تبیان، دستیار زندگی
از نظر امام على علیه السلام امام بر حق و رهبر صالح، مجرى فرمان خدا و پیاده کننده دستورهاى اوست و هرگز از خود مطلبى و خواستى ندارد .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاخصه های رهبری حق و ناحق


از نظر امام على علیه السلام امام بر حق و رهبر صالح، مجرى فرمان خدا و پیاده کننده دستورهاى اوست و هرگز از خود مطلبى و خواستى ندارد .

امام علی

شاخص ها و معیارها

پیرامون اینکه معیارهاى رهبرى حق و شاخص هاى آن کدامند و علائم و نشانه ‏هاى رهبرى باطل و فاسد چیست؟ سخن بسیار مى‏ توان گفت، لیکن در این بخش نیز به بحثى فشرده و کوتاه اکتفا، مى کنیم.

از دیدگاه امام على علیه السلام نخستین شاخص در این زمینه روابط ولایى با پیامبر صلی الله علیه و آله است. چنانچه مى ‏فرماید:« فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَى وَإِمَامُ الرَّدَى،وَوَلِیُّ النَّبِىِّ وَعَدُوُّ النَّبِیِّ؛ هرگز برابر نیستند امام هدایت و پیشواى ضلالت و هلاکت، و دوست و ولى پیامبر و دشمن و بدخواه او».(1)

در بیانى دیگر ضمن تعیین شاخص حقانیت ‏یک رهبرى، ملاک و آثار دوستى و ولاى رسول الله صلی الله علیه و آله را هم مشخص کرده، چنین فرمود: «شایسته ‏ترین و مناسب‏ ترین مردم به پیامبران، داناترین مردمند نسبت ‏به شریعت و آیین ایشان و همانا دوست و یاور محمد صلی الله علیه و آله کسى است که از خداوند اطاعت مى‏ کند، هر چند که با رسول الله خویشاوندى نزدیک داشته باشد».(2) از نظر امام على علیه السلام امام بر حق و رهبر صالح، مجرى فرمان خدا و پیاده کننده دستورهاى اوست و هرگز از خود مطلبى و خواستى ندارد و این، خود یک معیار مشخص و تعیین کننده مى‏ باشد: «إنّه لیس علی الإمام إلاّما حمّل من أمر ربّه...؛ اى مردم به جهالت ‏تان تکیه نکنید و تابع هواها و هوس هایتان نباشید ... بر امام نیست، جز آنچه از سوى پروردگارش تکلیف شده که پندى رسا گوید، در خیرخواهى بکوشد، سنت ها احیا کند، حدود به پا دارد و به بهره و نصیب مردم بپردازد».(3)

با استفاده از این رهنمود مثبت مى ‏توان نتیجه گرفت که رهبرى ناحق و فاسد عکس آن است که او به دنبال هواى نفس خویشتن است. بر مرکب جهل و جهالت‏ سوار است، در قاموس او لغت پند پیدا نمى ‏شود، بدعت ها به جاى سنت مطرح مى ‏گردند و حدود جملگى تعطیلند و مردم از بهره و نصیب خود محروم مى‏ باشند. در کلامى دیگر همین مضامین را با جمله‏ هاى زیباى دیگر چنین فرمود:«بدان که بافضیلت ‏ترین بندگان خدا نزد خداوند، امام و پیشواى دادگر است که خود هدایت ‏یافته است و دیگران را به راه راست رهنمون است. سنت ‏شناخته شده‏ اى را به پا مى‏ دارد و بدعت زشت و منکرى را از بین مى‏ برد و البته سنت ها روشنند و نشان ها دارند و بدعت ها هم آشکارند و علائم دارند و بدترین مردم نزد خدا، پیشواى ستمگر و جائر که گمراه مى ‏کند و خویشتن نیز گمراه است، ‏سنت هاى مورد عمل را مى ‏میراند و بدعت هاى رها شده را مطرح مى ‏سازد».(4)

از نظر امام على علیه‏ السلام، مجموعه تشریفات و برنامه هاى پرتکلف که احیاناً کرامت کلى انسان ها را خدشه‏ دار مى سازد و سود قابل توجهى هم براى حاکمان و پیشوایان عاید نمى ‏کند، از نشانه ‏هاى حکومت هاى جور و از ویژگی هاى رهبری هاى فاسد مى ‏باشد

از نظر امام على علیه‏ السلام، مجموعه تشریفات و برنامه هاى پرتکلف که احیاناً کرامت کلى انسان ها را خدشه‏ دار مى سازد و سود قابل توجهى هم براى حاکمان و پیشوایان عاید نمى ‏کند، از نشانه ‏هاى حکومت هاى جور و از ویژگی هاى رهبری هاى فاسد مى ‏باشد.

