تبیان، دستیار زندگی
منشأ اصلی ورود روایات اسرائیلی به فرهنگ اسلامی ، تازه مسلمانانی از یهود و نصاری و پیروان ادیان دیگر بودند که در میان مسلمانان موقعیت ویژه ای یافته بودند و مسلمانان به آنها به دیده احترام نگاه می کردند و این درحالی بود که برخی از آنان در ادعای خود صداقت ند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واردکنندگان اسرائیلیات در فرهنگ اسلامی

قرآن کریم

منشأ اصلی ورود روایات اسرائیلی به فرهنگ اسلامی ، تازه مسلمانانی از یهود و نصاری و پیروان ادیان دیگر بودند که در میان مسلمانان موقعیت ویژه ای یافته بودند و مسلمانان به آنها به دیده احترام نگاه می کردند و این درحالی بود که برخی از آنان در ادعای خود صداقت نداشتند و عملکرد آنها شاهد خوبی بر سوء نیت آنان بود، ولی مسلمانان از سوء نیت آنان ناآگاه بودند و فقط افراد اندکی از آن خبر داشتند.

یک نمونه آن سخن امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) در تکذیب گفته های کعب الاحبار بود که به زودی نقل خواهیم کرد. در اینجا نام های برخی از این اشخاص را همراه با بررسی اجمالی عملکرد آنان ذکر می کنیم. آنها به ترتیب اهمیّت عبارتند از:

1. عبداللّه‌بن‌سلام

حصین‌بن سلام‌بن حارث اسرائیلى از عالمان یهود و از قبیله خزرج است كه هنگام ورود پیامبر به مدینه، اسلام آورد و حضرت، نام او را عبداللّه نهاد.[1] عبداللّه همواره ادعا مى‌كرد كه عالم‌ترین یهود بوده و درباره كتابهاى پیشین از همگان آگاه‌تر است.[ 2]

او از كسانى بود كه احادیث فراوانى را جعل كرد تا نظر عوام را به خود متوجه، و جایگاهش را میان آنان رفیع سازد.[3] از وى روایت شده كه پیامبر به او اجازه داده یك شب قرآن و یك شب تورات بخواند; امّا ذهبى این روایت را به سبب وجود ابراهیم‌بن‌ابى‌یحیى كه فردى متروك الحدیث و متّهم است، ضعیف دانسته است.[4] او در سال 43 هجرى و در زمان خلافت معاویه در مدینه در‌گذشت.[5]

ابومحمد عبداللّه‌بن‌عمرو‌بن‌عاص از قبیله قریش. وى پیش از پدرش اسلام آورد. 7 سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال 65 هجرى از دنیا رفت. او نخستین كسى بود كه پس از وفات پیامبر، به نشر اسرائیلیات پرداخت. در جنگ یرموك به دو بار شتر از كتب یهود دست یافت و از آن، مطالب و داستانهایى نقل مى‌كرد و عمل خود را با حدیثِ «حدثوا عن بنی‌إسرائیل و لا حرج» كه از پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل مى‌كرد و روایت خود ساخته‌اى كه مدعى بود پیامبر در تعبیر خوابش به او اجازه قرائت تورات را داده بود، توجیه مى‌كرد

2. كعب‌الاحبار

ابواسحاق كعب‌بن‌ماتع حمیرى، معروف به كعب الاحبار از دانشمندان بزرگ یهود در یمن بود كه در اوایل خلافت عمر به اسلام گروید و در سال 34 هجرى در شهر حمص درگذشت.[6] صحابه از جمله عمر در آغاز براى اطّلاع از برخى معلومات به او مراجعه مى‌كردند; امّا پس از مدّتى بر اثر نقل روایات دروغ به سخنان او با دیده تردید نگریسته، او را تكذیب كردند.[ 7] نیز روایت شده است كه على(علیه السلام)او را دروغگو خواند.[8]

