بهار، پایان بخش امپراتوری قصیده
هجدهم آذر سالروز تولد یكی از قلههای ادب فارسی در دوران معاصر است، محمد تقی بهار، پدرش هم شاعر بود و انگار كه شاعری را از او به ارث برده باشد.
پدر محمدتقی بهار، محمد كاظم صبوری، ملكالشعرای آستان قدس رضوی بود و با آنكه خودش شاعر بود، اما دوست نداشت پسرش هم به شعر و شاعری روی بیاورد، اما محمدتقی بر خلاف خواسته پدر، شاعری را انتخاب كرد و از چهارده سالگی شاعری پیشه او شد.
البته پدر شاعر داشتن ابتدا كار را برای او سخت كرده بود، خیلیها فكر میكردند كه او اشعار پدرش را به نام خود میخواند و سرانجام بهار برای اینكه مخالفانش را سرجایشان بنشاند، مجبور شد در جمعی بدیههسرایی كند. ماجرا از این قرار بود كه چند كلمه به او میدادند و او باید همان جا شعری برای حاضران میسرود، او از این آزمون پیروز بیرون آمد تا ثابت كند كه شاعری در خون اوست.
پدر بهار، ملكالشعرای آستان قدس بود، بعد از مرگ پدر این سمت به پسر رسید و او تخلص بهار را از بهار شیروانی، یكی از شاعران زمان ناصرالدین شاه برای خود برگزید. شعرهای این دوره بهار به سبب آنكه ملكالشعرای آستان قدس رضوی بود، بیشتر زمینه مدح داشت؛ از مدح امام هشتم(ع) و پیامبر(ص) گرفته تا مدح مظفرالدین شاه.
بهار علاوه بر شاعری، روزنامهنگار هم بود. سال 1324 وقتی بیست ساله بود در شمار مشروطهطلبان خراسان جای گرفت. خودش درباره این دوره گفته است: « بیست سالگی در شمار مشروطهطلبان خراسان جای گزیدم... من و رفقای دیگر، عضو مركز انقلابی بودیم و روزنامه خراسان را به طریق پنهانی طبع و به اسم «رئیس الطلاب» منتشر میكردیم.»
اولین آثار بهار در ترویج آزادی نیز در این روزنامه منتشر شد و مشهورترین آن قصیدهای است كه سال 1326 در دوره استبداد صغیر گفته شد. سال 1328 در مشهد روزنامه «نوبهار» را منتشر میكرد كه این روزنامه به دلیل حملات تندی كه میكرد بعد از یك سال انتشار توقیف شد، اما بهار روزنامه دیگری به جای روزنامه توقیفشده منتشر كرد كه به نام «تازه بهار» بود و این روزنامه هم زیاد دوام نیاورد و بعد از توقیف آن روزنامه به تهران تبعید شد. بعد از چند سال او از تهران به مشهد برگشت و انتشار روزنامه «نوبهار» را از سر گرفت. حالا بهار دیگر سیاسی شده بود و با تصویر اوضاع و احوال زمان خود مردم را به شركت در امور سیاسی و اجتماعی فرا میخواند. شعرهای او حالا پرشور و صمیمی شده بود.
بعد از آن بهار وارد پستهای سیاسی شد. سال 1332 قمری به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به تهران آمد و نزدیك سه سال به انتشار روزنامه نوبهار ادامه داد.
او در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی انتخاب شد و با مرحوم مدرس در گروه اكثریت بود و از سران معروف این گروه به شمار میرفت. بهار همچنین در ششمین دوره هم به نمایندگی مجلس رسید و بعد از آن دیگر به مجلس قدم نگذاشت و دنیای سیاست را بوسید و كنار گذاشت و 17سال فقط به تدریس پرداخت.
بعد از شهریور 1320 مدتی به وزارت فرهنگ منصوب شد ، البته وزارت او چند ماهی بیش نپایید. بهار در دوره پانزدهم هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به مجلس رفت، اما به سبب مبتلا شدن به بیماری سل برای معالجه به سوئیس سفر كرد.
او پس از معالجه سال 1328 به ایران برگشت و اول اردیبهشت 1330 درگذشت.