از دیدگاه نهج‏البلاغه تعصب کور و کبر و نخوت و استکبار، از علائم رهبرى جور و ستم است و آن، از ویژگی هاى ابلیس بوده و این‏ گونه رهبران، آن خصال را از رهبرشان ابلیس به میراث برده ‏اند: « فَعَدُوُّ الله إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ، وَسَلَفُ الْمُسْتَکبِرِینَ، الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّةِ؛ پس دشمن خدا (ابلیس) پیشواى متعصبان و سلف خود برتربینان است، آنکه سنگ بناى تعصب را نهاده است».(5)

در جایى دیگر عده ‏اى از ویژگی ها را یک جا توضیح مى ‏دهد و رهبرى صالح و ناصالح را از هم جدا مى‏ کند:« آنکه بر ناموس، خون و مال مردم حکومت مى ‏کند و کسى که دستور و فرمان صادر مى ‏کند و رشته رهبرى و زمامدارى را به دست دارد، نباید مردى بخیل و تنگ ‏نظر باشد که از اموال ایشان پرخورى نماید و جاهل و نادان نیز شایسته نیست رهبرى مسلمانان را به عهده بگیرد که در اثر جهل و نادانى، آنان را گمراه خواهد نمود و جفاپیشه نیز نباید باشد که از آنان خواهد برید و نسبت ‏به دولت ها و حکومت ها نیز، ستم ‏پیشه نباید باشد که بى‏ جهت قومى را بر قومى دیگر مقدم خواهد داشت (و حیف و میل ‏کننده در بیت ‏المال هم نباشد که قومى را بى ‏سبب بر قومى دیگر رجحان خواهد داد) و رشوه ‏خوار هم نباید زمام امور مسلمانان را به دست گیرد که حقوق مردم را پایمال مى‏ سازد و حدود الهى را رعایت نمى ‏کند و بالاخره، آنکه رهبرى امت را به دست مى‏ گیرد، نباید سنت ها و شیوه ‏هاى پسندیده را معطل گذارد که امت را تباه و هلاک خواهد ساخت».(6)

روح امامت حق و رهبرى صالح، خدمت ‏به مردم و انجام وظیفه است، در صورتی که رهبران دنیایى و حاکمان جور، هدفشان سلطه و هم و غمشان دنیاخوارى است:« أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ! وَاللهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً؛ آیا انتظار دارید من، پیروزى را با ستم کردن در حق مردمى که بر ایشان حکومت مى ‏کنم، به دست آورم! هرگز. به خدا سوگند! چنین رفتارى نخواهم داشت، تا روزگار هست و تا ستاره ‏اى به دنبال ستاره ‏اى مى‏ گردد و مى ‏درخشد».(7)

امام علی

در نظرگاه امام على علیه السلام، رهبر جامعه باید در تقسیم مشاغل و اعطاى پست ها و مسئوولیت ها بر پایه صلاحیت و خیرخواهى اقدام کند و هرگز از روى هوس و میل شخصى به این مهم نپردازد. به مالک اشتر فرمود: «اى مالک از سپاهیانت، خیرخواه‏ ترین را فرمانده کن و بر پست ها بهترین را بگمار و هرگز ولایت ها و مدیریت ها را به دلخواه و بدون مشورت، انجام نده و از آن جهت که حکومت و امارت براى رهبر حق فقط وسیله احقاق حق و ابطال باطل است، بنابراین حکومت و امارت در حد ذات خود براى او ناچیزترین و کم ‏بهاترین شى‏ء است».(8)

در خطبه ‏اى دیگر فرمود:« و اللَّهِ مَا کانَتْ لِی فِی الْخِلافَةِ رَغْبَةٌ و لا فِی الْوِلایَةِ ...؛ به خدا سوگند مرا در خلافت و ولایت و حکومت‏ شما رغبتى نیست و بدان نیازى ندارم»(9) ... « قیمت و ارزش این لنگه کفش کهنه و پاره چقدر است؟ ... به خدا سوگند، آن لنگه کفش، دوست داشتنى ‏تر از امارت و ریاست ‏بر شماست جز اینکه من حقى را استوار سازم و باطلى را دفع کنم».(10)