وى در زمان عثمان نیز به نقل اسرائیلیات پرداخت. سپس به شام رفت و جزو مشاوران معاویه و تحت حمایت او قرار گرفت و از طریق نقل روایات اسرائیلى و دروغ، پایه‌هاى حكومت وى را تثبیت كرد. روایات فراوانى كه درباره فضیلت شام و ساكنان آن از وى نقل شده، مۆیّد این معناست.[9]

این یهودى به ظاهر مسلمان، توانست به كمك برخى صحابه از جمله ابوهریره كه بیشترین نقش را در نقل و گسترش روایات كعب برعهده داشت، خرافات و داستان هاى دروغ و جعلى فراوانى را وارد معارف دینى مسلمانان‌كند.[ 10]

3. تمیم ‌بن‌اوس‌الدارى

ابورقیه تمیم‌بن اوس‌بن‌حارثه یا خارجه الدارى از عالمان مسیحى است كه در سال نهم هجرى به مدینه آمد و اسلام را پذیرفت. وى راهب زمان خویش و عابد مردم فلسطین بود.[ 11] این كاهن مسیحى كه پس از پذیرش اسلام، گرایشهاى مسیحى خود را حفظ كرده بود، نخستین كسى است كه داستانسرایى را در مسجد رواج داد و حتّى به اتفاق روایات، نخستین قصّه‌گو در اسلام است.[12]

وى از خلیفه‌دوم اجازه قصّه‌گویى خواست. عمر ابتدا ممانعت كرد. سپس به او اجازه داد تا پیش از نماز‌جمعه مردم را موعظه كند. این امر در زمان خلافت عثمان به هفته‌اى دوبار افزایش یافت.[13] مشهورترین حدیثى كه از وى نقل شده، حدیث جساسه (خبرچین) است كه مسلم آن را در صحیح خود نقل كرده است.[14] این حدیث افزون بر ضعف سند، از نظر محتوا نیز با معیارهاى حدیث صحیح سازگارى ندارد.[ 15] او در شام درگذشت و در «بیت‌جبرین» فلسطین دفن شد.[ 16]

اسلام

4. وهب‌بن‌منبّه

ابوعبداللّه وهب‌بن‌منبه صنعانى. پدرش منبه از اهالى خراسان و از شهر هرات بود كه كسراى ایران، او را اخراج كرد و به یمن فرستاد.[17] وهب از دانشمندان بزرگ اهل‌كتاب در یمن بود كه در سال 34 هجرى متولّد شد. وى مورّخ بود و از علوم اهل‌كتاب بهره فراوان داشت.[18]

نقل شده كه وى حدود 70 و چند كتاب از كتابهاى پیشینیان را خوانده است.[19] در روایتى، او عبداللّه‌بن‌سلام و كعب‌الاحبار را داناترین زمان خویش، و خود را داناتر از آن دو مى‌دانست.[20]

وى در پیدایش و نشر اندیشه‌هاى خرافى نقش بسزایى داشت، به‌گونه‌اى كه محمد رشید‌رضا او و كعب‌الاحبار را بدترین و ریاكارترین افراد در برابر مسلمانان دانسته و مى‌نویسد: هیچ خرافه‌اى در كتاب هاى تفسیرى و تاریخى درباره آفرینش موجودات، پیامبران، امّت هاى آنان و رستاخیز، به كتابهاى تفسیر و تاریخ‌اسلامى راه‌نیافت، جز آنكه این دو در آن نقش داشتند.[21] وى در سال 110 یا 116 هجرى بر اثر ضربات یوسف‌بن‌عمر، والى یمن و عراق درگذشت.[22]

5. محمد‌بن‌كعب القرظى

پدر وى از اسیران بنى‌قریظه واز فرزندان كاهنان یهود بود. وى در سال‌40 هجرى متولّد شد و در سال‌117 هجرى وفات یافت و از كسانى بود كه در مساجد به قصّه‌گویى مى‌پرداخت و افسانه‌هایى را از كتاب هاى پیشینیان نقل مى‌كرد و سرانجام درحالى‌كه در مسجد مشغول قصّه‌گویى بود، سقف مسجد فرو ریخت و به همراه گروهى دیگر جان‌سپرد.[ 23]

6‌. عبداللّه‌بن‌عمرو‌بن‌عاص

ابومحمد عبداللّه‌بن‌عمرو‌بن‌عاص از قبیله قریش. وى پیش از پدرش اسلام آورد. 7 سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال 65 هجرى از دنیا رفت.[24] او نخستین كسى بود كه پس از وفات پیامبر، به نشر اسرائیلیات پرداخت.

