به روز سوم شعبان 1375 ه.ق مطابق با 25 اسفند سال 1334 ه.ش در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در حوالی میدان خراسان تهران چشم به جهان گشود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1382/11/11
سردار سرلشکر پاسدار شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری) تولد و كودكی به روز سوم شعبان 1375 ه.ق مطابق با 25 اسفند سال 1334 ه.ش در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در حوالی میدان خراسان تهران چشم به جهان گشود. والدینش به عشق و محبت اباعبداللهالحسین(ع) و از باب تیمن و تبرك، نام «غلامحسین» را بر او نهادند و به دنبال آن در سن دوسالگی در سفر كربلا او راه همراه خود بردند. پدرش كه در تربیت وی، جدیت زیادی داشت از همان طفولیت او را با خودبه مسجد و هیات و مراسم عزاداری سرور شهیدان میبرد. این حضور معنوی باعث شد كه او در آن ایام عضو فعال و موثر هیات نوباوگان محبانالحسین(ع) گردد. غلامحسین دوره دبستان را در مدرسه مترجمالدوله و دوره متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساند. فعالیتهای قبل از انقلاب شهید باقری همزمان با تحصیل، در كلاسهای حدیث و مباحث مربوط به حضرت صاحبالزمان(عج) كه در مسجد صدریه دایر میگردید، شركت میكرد. از كلاس سوم دبیرستان فعالیت فرهنگی خود را با ایجاد كتابخانه دراین مسجد، به همراه تنی چند از همفكرانش شروع كرد و در راستای كسب آگاهیها و رشد فكری خویش، ضمن مطالعه و تحقیق پیرامون مباحث مذهبی، جلسات سخنرانی را در جمع دوستانش برگزار مینمود. در سال 1354 پس از اخذ دیپلم ریاضی، در رشته دامپروری دانشكده كشاورزی شهر ارومیه تحصیلات عالی خود را آغاز كرد. در این ایام علاوه بر مطالعه منظم وانسجام یافته در زمینه مسائل اسلامی، با سخنرانی در جمع دانشجویان و برقراری كلاسهایی در زمینه اصول عقاید برای دانشآموزان مدارس، فعالیت مذهبی خود را دنبال می كرد و بارها با بعضی از اساتید غربزده كه فرهنگ اسلامی را انكار و مظاهر منحط غربی را ترویج مینمودند، به بحث مینشست و ماهیت آن فرهنگ و عوامل غربزده را افشا میكرد. از این رو، وی به عنوان یك عنصر مذهبی و فعال حساسیت مسئولان و گارد دانشگاه را برانگیخته بود، كه در نهایت به دلیل این فعالیتها پس از یك سال و نیم تحصیل، از دانشگاه اخراج گردید. در این ایام در جواب یكی از نزدیكانش كه به او گفته بود: تو یك سال و نیم از عمرت را بیخود تلف كردی. پاسخ میدهد: من وظیفهام را انجام دادم و اگر به دانشكده رفتم برای كسب مدرك نبود، بلكه برای رشد خودم بود و میخواستم كه دیگران را هم به صحنه بیاورم. شهید باقری در اسفندماه سال 1356 به خدمت سربازی اعزام شد و پس از طی دوره آموزشی در پادگان جلدیان نقده به ایلام منتقل گردید. در دوره كوتاه خدمت سربازی با توجه به آشنایی كه با مسائل اسلامی داشت به ارشاد و هدایت فكری سربازان پرداخت و همزمان با علمای شهر ایلام از جمله آیتالله صدری (امام جمعه قبلی ایلام) ارتباط