رهبر حق بایستى کارگزاران را زیرنظر داشته و اعمال و کردارشان را کنترل کند و آنان را به حال خود وامگذارد که آنها هر چه خواهند با مردم همان کنند و از اموالشان هر مقدار که خواهند بگیرند و ذخیره نمایند. از این رو به برخى از کارگزاران خود چنین مى ‏فرمود:« فـَقـَدْ بـَلَغـَنـى عـَنـْک اَمـْرٌ اِنْ کـُنـْتَ فـَعـَلْتـَهُ فـَقـَدْ سْخَطْتَ رَبَّک وَعَصَیْتَ اِمامَک و َاَخْزَیْتَ اَمانَتَک؛ راجع به تو مطلبى به من گزارش شده که اگر آن، درست ‏بوده باشد و تو آن گونه عمل کرده باشى که گفته‏اند، پروردگارت را به خشم آورده‌‏اى و رهبرت را نافرمانى کرده و به امانت ‏خیانت نموده‌ای».(11)

آنکه بر ناموس، خون و مال مردم حکومت مى ‏کند و کسى که دستور و فرمان صادر مى ‏کند و رشته رهبرى و زمامدارى را به دست دارد، نباید مردى بخیل و تنگ ‏نظر باشد که از اموال ایشان پرخورى نماید و جاهل و نادان نیز شایسته نیست رهبرى مسلمانان را به عهده بگیرد که در اثر جهل و نادانى، آنان را گمراه خواهد نمود و جفاپیشه نیز نباید باشد که از آنان خواهد برید و نسبت ‏به دولت ها و حکومت ها نیز، ستم ‏پیشه نباید باشد که بى‏ جهت قومى را بر قومى دیگر مقدم خواهد داشت

از نظر امام، رهبر شایسته و امام برحق، وضع زندگى خود را در سطح پایین و در حداقل معیشت تنظیم مى ‏کند و هرگز با استفاده از قدرتى که دارد و موقعیتى که براى او فراهم شده است، ‏به رفاه و تجمل نمى‏ پردازد و این یکى از معیارها و شاخص هاى حکومت‏ حق و عدل است و جز آن نشانه حکومت جور و ستم مى ‏باشد:« خداوند تعالى بر پیشوایان و امامان عدل و داد واجب کرده که زندگى خود را با ضعیف ‏ترین مردم تطبیق دهند تا فقر و نادارى، مردمان تهیدست را نیازارد».(12)

در بیانى دیگر رهبر حق و مردمى را اسوه و سرمشقى در این زمینه مى ‏شناسد و مى فرماید:« آیا به این بسنده کنم که به من امیرالمۆمنین گویند، در حالى که در ناملایمات روزگار شریک و غمخوار مردم و یا سرمشقى براى ایشان در تلخى ‏ها و ناگوارى ‏هاى زندگى، نباشم؟».(13)

از نظر امام على علیه‏ السلام، مجموعه تشریفات و برنامه هاى پرتکلف که احیاناً کرامت کلى انسان ها را خدشه‏ دار مى سازد و سود قابل توجهى هم براى حاکمان و پیشوایان عاید نمى ‏کند، از نشانه ‏هاى حکومت هاى جور و از ویژگی هاى رهبری هاى فاسد مى ‏باشد. امیرالمۆمنین علیه‏ السلام به دهقان هاى شهر انبار که پیاده شده و پیشاپیش او مى ‏دویدند، فرمود:« وَ اللّهِ مَا یَنتَفِعُ بِهذَا اُمَرَاۆُکم !وَ إِنَّکم لَتَشُقُّونَ عَلَى اءَنفُسِکم فِى دُنیَاکم، وَتَشقَونَ بِهِ فِى آخِرَتِکم؛ به خداوند سوگند، رۆسا و امیران شما از این کار شما سودى نمى ‏برند و شما بدین وسیله در دنیا خود را به زحمت مى ‏اندازید و در آخرت و حیات اخروى هم به سبب آن، بدبخت مى ‏شوید».(14)

پی نوشت ها:

1.نهج‏البلاغه، ن 27.

2.همان، ن 96.

3.همان، خ 105.

4.همان، خ 164.

5.همان، خ 192.

6.همان، خ 131.

7.همان، خ 126.

8.همان، ن 53.

9.همان، خ 205.

10.همان، خ 33.

11. همان، ن 40.

12.همان، خ 209.

13.همان، ن 45.

14.همان، ح 37.

زهرا رضاییان      

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.