تبیان، دستیار زندگی
در روایات اسلامی، دروغ به عنوان گناهی کبیره و بسیار زشت و سرچشمه معاصی دیگر معرفی شده، به گونه ای که وقتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) سوال شد: یا رسول الله! آیا مؤمن ترسو می شود؟ فرمود: آری! گفته شد: آیا مؤمن بخیل می شود؟ فرمود: آری! عرض شد: آیا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیامبر و دروغ!

حضرت ابراهیم

ابراهیم (علیه السلام) پیامبر بزرگی است که خدای متعال آن حضرت را «حنیف» خوانده است که در زبان قرآن این واژه به کسی اطلاق می شود که از آیین باطل زمان خود به سوی آیین حق تمایل کرده است.

اسرائیلیات در داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام)

خدای متعال از آن جهت ابراهیم را به عنوان حنیف توصیف کرده که آن حضرت پرده های تقلید و تعصّب را درید و در محیط و زمانی که همگان غرق بت پرستی بودند، هرگز تسلیم بت نشد.

بر همین مبنا در اینجا به پاره ای از روایات جعلی که بسیار کوشیده اند تا چهره ای نادرست از این پیامبر عظیم و اسوه ی حسنه ارائه دهند، می پردازیم.

حدیث 1. طبری در تفسیر خود ذیل آیه ی 89 سوره ی صافات از ابوهریره نقل کرده که

رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:

«ابراهیم دروغ نگفت مگر در سه مورد: دو موردش برای خدا بود که گفت: «إنّی سَقیمٌ» و جای دیگر که گفت «بَل فَعَلَهُ کبیرهُم هذا» بلکه بزرگشان کرده باشد! و دروغ سومش درباره ی همسرش ساره بود که گفت: این خواهر من است.

حدیث 2. تفصیل حدیث یاد شده در صحیح بخاری و صحیح مسلم و برخی دیگر از جوامع روایی اهل سنّت بدین صورت روایت شده:

«ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند: ابراهیم دروغ نگفت مگر در سه مورد، دو مورد آن برای خدا بود که گفت «إنّی سَقیمٌ» و «بَل فَعَلَهُ کبیرهُم هذا» و دروغ سومش درباره ی همسرش ساره بود؛ آنگاه که وی به همراهی ساره که زیباترین زنان بود به کشور پادشاه زورگویی وارد شد، ابراهیم در آنجا به ساره گفت: اگر این مرد ستمگر بداند که تو همسر من هستی، تو را به زور از دست من می گیرد. اگر ارتباط تو را با من سوال کرد، بگو که من خواهر وی هستم، زیرا تو از نظر اسلام و عقیده خواهر من هستی و من در روی زمین غیر از تو و خودم مسلمانی سراغ ندارم. اتفاقاً مأموران ساره را دیدند و به پادشاه رساندند که به شهر تو زن زیبایی آمده است که نباید به جز تو زن دیگری گردد. او دستور داد تا ساره را حاضر کنند و چون خواستند او را بیاورند، ابراهیم به دعا و نماز مشغول شد و چون چشم شاه به رخسار زیبای ساره افتاد، نتوانست خودداری کند و دست به سوی ساره دراز کرد. در همان حال دستش خشک شد. به ساره گفت: از خدا بخواه دست مرا به حال خود برگرداند....»

ردّ پای داستان ابراهیم (علیه السلام) و همسرش ساره را آن گونه که ابوهریره به تصویر کشیده، به خوبی می توان در تورات و سایر کتب تحریف شده ی یهود سراغ گرفت

نقد و بررسی این روایات

در مقام نقد چنین نسبت هایی به ساحت حضرت ابراهیم (علیه السلام) باید گفت مقصود جاعلان چنین احادیثی از دو حال خارج نیست؛ یا آن ها دروغ های سه گانه ای را که به آن حضرت نسبت داده اند دروغ هایی حقیقی پنداشته اند و معتقدند آن حضرت در واقع به این دروغ ها تشبّث کرده اند، یا اعتقاد دارند که این دروغ ها مصلحتی بوده و برای اهداف مشروعی تحقق یافته است! حال آنکه این پندارها و اوهام از نظر عقل و خرد محکوم است و با صریح آیات و روایات معتبر، تنافی دارد، زیرا:

الف) خداوند متعال در قرآن کریم، حضرت ابراهیم (علیه السلام) را با زیبنده ترین اوصاف مورد مدح و ثنا قرار داده است؛ از جمله:

1.در وصف راست گویی ایشان فرموده است «واذکر فی الکتاب ابراهیم انّه کان صدیقاً نبیّاً» « در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او بسیار راست گو و پیامبر خدا بود.» در این آیه حق تعالی تنها به عنوان صدق و راست گویی برای ابراهیم اکتفا نکرده، بلکه با به کار بردن صیغه ی مبالغه ی «صدیق»(بسیار راست گو) نشان می دهد که این خصیصه ملکه ای راسخ و غیرقابل زوال در آن حضرت بود.

2.در جای دیگر از برگزیدگی و هدایت یافتگی وی سخن به میان آورد، می فرماید: «انّ ابراهیم کان امّة قانتا لله حنیفاً و لم یک من المشرکین شاکرا لانعمه اجتباه و هداه الی صراط مستقیم» «ابراهیم (به تنهایی) یک امت بود مطیع فرمان خدا و خالی از هر گونه انحراف و از مشرکان نبود. شکرگزار نعمت های پروردگار بود، خدا او را برگزید و به راهی راست هدایت کرد.

بدیهی است که خدای متعال هیچ گاه یک دروغ را چنین مقام والایی نمی بخشد و از میان همگان به مقام برگزیدگی نایل نمی کند و عنوان هدایت یافتگی به راه مستقیم نیز چنین فردی صادق نخواهد بود.

این ها و اوصاف پسندیده ی حمیده ی دیگر، جملگی پرده از رخسار جمال معنوی آن حضرت برداشته، این ستایش ها به قدری است که به فرموده ی علامه طباطبایی، قرآن کریم فضایل و کرامت های هیچ یک از انبیای کرام را با این تفصیل ذکر نفرموده است.

با این حال چه طور انسان راضی می شود چنین پیامبر بزرگواری را کذّاب و مردی دروغ پرداز بخواند که هر وقت دستش از همه جا کوتاه شد، به دروغ تشبّث کند؟ چه طور ممکن است خداوند کسی را که در راستی و درستی، خدا را مراقب خود نمی داند، به آن اوصاف زیبا مدح کند و به فضایل کریمه ای بستاید؟

حضرت ابراهیم

این در حالی است که در روایات اسلامی، دروغ به عنوان گناهی کبیره و بسیار زشت و سرچشمه معاصی دیگر معرفی شده، به گونه ای که وقتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) سوال شد: یا رسول الله! آیا مۆمن ترسو می شود؟ فرمود: آری! گفته شد: آیا مۆمن بخیل می شود؟ فرمود: آری! عرض شد: آیا مۆمن دروغ گو می شود؟ فرمود: خیر (هرگز)!

به هر روی، آثار جعل از سر تا پای این گونه احادیث آشکار است و این روایات ساختگی قبل از هر چیز از انحطاط فکری گویندگانش پرده بر می دارد.

به اعتقاد ما، بعید نمی نماید که جناب ابوهریره برای سرپوش نهادن بردروغ های بسیاری که ساخته و پرداخته است وعالم اسلام را از ترّهات خود پر کرده، با جعل چنین دروغی برای نیل به مطامع پست دنیوی ابا نداشت تنزّل بخشد و به تعبیری چون خود را قابل نمی یافت تا به آن مراتب عالی دست یازد، آن بزرگان را به مرتبت کهترانی چون خود تنزّل بخشیده است!

توجیهاتی ناموجّه

برخی محققان و مفسّران اهل سنّت که در آثار خود بر حفظ حریم عصمت پیامبران الهی پای فشرده اند، در رویارویی با چنین روایاتی- که با نسبت دروغ های سه گانه به حضرت ابراهیم (علیه السلام) مقام عصمت آن حضرت را خدشه دار کرده- از آنجا که ملاحظه کرده این روایات به طور مستفیض در جوامع روایی و صحاح ایشان گزارش شده، برای مخدوش نشدن وجهه ی صاحبان صحیح و سرپوش گذاردن بر ترّهات ابوهریره، در صدد توجیه و تأویل این روایات برآمده، دروغ های ابراهیم را شرعی دانسته، آن ها را دروغ هایی در خدمت اهداف دینی معرفی کرده اند!