داشت و اخبار و مسائل پادگان را به ایشان اطلاع میداد. به دنبال این فعالیتها، تحت كنترل قرار گرفت و ضمن جدا كردن وی از جمع سربازان پادگان، او را به عنوان راننده یك افسر جزء به كار گماردند. نقش شهید در پیروزی انقلاب همزمان با گسترش انقلاب اسلامی و فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، خدمت سربازی را رها كرد و به موج خروشان و توفنده امت حزبالله پیوست و به صورت تمام وقت در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به فعالیت پرداخت. به هنگام تشریف فرمایی حضرت امام خمینی(ره) به میهن اسلامی، در فعالیتهای كمیته استقبال شركت چشمگیری داشت و به دلیل برخورداری از آموزش نظامی، به همراه سایر اعضای خانواده و دوستانش در تصرف كلانتری 14 و پادگان ولیعصر(عج) «عشرت آباد سابق» در تهران نقش بارزی داشت. حضور در جبهههای دفاع مقدس تهاجم دشمن بعثی به مرزهای كشور اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، نقطه عطفی در زندگی شهید باقری بود. با احساس تكلیف در دفاع از اسلام و میهن اسلامی بلافاصله پس از شروع جنگ – در روز اول مهرماه سال 1359 – به همراه عدهای از برادران پاسدار راهی جبهههای جنوب شد و تا آخرین لحظه حیات، در این سنگر باقی مانده و در بسیاری از صحنههای پیروز دفاع مقدس حضور فعال و تعیین كننده داشت. عمده عناوین فعالیتهای وی در صحنه رزم با دشمن عبارتند از: تاسیس و راهاندازی واحد اطلاعات و عملیات رزمی شهید باقری از ابتدای ورودش به منطقه جنوب (اهواز) در پایگاه منتظران شهادت (گلف) به منظور دستیابی به اطلاعات مناسب از موقعیت دشمن، به جمعآوری نقشهها و پیاده كردن وضعیت مناطق عملیاتی روی آنها، اقدام كرد و شخصاً به همراه عناصر اطلاعاتی، جهت كسب اطلاع دقیق از دشمن. معاونت ستاد عملیات جنوب شهید باقری به دلیل لیاقت، شجاعت و شهامتی كه داشت در دی ماه سال 1359 به عنوان یكی از معاونین ستاد عملیات جنوب انتخاب شد و در شكست محاصره سوسنگرد، فرماندهی عملیات امام مهدی (عج)، فتح، ارتفاعات الله اكبر و دهلاویه نقش به سزایی داشت و همه این نبردها در شرایطی اجرا میشد كه عملیات منظم نیروهای خودی با مشكل مواجه شده بود و اغلب بدون نتیجه میماند، همه تلاش شهید باقری و برادران سپاه این بود كه ثابت كنند میتوان دشمن را شكست داد. با بركناری بنیصدر و با توجه به شرایط سیاسی آن زمان، در اجرای عملیات فرماندهی كل قوا شركت داشت و پس از مجروح شدن سردار رحیم صفوی هدایت عملیات را به عهده گرفت و در این عملیات به عنوان فرماندهی لایق و كاردان شناخته شد. فرماندهی محور دار خوین در عملیات ثامن الائمه (ع) شهید باقری كه فرماندهی محور دارخوین را به عهده داشت، در عملیات شكست حصر آبادان در طرحریزی، سازماندهی و كسب اخبار و اطلاعات دشمن نقش موثری داشت. معاونت فرماندهی عملیات طریق القدس در عملیات طریق القدس كه برای اولین بار قرارگاه مشترك بین سپاه و ارتش تشكیل گردید، شهید باقری به عنوان معاونت فرماندهی كل سپاه