احتکار در بازار مسکن؟!
در نوشتار زیر سیاست های غلط در بخش مسکن بررسی شده اند. و با پرسش چند سوال به دنبال بررسی آینده بازار مسکن هستیم...
وزیر راه و شهرسازی که در آیندهای نزدیک به وزیر امور زیربنایی تبدیل میشود، مدعی شده است که 400 هزار واحد مسکونی مازاد بر خانوارهای ایرانی در کشور موجود است و معادل همین مقدار یعنی 372 هزار مسکن فقط در تهران خالی است، یعنی مشکل در عرضه نیست بلکه مشکل احتمالاً احتکار است !
همچنین یک میلیون و 653 هزار و 372 واحد مسکونی خالی وجود دارد که این به معنی سرمایهگذاری بیمورد در ساخت و ساز است و راهکار این مسئله نیز از سوی وزیر اعمال کسب درآمد مالیاتی برای کنترل ساخت و ساز است، به نحوی که خانههای خالی با پرداخت مالیات پر شود. شاید این راهکار و این آمارها نشان از وضعیت مناسب بازار مسکن باشند اما وزارتخانه زیرمجموعه این وزیر محترم باید به چند سۆال پاسخ دهد؛ نخست آنکه آیا خانههای خالی با متراژ بالا و ویلاهای خالی در شمال کشور که جزو این آمار هستند، میتواند مانند اول انقلاب که گروهی به خانهها ریختند و زندگی در آن خانهها را تجربه کردند در واقعیت بازار تأثیر بگذارد یا نه؟
دوم: اگر ساخت و ساز با حجمی که در حال اجرا است، ادامه یابد و افزایش سالانه یک میلیون خانه از این پس که مازاد مسکن داریم اقتصاد را به مرز خطرناک و تجربه رکود و بحران امریکا نخواهد کشاند؟ پس اصرار به صدور پروانههای ساخت برای چیست. آیا حتماً باید این صنعت آنقدر برای افزایش نرخ رشد اقتصادی فعالیت کند تا ناگهان ورشکسته شود یا وزارت مسکن به جای اعلام این آمار از هم اکنون هشدار لازم را به صنعتگران این عرصه اعلام کند؟
در تمام کشورهای توسعهیافته معمولاً حاشیه شهرها به خانههای ویلاهایی اختصاص دارد که درآمدشان بر اساس ساعت حضور در محل کار محاسبه نشده و و لذا حاشیهنشینها متمولانی هستند که برای فرار از محیط شهری و آلودگی به حاشیههای سرسبز پناه میبرند
سوم: بر اساس آمار ارائه شده در سال 1385، 5/17 میلیون خانوار و 8/15 میلیون واحد مسکونی در کشور وجود داشت و این رقم طبق آمار مرکز آمار در سال 1390 به 2/21 میلیون خانوار با 6/21 میلیون واحد مسکونی رسیده است. اما اگر این آمار صحیح باشد چرا همچنان آرزوی بسیاری در جامعه ایرانی کاهش هزینههای مسکن است که سهم 80 درصدی در درآمدهای خانوار دارد. کاش علاوه بر این آمار دلچسب، امار مسکنهای استیجاری هم اعلام میشد تا عدم توازن ساخت مسکن در نقاطی که تقاضای بالا وجود دارد بیشتر نمایان میشد و واقعیتهای دیگری از این آمار قابل رویت بود.
چهارم: ادامه فعالیت مسکن مهر به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای دولت که در انتخاب جایگاه پروژهها (عمدتاً در حاشیه شهرهاست) آیا آمار خانههای خالی را بیشتر نکرده یا نخواهد کرد؟ متأسفانه نگارنده در زمان شروع فعالیت مسکن مهر این سۆال را یکبار دیگر مطرح کرده بود.
اما اکنون این سۆال حداقل در حاشیه شهرهای بزرگ و به خصوص تهران بسیار پررنگ شده است که آیا اصولاً همه کسانی که توانایی خرید و سرمایهگذاری در مسکن مهر داشتهاند در محل تحویل مسکن مهر زندگی خواهند کرد؟ آیا اصولاً تناسب شهرسازی و بافتهای جمعیتی در پروژههای مسکن مهر خود عاملی برای خالی شدن از سکنه مسکن مهر نخواهد شد؟ آیا تعداد پروژههای مسکن مهر در شهرهای مختلف و به خصوص شهرهای کوچک متناسب با نیاز واقعی شهر بوده یا مهاجران شهرهای بزرگ و به خصوص تهرانیها مایل به داشتن مسکنی در شهر خود بودهاند و این خود نیز به افزودن خانههای خالی دامن نخواهد زد؟ (نمونه این مثال را میتوان در شهرستانی مانند کاشمر به صورت نسبی یافت.)
در تمام کشورهای توسعهیافته معمولاً حاشیه شهرها به خانههای ویلاهایی اختصاص دارد که درآمدشان بر اساس ساعت حضور در محل کار محاسبه نشده و و لذا حاشیهنشینها متمولانی هستند که برای فرار از محیط شهری و آلودگی به حاشیههای سرسبز پناه میبرند. آیا حاشیهنشینی با امکاناتی که برای پروژهای مسکن مهر (از کمبود فضاهای آموزشی، بهداشتی، حمل و نقل تا کمبود آب و برق قابل اطمینان و...) متصوریم تا چه حد دوام خواهد داشت و تا چه حد انگیزه زندگی در این فضاها را به صاحبانش خواهد داد؟
به نظر میرسد وزارت مسکن علاوه بر ارائه آمارهای امیدوارکننده وظایف ذاتی دیگری چون شهرسازی و استانداردسازی محیطهای زندگی و برنامهریزی برای ساماندهی تقاضا و نه فقط تمرکز روی عرضه بدون در نظر گرفتن سلایق متقاضی دارد که احتمالاً در دولتهای بعدی چنین مشکلاتی بروز خواهد کرد.
منبع : جوان آنلاین