در جنگ یرموك به دو بار شتر از كتب یهود دست یافت و از آن، مطالب و داستانهایى نقل مى‌كرد و عمل خود را با حدیثِ «حدثوا عن بنی‌إسرائیل و لا حرج» كه از پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل مى‌كرد[25] و روایت خود ساخته‌اى كه مدعى بود پیامبر در تعبیر خوابش به او اجازه قرائت تورات را داده بود[26]، توجیه مى‌كرد.

منشأ اصلی ورود روایات اسرائیلی به فرهنگ اسلامی ، تازه مسلمانانی از یهود و نصاری و پیروان ادیان دیگر بودند که در میان مسلمانان موقعیت ویژه ای یافته بودند و مسلمانان به آنها به دیده احترام نگاه می کردند و این درحالی بود که برخی از آنان در ادعای خود صداقت نداشتند و عملکرد آنها شاهد خوبی بر سوء نیت آنان بود، ولی مسلمانان از سوء نیت آنان ناآگاه بودند و فقط افراد اندکی از آن خبر داشتند

7. ابوهریره

نام، اصل و نسب او به‌طور دقیق روشن نیست و مورّخان در این جهت اختلاف دارند.[27] حدود 20 سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال هفتم هجرت از یمن نزد پیامبر آمد و اسلام را پذیرفت.[28] وى نخستین راوى است كه در اسلام مورد اتّهام قرار گرفت و بسیارى از اصحاب از جمله عمر، عثمان، عایشه او را به دروغگویى متّهم كردند و على(علیه السلام) او را دروغگوترین مردم دانست.[29]

وى روایاتى را از اهل‌كتاب گرفته و آن را به پیامبر و اصحاب نسبت مى‌داد. به گفته برخى وى در میان صحابه، بیش از دیگران فریفته كعب‌الاحبار شده و به او اعتماد كرد. كعب با ذكاوت و حیله‌گرى، از سادگى ابوهریره بهره مى‌برد و هر خرافه و سخن باطلى را كه مى‌خواست وارد اعتقادات مسلمانان كند به او تلقین و براى تأكید بر این امر، خود روایت ابوهریره را تصدیق مى‌كرد.[30] ابوهریره افزون بر تأثیرپذیرى از كعب‌الاحبار، از القائات وهب ابن‌منبّه نیز متأثّر بوده است.[31]

در اواخر عمر، از سوى معاویه والى مدینه شد و در سال 59 هجرى و در‌80 سالگى در قصر عقیق خود درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد.[32]

8‌. ابن‌جریج

ابوخالد یا ابوالولید عبدالملك‌بن عبدالعزیز‌بن‌جریج. اصل وى رومى، و پیش از اسلام نصرانى مذهب بود. در سال 80 هجرى متولّد شد و در سال 150 هجرى وفات یافت. ذهبى وى را یكى از قطب هاى نشر اسرائیلیات دانسته و مى‌نویسد: او محور نشر اسرائیلیات در دوره تابعان است و هرگاه آیات مرتبط به نصارا را دنبال كنیم، مى‌بینیم بیشترین روایاتى كه طبرى درباره نصارا آورده، در محور ابن‌جریج دور مى‌زند[33]; امّا این نظریّه پندارى بیجا و مبتنى بر حدس است كه شاهدى بر صحّت آن وجود ندارد، بلكه شاهد نادرستى این مدعا، افسانه‌هایى است كه درباره مائده (سفره) آسمانى نازل بر حضرت عیسى(علیه السلام) و حواریّون در جامع‌البیان و الدرالمنثور آمده است كه فقط دست وهب‌بن‌منبّه و كعب‌الاحبار در آنها دیده مى‌شود و از ابن‌جریج خبرى نیست; نیز صدها روایت اسرائیلى كه ابوشهبه در كتاب الاسرائیلیات والموضوعات گرد آورده[34] و در آن دست هاى افرادى چون عبدالله‌بن‌سلام و تمیم دارى و كعب و وهب و قرظى و ابوهریره به‌طور فراگیر دیده مى‌شود، و ابن‌جریج فقط در یك مورد (هنگام نجات بنى‌اسرائیل از وادى تیه) از ابن‌عبّاس نقل‌مى‌كند.[35]