در قرارگاه فرماندهی عملیات مشترك حضور یافت و در شناسایی محورها و تحلیل و پیشبینی حركتهای دشمن و پیگیری مسائل رزمی نقش مهمی را ایفا نمود. شهید باقری در اجرای مرحله اول این عملیات سه شبانه روز بیدار بود و در آماده سازی مرحله دوم عملیات، به دلیل خستگی مفرط، شب هنگام طی تصادفی بشدت مصدوم شد و به بیمارستان منتقل گردید. برادر شهید در این مورد میگوید: در بیمارستان در لحظاتی كه معلوم نبود زنده میماند یا خیر و با اینكه به سختی سخن میگفت میپرسید: پل سابله كارش به كجا كشید؟ بشدت به فكر عملیات و نگران آن بود. با اینكه یك ماه دستور استراحت مطلق پزشكی به او داده بودند، پس از یك هفته، بیمارستان را ترك كرد و به ستاد عملیات جنوب بازگشت و با وجود آثار جراحت و سردرد شدید، به فعالیت خود ادامه میداد. پس از عملیات موفق طریق القدس، دشمن بعثی دست به یك حمله در تنگه چزابه زد، شهید باقری با وجود ضعف جسمی، تلاش زیادی برای تثبیت این نقطه استراتژیك و مهم به عمل آورد و با استقامت عجیبی چندین شب متوالی و بدون لحظه ای استراحت، به هدایت عملیات پرداخت و حتی در یك مرحله، به عنوان فرمانده گردان وارد عمل شد و تپهای را كه 400 نفر از نیروهای دشمن روی آن مستقر بود و بر نیروهای خودی تسلط داشت به تصرف درآورد. - فرماندهی قرارگاه نصر در عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان 1 – فتح المبین: قبل از شروع عملیات، شهید باقری با تجزیه و تحلیل اطلاعات واصله، تمام واحدهای اطلاعاتی را در راستای اهداف این عملیات توجیه و وظایف هر یك را مشخص كرد. با توجه به وسعت منطقه عملیات، چهار قرارگاه برای كنترل و هدایت عملیات مشخص گردید. جناح شمالی منطقه، حساسترین محور عملیات بود. به دلیل این اهمیت و حساسیت، شهید باقری به عنوان فرمانده قرارگاه نصر (قرارگاه مشترك ارتش و سپاه) در این جناح انتخاب گردید. ضمن اینكه در قرارگاه مركزی كربلا نیز در كنار فرماندهی كل عملیات (سردار محسن رضایی) به عنوان مشاور عملیات و مسئول اطلاعات، فعالیت بسیار موثری داشت. در مرحله اول عملیات فتح المبین، قرارگاه نصر با موفقیت كامل به اهداف خود رسید و در مرحله دوم عملیات، با اصرار و تاكید شهید باقری تصرف ارتفاعات رادار (ابوصلبیخات) از محور قرارگاه نصر انجام پذیرفت كه پس از موفقیت و استقرار نیروهای خودی، دلیل اصرار شهید باقری كشف گردید. 2 – بیت المقدس بلافاصله پس از عملیات فتح المبین آماده سازی عملیات بیت المقدس آغاز گردید. شهید باقری ضمن تلاش برای هماهنگی واحدهای اطلاعاتی در طرحریزی عملیات نیز حضور داشت و میگفت: لزومی ندارد ما مستقیماً وارد شهر خرمشهر شویم، بلكه باید دشمن را دور بزنیم و عقبه او را ببندیم تا شهر خود به خود سقوط كند. با اینكه نظرات دیگری هم برای چگونگی آزادی خرمشهر وجود داشت، اهمیت و تاكید او پس از فتح خرمشهر آشكار شد. در این عملیات شهید باقری به عنوان فرماندهی قرارگاه نصر، در اجرای عملیات نقش موثری را ایفا كرد. از هدفهای عمده این قرارگاه، خرمشهر و تامین مرز شلمچه و شرق بصره بود. پس از دو مرحله عملیات موفقیتآمیز، در مرحله سوم عملیات، قرارگاه نصر با محاصره دشمن در ناحیه شلمچه، مزدوران بعثی را مستاصل و مضمحل كرد و شهر خرمشهر نیز آزاد گردید. 