چنین توجیهاتی گذشته از آنکه با ظاهر روایات جعلی یاد شده سازگار نیست، تبعات سوئی نیز به دنبال خواهد داشت.

بر همین اساس علمای عظام شیعه همچون شیخ طوسی، علامه طباطبایی، و سایرین و حتی پاره ای از دانشمندان سایر فرق اسلامی، چنین پندارها و توجیهاتی را درباره ی انبیاء، خطا و اشتباه محض خوانده اند و قبول آن را مصادف با انصراف دل ها از آن اسوه های یگانه و الگوهای بی همتا دانسته اند.

فخر رازی در تفسیر خود به نکته ی ظریفی اشاره داشته می گوید: «بعضی از حشویه نقل می کنند حضرت ابراهیم سه بار دروغ گفته است. من به یکی از پیروان این نوع احادیث گفتم بهتر است این حدیث ها را نپذیریم. او از روی انکار رو به من کرد و گفت: اگر این حدیث ها را نپذیریم، در واقع ناقلان و راویان آن ها را تکذیب کرده ایم.

در پاسخ او گفتم: این بیچاره! اگر لازمه ی قبول این نوع اخبار و احادیث تکذیب پیامبری مانند ابراهیم است و چنانچه لازمه ردّ و تکذیب این احادیث ردّ راویان آن هاست پس حفظ کردن مقام نبوت از چنین دروغی بهتر از حفظ کردن موقعیت عده ای از جاهل و نادان و دروغ ساز است!»

مقصود جاعلان چنین احادیثی از دو حال خارج نیست؛ یا آن ها دروغ های سه گانه ای را که به آن حضرت نسبت داده اند دروغ هایی حقیقی پنداشته اند و معتقدند آن حضرت در واقع به این دروغ ها تشبّث کرده اند، یا اعتقاد دارند که این دروغ ها مصلحتی بوده و برای اهداف مشروعی تحقق یافته است!

آبشخور خرافه ی ابو هریره

ردّ پای داستان ابراهیم (علیه السلام) و همسرش ساره را آن گونه که ابوهریره به تصویر کشیده، به خوبی می توان در تورات و سایر کتب تحریف شده ی یهود سراغ گرفت. در باب 12 سفر تکوین آمده است:

«چون (ابراهیم) نزدیک به ورود مصر شد، به زن خود سارای گفت: اینک می دانم که تو زن نیکو منظر هستی. همانا چون اهل مصر تو را ببینند، گویند: این زوجه اوست. پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند. پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم به سبب تو زنده ماند. و به مجرد ورود ابرام به مصر، اهل مصر آن را دیدند که بسیار خوش منظر است و امرای فرعون او را دیدند و او را در حضور فرعون ستودند؛ پس وی را به خانه ی فرعون در آوردند. (و) به خاطر وی با ابرام احسان کردند و او صاحب میش ها و گاوان و حماران و غلامان و کنیزان و ماده الاغان و شرتان شد. (و) خداوند فرعون و اهل خانه ی او را به سبب سارای زوجه ی ابرام به بلایای سخت مبتلا ساخت (و) فرعون ابرام را خوانده گفت: این چیست که به من کردی؟ چرا مرا خبر ندادی که او زوجه ی توست؟ چرا گفتی او خواهر من است که او را به زنی گرفتم؟ و الان روجه ی تو را برداشته روانه شو.» همچنین در باب 20 از سفر پیدایش این داستان یعنی معرفی همسر ابراهیم (علیه السلام) به عنوان خواهر خویش بار دیگر در درباره «ابی ملک» پادشاه «جرار» تکرار شده است.

در تلموذ نیز داستان ابراهیم (علیه السلام) و همسرش ساره به شکل خرافی و افسانه ای گزارش شده است از جمله آمده است: وقتی صندوق حامل ساره را در برابر مأموران گمرک مصر گشودند، جهان از زیبایی خیره کننده اش درخشان شد! و درباره ی جواهر گران بهایی که به گردن می آویخت یا در خصوص خادم او «العیاذر» که خود معجزه هایی انجام می داد، افسانه های عجیبی سر داده اند.

بخش قرآن تبیان  


منبع :

مجله ترنم وحی