پی نوشت ها :

[1].الاصابه، ج‌4، ص‌102.

[2].همان، ص‌103.

[3].التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌96.

[4]. سیر اعلام النبلاء، ج‌2، ص‌418‌ـ 419.

[5].الاصابه، ج‌4، ص‌104.

[6].همان، ج‌5، ص‌481‌ـ‌484; سیر اعلام النبلاء، ج‌3، ص‌489‌ـ‌490; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌97.

[7]. حلیة‌الاولیاء، ج‌5، ص426‌ـ‌427; سیر اعلام‌النبلاء، ج‌3، ص‌489‌ـ‌490; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌98.

[8].شرح نهج البلاغه، ج‌4، ص‌292.

[9].اضواء على السنة المحمدیه، ص‌181.

[10].همان، ص‌164.

[11].الاصابه، ج‌1، ص‌488; اضواء على السنة المحمدیه، ص‌182.

[12].فجر الاسلام، ص‌159; اسدالغابه، ج‌1، ص‌428.

[13].سیر اعلام النبلاء، ج‌2، ص‌447‌ـ‌448.

[14].صحیح مسلم، ج‌9، ص‌412‌ـ‌417.

[15].التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌107.

[16].الاصابه، ج‌1، ص‌488.

[17.تهذیب التهذیب، ج‌11، ص‌148.

[18].تذكرة الحفا1 ج‌1، ص‌100‌ـ‌101; الاعلام، ج‌8، ص‌125.

[19].تهذیب التهذیب، ج‌11، ص‌147.

[20].تذكرة الحفا1 ج‌1، ص‌101.

[21].اضواء على‌السنة المحمدیه، ص‌174.

[22].تهذیب‌التهذیب، ج‌11، ص148; الاعلام، ج‌8، ص‌126، 243.

[23].تهذیب التهذیب، ج‌9، ص‌363‌ـ‌364.

[24].سیر اعلام النبلاء، ج‌3، ص‌80; الاصابه، ج‌4، ص‌165‌ـ‌167; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌110.

[25].صحیح البخارى، ج‌4، ص‌175; تفسیر ابن‌كثیر، ج‌1، ص‌5; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌110.

[26].سیراعلام‌النبلاء، ج‌3، ص‌86; مسند احمد، ج‌2، ص444; حلیة‌الاولیاء، ج‌1، ص‌357.

[27].اضواء على السنة المحمدیه، ص‌196; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌112.

[28].الاعلام، ج3، ص‌308; حلیة‌الاولیاء، ج1، ص376; اسرائیلیات در تفاسیر، ص‌141.

[29].اضواء على‌السنة المحمدیه، ص‌200‌ـ‌204.

[30].همان، ص‌210; التفسیر والمفسرون، معرفت، ج‌2، ص‌116‌ـ‌118.

[31].شیخ المضیره، ص‌269.

[32]. اضواء على السنة المحمدیه، ص‌218.

[33].التفسیر والمفسرون، ذهبى، ج‌1، ص‌198.

[34].الاسرائیلیات، ص‌159‌ـ‌305.

[35].همان، ص‌206‌ـ‌207.

بخش قرآن تبیان


منبع :

مقاله محمدهادى معرفت