3 – رمضان پس از عملیات بسیار موفق بیت المقدس، طرحریزی و آماده سازی عملیات رمضان آغاز گردید. در این عملیات شهید باقری همچنان در مسئولیت قرارگاه نصر حضور داشت. در مرحله اول عملیات رمضان این قرارگاه نقض عمل كننده نداشت و به عنوان قرارگاه احتیاط پیشبینی شده بود، ولی با روحیاتی كه شهید باقری داشت ضمن حضور در قرارگاه فتح و همكاری جدی و فعال با فرماندهی آن، در مراحل بعدی عملیات رمضان به علت پاتكهای بسیار شدید و سنگین دشمن بعثی، قرارگاه نصر نقش بسیار موثری در دفع آنها و حفظ مواضع خودی داشت تا جایی كه شهید باقری جهت كنترل دقیقتر و تقویت روحیه رزمندگان، مقر تاكتیكی قرارگاه نصر را پشت خاكریزهای خط مقدم مستقر كرد و تا تثبیت شرایط، در همانجا حضور داشت. ویژگیهای برجسته شهید اتكال شهید باقری به خداوند تبارك و تعالی بسیار بالا بود و در سایه این توكل، اطمینان و استقامت عجیب وی بخوبی مشهود بود و در سختترین شرایط و حساسترین موقعیتها ضمن حفظ صبر و آرامش و خونسردی، با تدبیر عمل میكرد. او عشق و علاقه عجیبی به اهل بیت (ع) و آقا امام زمان (عج) و امام خمینی (ره) داشت. شهید باقری بیریا و بیتكلف در مصائب امام حسین (ع) میگریست و علاقه فراوان و مستمر به مطالعه كتاب ارشاد شیخ مفید و مقتلهای حادثه كربلا داشت. استعداد و خلاقیت شهید باقری با توجه به كمی سن و تجربه وی، بسیار قابل توجه و مورد تحسین بود. یكی از برادران رده بالای سپاه (و با سابقه در جنگ) چنین میگوید: با اینكه من دو سال از او بزرگتر بودم ولی به جرات میتوانم بگویم افكار او دو سال از من بالاتر بود. شهید باقری همواره با هوشمندی و ذكاوت خویش شرایط رزمی و عملیاتی را پیشبینی و تحلیل میكرد و در كنار آن با قدرت بالای فكری، راههای كار و طرحریزی عملیاتی خود را ارائه مینمود و بدون هراس از مشكلات، به فعالیت و تلاش در این زمینه میپرداخت. هرگز نسبت به دشمن اظهار عجز و ناتوانی نداشت، بلكه همواره نسبت به برتری نیروهای خودی بر دشمن با اطمینان صحبت میكرد. قاطعیت و قدرت تصمیمگیری شهید باقری به عنوان یك فرمانده لایق و موفق چشمگیر بود و در مراحل بحرانی و شرایط سخت با جرات كامل ضمن حفظ آرامش و خونسردی، نظر لازم و موثر را ارائه و در این باره تصمیمگیری میكرد. یكی از فرماندهان نظامی ارتش كه با وی همكاری مشترك داشت میگوید: در مرحلهای از عملیات بیت المقدس یكی از یگانها در شرایط سختی در مقابل پاتك دشمن قرار گرفته بود كه فرمانده آن واحد در تماس اعلام كرد در صورت مقاومت، احتمالاً تلفات بیشتری خواهیم داشت. شهید باقری در پاسخ گفت: در مقابل دشمن باید مقاومت كنید و مسئولیت تلفات را هم من به گردن میگیرم. كادر سازی و تربیت نیرو از خصوصیات بسیار بارز شهید باقری بود. اهتمام