یكی از ویژگیهای این شاعر قصیدهسرایی است كه بیشترین و مهمترین قالب شعری در سبك خراسانی است، قصاید بهار محكم، سنگین و گرم است و در بعضی از آنها شور حماسی دیده میشود. بهار در بیشتر قالبها طبعش را آزموده است، ولی از میان آنها قصیده بخش زیادی از شعرهای او را تشكیل میدهد و این نوع شعر برجستگی خاصی در اشعار او دارد.
استاد محمدرضا شفیعی كدكنی درباره قصیدهسرایی این شاعر گفته است: «در دیوان هیچ شاعر قصیده سرایی (با همه عظمت و بیكرانگی شعر سنایی و استواری ساخت و انسجام فكری ناصر خسرو و تصاویر بدیع خاقانی) به اندازه دیوان بهار تنوع اغراض وجود ندارد. این یكی از سعادتهای بهار بوده كه قصیده را در روزگاری به خدمت شعر خویش در آورده كه تاریخ اجتماعی ایران و جهان هر روز گونه و رنگ تازهای به خود گرفته و او تجارب شعری قدما را به خدمت اندیشههای خویش در ارتباط با حوادث عصر، در آورده است؛ این چنین امكانی برای خاقانی و ناصر خسرو و سنایی نبوده و این به معنی آن نیست كه بخواهم بگویم قصیده بهار بهتر از قصیده سنایی یا خاقانی است؛ سخن بر سر چیز دیگری است و آن مسأله تنوع زمینههای شعری است.»
محمدعلی بهمنی، شاعر غزلسرا درباره قصیدهسرایی بهار میگوید: «ملكالشعرای بهار جزو آخرین نسل قصیدهسرایان است، گرچه بعد از او هم شاعرانی قصیده سرودهاند، اما به اندازه او قصیدههایشان محكم نبوده است.»
به گفته این شاعر، قصیده از قصد كردن میآید. در مورد شعر گفته میشود كه شعر یك نوع ناخودآگاه است و شاعر بر چیزی كه میخواهد بگوید، احاطه ندارد و زبان به او حكم میكند كه چه بنویسد.
او قصیده را قصهای میداند كه در آن شاعر میخواهد یك واقعه را كه انجام شده، شرح دهد. در واقع این توانایی قصهگویی قصیدهسراست كه بتواند ماجرا را بخوبی شرح دهد. در واقع او باید در داستانسرایی تبحر كافی داشته باشد. ملكالشعرای بهار هم از شاعرانی بود كه به زیبایی میتوانست واقعهای را در قصیدهای بیان كند.
مظاهر مصفا، استاد دانشگاه و شاعر نیز در گفتوگو با «جامجم» بر این باور است كه ملك الشعرای بهار قصیده را به اوج خود رسانده است.
او اگر بخواهد از میان بیشمار قصیدهسرایان یك نفر را انتخاب كند، بهار را بر هر كسی ترجیح میدهد و البته قصیده «دماوند» و «جغد» را انتخاب میكند و تاكید دارد كه بهار اگر در هر قرن و كنار هر شاعری قرار گیرد، درخشانتر و بالاتر است.
آنچه مسلم است این كه بهار عمر سیاسی، علمی و ادبی خود را در راه وطن و آزادی و بیداری مردم صرف كرد. به واقع او یكی از آزادیخواهان واقعی ادبیات مشروطه است و حرف پایانی را دوباره از استاد شفیعی كدكنی درباره بهار نقل میكنیم: «اگر بخواهیم سفینهای از شعر سنتی صد سال اخیر ایران فراهم آوریم و از همه انواع شعر در آن نمونه بیاوریم، از طنز اجتماعی و وصف طبیعت تا سیاست و اخلاق و وطنیات و حتی اخوانیات و دیگر نمونهها از قبیل شعرهای ساده تعلیمی برای كودكان و نوجوانان و تصنیف”‹های سیاسی و... تصور من بر آن است كه سهم بهار بیش از هركسی است، جز در قلمرو غزل كه غزلهای او در قیاس دیگر نمونههای شعرش پایهای فروتر دارند.»
بخش ادبیات تبیان
منبع : جام جم