولدان حرکت کنیم، نباید نگران سیاست های انبساطی باشیم چرا که پول، عامل رشد تولید شده و این تولید جلوی تورم را می گیرد. چیزی که سبب می شود پول به عنوان نهاده تولید موجب تورم شود این است که تولید به پول به عنوان نهاده برای همیشه نگاه کند، این نگاه سبب میشود که بهره وری و صرفه های ناشی از مقیاس قربانی تنبلی تولید کننده شود، لذا برای این که پول به عنوان نهاده  همیشگی در نگاه تولیدکنندگان نباشد و از آن رهگذر تورم ساختاری ایجاد نشود، باید همان طور که گفته شد، قبل از سیاست های پولی انبساطی بستر بهره وری و کارآفرینی و تحقیق و توسعه را از طریق سیاست های مالی و مخارج دولت ایجاد کرد، یعنی باید کاری کرد که دعوای تولید کنندگان بر سر بهر ه وری بیشتر باشد در آن صورت است که تزریق پول یعنی خرج کردن بیشتر تولید کنندگان برای افزایش بهره وری خود... مشکل امروز اقتصاد ایران ظرفیت های پایین تولیدی است و علت پایین بودن ظرفیت های تولیدی این است که توان تفکر و خلاقیت و انعطاف پذیری از طریق واردات کالاهای سرمایه ای از اقتصاد ایران گرفته شده است لذا دولت می توان کارگروهی را تعریف کند تا هدف اش این باشد که خود  تمام تجهیزات و کالاهای سرمایه ای  را از طریق مهندسی معکوس بومی کرده و دانش را به تولید گره بزنند..در چنین صورتی تولید بر اساس ماشین آلات خارجی افزایش نمی یابد بلکه بر اساس دانش و تکنولوژی و خلاقیت افزایش می یابد و این تولید  یعنی عدالت یعنی قدرت اقتصادی...

اقتصاد

البته مدت زمان زیادی طول می کشد تا از طریق سیاست های مالی که در جهت حمایت از مولدان و قوی کردن آنها صورت می گیرد، بتوان به سیاست های پولی موضوعیت داد ولی به هر حال بحث بر سر این است که برای اقتصاد ایران و هر اقتصادی هیچ وقت راه بن بست وجود ندارد، بلی! اگر بخواهیم به اقتصاد کلاسیک ها دل خوش کنیم و بگوییم باید به بازار امید داشت، بلی به بن بست رسیده ایم چرا که امروز حاکمیت بازار به علت سیاست های اشتباه دولت در دست نامولدان قرار گرفته است و لذا راه حل درمانی کلاسیک ها یعنی نابودی اقتصاد... ولی قرار نیست گوشمان را به حرف هر کسی گره بزنیم، باید علت مشکلات امروز اقتصاد ایران را دریابیم و نسخه های درمانی آن را پیدا کنیم، علت تمام مشکلات امروز اقتصاد ایران ظرفیت های پایین تولید است که اگر دولت پیوندی بین نیروی انسانی و صنعت برقرار کرده و در این راه کسری بودجه را تحمل کند، مولدان قدرت گرفته و ثروت های کثیف دلالی، واردات و سفته بازی از بین خواهند رفت و استقلال اقتصادی ایجاد شده و چیزی را که می خواستیم با فروش شرکت های دولتی به بخش خصوصی بدست آوریم به صورت طبیعی به دست آورده ایم... ان شاء الله در یادداشت های بعدی بیشتر صحبت خواهیم کرد...

محمد شهاب

بخش اقتصاد تبیان