زیادی به رشد و ارتقای همراهان و همكاران خود داشت. در تربیت كادرهای واحد اطلاعات و عملیات بسیار پرتلاش بود و در این زمینه آموزشهای نظری و عملی را توام میكرد. بیش از سه دوره آموزش فشرده 30 تا 40 نفره برگزار كرد كه بعدها این برادران در واحد اطلاعات – عملیات تیپها مسئولیتهای مهمی را عهدهدار شدند. توجه به هماهنگی و وحدت نیروهای رزمی از دیگر خصوصیات این شهید بزرگوار بود كه تجلی آن در هدایت عملیات – خصوصاً عملیات مشترك ارتش و سپاه (در قرارگاه مشترك نصر) – مورد تایید فرماندهان ارتش بود و آنها تحت تاثیر خصوصیات اخلاقی و عمل این شهید قرار میگرفتند، بخصوص در مقطعی كه ایشان به عنوان نماینده سپاه در شورای عالی دفاع شركت میكرد. شجاعت و شهامت شهید باقری بسیار بالا و قابل توجه بود. او با توجه به اینكه یك مسئول رده بالای نظامی بود، ولی همراه عناصر اطلاعاتی در شناساییها شركت میكرد. در صحنههای رزم و در خطوط مقدم جبهه و در بعضی از موارد نیز در پشت خط دشمن حضور مییافت و حتی در هدایت گروهانها و گردانهای رزمی مستقیماً وارد عمل میشد. این شهامت در كلام و گفتار وی نیز تاثیر داشت. با تواضع، آنچه را صحیح میدانست بیان میكرد و از نظرات خود دفاع مینمود. از قدرت بیان و استدلال برخوردار بود و همواره مخاطب خود را تحت تاثیر قرار داده و به تحسین وا میداشت. تواضع و فوتنی شهید باقری – با داشتن مسئولیتهای مهم و اساسی در جنگ – بسیار محسوس بود و هرگز تحت تاثیر القاب و عناوین مسئولیتی قرار نمیگرفت. رفتار مهربان او با همه (خصوصاً زیر دستان) به گونهای بود كه علاقه متقابل نسبت به وی را در آنان ایجاد میكرد. تا مدتها همسرش نمیدانست كه او در جبهه مسئولیت دارد و فرمانده است، در پاسخ به این سئوال كه در جبهه چه میكند، میگفت: من سقای بچههای بسیجیام. فرازهایی از خاطرات همرزمان شهید - پس از عملیات امام مهدی (عج) نگاهم به شخصی افتاد كه سطلی به دست گرفته بود و فشنگهای روی زمین را جمع میكرد. این شخص كسی نبود جز برادر باقری كه میگفت: اینها حیف است و باید از آنها استفاده كرد. وقتی راجع به عملیات یا مسائل كاری انتقاد میكردیم با مهربانی میگفت: بسیار خوب، حالا شما بیایید و كار را در دست بگیرید و درست كنید، چه فرقی میكند. در عملیات بیت المقدس وقتی یكی از تیپها در وضعیت دشواری قرار گرفته بود، فرمانده آن در اثر فشار مشكلات میگوید: مگر بالاتر از سیاهی هم رنگی هست؟ شهید باقری پاسخ میدهد: آری، بالاتر از سیاهی، سرخی خون شهید است كه روی زمین میریزد، قوه محركه شما خون شهداست. پس از فتح خرمشهر بارها تذكر میداد: برادران! مبادا غرور این پیروزیها شما را بگیرد، خودتان را گم نكنید، فكر نكنید ما این كار را كردهایم، همهاش خواست خدا بوده است. حساسیت عجیبی به انتقال شهدا و مجروحین داشت و میگفت: ما جواب خانوادهای را كه جنازه شهیدش روی زمین مانده چه بدهیم؟! سرانجام در اثر این تاكیدها و ضرورت مدنظر قرار دادن حقوق شهدا، مسئول تعاون قرارگاه نیز شهید شد. وقتی در ارتباط با جریانات سیاسی از وی میپرسند در چه خطی هستی؟ میگوید: ما در خط ثواب هستیم. شهید باقری در مورد نیروهای بسیجی میگفت: این بسیجیها امانتی الهی هستند كه باید قدرشان را بدانیم و تمام سعی خود را در حفظ آنها بكار بریم. این بسیجی است كه جنگ را اداره میكند تا زمانی كه نیروی ایمان در آنها وجود دارد، جنگ به پیروزی میانجامد. شهید باقری همواره به دوستانش میگفت: تا خالص نشوی خدا ترا برنمیگزیند. لذا باید سعی كنیم كه خداوند عاشقمان بشود تا ما را ببرد. نحوه شهادت پس از عملیات رمضان در شهریور ماه 1361 كه مقارن با ایام حج بود، در پاسخ به پیشنهاد یكی از دوستانش جهت عزیمت به سفر حج گفته بود: هنوز كه كار جنگ تمام نشده و دشمن بعثی در خاك ماست، بروم به خدا چه بگویم؟ وقتی میروم كه حرفی برای گفتن داشته باشم. چند ماه پس از این صحبت در نهم بهمن ماه 1361 در طلیعه ایام مبارك دهه فجر در حالی كه تعدادی از همرزمان و همسنگرانش به دیدار حضرت امام خمینی(ره) شتافته بودند، او برای شناسایی و آمادهسازی عملیات والفجر مقدماتی به همراه تعدادی از برادران سپاه در خطوط مقدم چنانه (منطقه فكه) در سنگر دیدهبانی مورد هدف گلوله خمپاره دشمن بعثی قرار گرفت و همراه همسنگرانش شهیدان مجید بقایی، رضوانی و ... به لقاء الله شتافت. آخرین كلامی كه از این شهید بزرگوار شنیده شد پس از ذكر شهادتین، نام مبارك امام شهیدان، حسین (ع) بود. شهید باقری در همه مدت حضورش در جبهههای جنگ تنها یكبار، آن هم به مدت پنج روز برای ازدواج، از جنگ جدا شد و به جهت عشق به حضرت امام زمان (عج) نام نرگس را برای تنها فرزندش برگزید. علاقه شدید به بسیج: برادر رزمنده حسینی میگوید: تا بچههای بسیج نان نخورده بودند ایشان نان نمیخوردند و تا آب به گلوی بسیجیان نرسیده بود ایشان دست به آب نمیزدند. همسر شهید در مورد علاقه شهید به بسیجیان چنین میگوید: ایشان بسیجیان را خیلی دوست میداشتند و هرگاه از آنان صحبت میكردند برق خوشحالی در چشمانش پدیدار میشد و آن اوائل كه از كارش اطلاعی نداشتیم و میگفتیم در جبهه چه كار میكنی میگفت من سقای بسیجیها هستم. یكی از همرزمان ایشان میگوید: روزی به ایشان گفتم این بسیجیها خیلی مخلص هستند خیلی شجاع هستند و صداقت دارند بیا برای آنها سخنرانی كن. او با دست بر سرش زد و گفت خاك بر سر ما كه مسئول اینها هستیم. ما چطور بیاییم برای اینها سخنرانی كنیم ما كه صلاحیت نداریم. عشق به شهادت: شهید بزرگوارمان میگفت تا خالص نشوی خدا تو را نمی برد. باید سعی كنیم كه خداوند عاشقمان بشود تا ما را ببرد. به برادران مرتب میگفت كه به بسیجیان بگویید تا دعا كنند ما هم شهید شویم. خدا نكند با تصادف یا با مرگ طبیعی و چیزی از این قبیل بمیریم. هنگامی كه در عملیات طریق القدس بر اثر تصادف مجروح شد پس از به هوش آمدن گفت: دعا كنید تا من بر اثر تصادف نمیرم من باید شهید بشوم تا گناهانم بخشیده شود. اگر ما با شهادت نمیریم در آن دنیا بسیجیها یقه ما را خواهند گرفت. همسرش میفرماید: بزرگترین آرزویش شهادت بود. به همین علت در تاریخ 24/7/61 كه برای انجام مأموریتی به همراه سردار سرلشكر محسن رضایی به مشهد مقدس و حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) مشرف میشوند ایشان كه عاشق اهل بیت (ع) بودند بسیار منقلب میشوند و شهادت خود را از آن حضرت طلب نموده بهطوری كه در یادداشت دفتر خاطرهاش آمده تقریباَ تمامی زیارت شب اول طلب فیض شهادت از درگاه خداوند متعال با شفیع قرار دادن حضرت رضا (ع) بود و در یادداشت مینویسد ان شاء الله خداوند از تقصیرات من میگذرد و نام مرا نیز در لیست شهدا مینویسد البته نه با پشتوانه لیاقت همچون شهدای دیگر بلكه با وساطت حضرت ثامن الائمه (ع) كه پس از چند ماه از این واقعه به آرزویش میرسد. اخلاص: تمام كارهایش فقط و فقط برای خدا بود. سعی میكرد در كارهایش چه قدمش، چه قلمش، چه بیانش، چه عملش، شائبهای از ریا وارد نشود. مسئولیت داشتن یا نداشتن، مكان خاص بودن یا نبودن فرقی برایش نمیكرد. آنچه برایش در درجه اول مهم بود رضایت خداوند تبارك و تعالی بود اینكه اگر فلان كار را انجام دهم یا ندهم دیگران ناراحت یا خوشحال میشوند فرقی برایش نداشت. همین كه خدا راضی باشد كافی بود. توكل: روحیه دیگر شهید توكل بر خداوند بزرگ: همین اعتقاد و تفكر را میتوان پایه محكمی برای شجاعتها و جسارتهای آن شهید عزیز دانست. چون او خوب میدانست كه آنچه در ذهن خالی از حبّ دنیا خطور میكرد الهامی از عالم ملكوت است. توكل او چه در جنگ و جبهه و چه در پشت جبهه و خانواده راهگشای او بود. جمله معروف او كه فرمود: من سقّای بسیجیان هستم بیتردید از نهایت تواضع و فروتنی او نشأت میگرفت نه اینكه تصوّر شود این جمله پوششی بوده باشد برای پنهان كردن مأموریتهای نظامی و اطلاعات و عملیاتیاش بلكه از روح بلند و تواضع ایشان بود. عاشق حقیقی خاندان عصمت و طهارت: در منزل همیشه یاد امام حسین (ع) او را به خود مشغول میداشت به عنوان مثال چند ماه قبل از شهادتش علاوه بر مطالعه مستمر كتاب ارشاد شیخ مفید، شروع به خواندن مقتلهای مختلف كرده و با خواندن عبارات سوزناك آن، بیریا و تكلف میگریست آن هم چه گریستنی. در گرفتاری و سختیهای شهید كه به نظر بنبست بود امام زمان را صدا میكرد و به خاطر علاقه شدیدشان به آن امام باعث شده كه مورد عنایت خاص آن حضرت قرار بگیرد. عبادات: به نماز اول وقت و جماعت اهمیت بسیاری میدادند بهطوری كه پس از شهادت یك روز هم نماز بدهكار نبود. همیشه سعی داشت در هر حالی با وضو باشد خصوصاً در پنج یا شش ماه آخر عمر شاید لحظهای را بدون وضو نبوده است. پرهیز و دوری از غیبت: از مواضع غیبت بشدت پرهیز میكرد. مرتباَ توصیهاش این بود كه نه شنونده غیبت باشید و نه گوینده غیبت لذا هرجا غیبت بود محل را ترك میكرد یا برهم میزد و مسیر صحبت را عوض میكرد. او در جبهه هرگاه بحثی از خطای فكری به میان میآمد. قضاوتی در مورد تفكرات به اصطلاح سردمداران این خط و آن خط نمیكرد و تنها میگفت ما در خط صوابیم. | |||||