تبیان، دستیار زندگی
شهید حاج اكبر آقابابایى فرمانده عملیات نیروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پیش عوارض شیمیایى‏اش عود كرد و در شهریور ماه سال 1375 شهید شد. قرار نیست از حاج اكبر صحبت كنیم بلكه قرار است یكى از صحبت‏هاى او را بخوانیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كركوك در آتش(2)

نبرد كركوك به روایت فرمانده عملیات «نیروى قدس شهید حاج اكبر آقابابایى »


شهید "حاج اكبر آقابابایى " فرمانده عملیات نیروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پیش عوارض شیمیایى‏اش عود كرد و در شهریور ماه سال 1375 شهید شد. قرار نیست از حاج اكبر صحبت كنیم بلكه قرار است یكى از صحبت‏هاى او را بخوانیم.

كركوك در آتش

همه چیز براى عملیات آماده شده بود كه شب قبل‏اش یك خبر رسید كه دشمن روى ارتفاعات را تقویت كرده و متوجه شده، این خبرى بود كه طالبانى‏ها مى‏دادند. ما مى‏خواستیم برویم عملیات را اجرا كنیم و برنامه عملیات را به طور جدى تنظیم كرده بودیم كه ادوات را مستقر كنیم روى ارتفاعات و تمام تپه‏ها را بگیریم و از اونجا به تاسیسات نفتى و اقتصادى در كركوك و هدف‏هایى كه شناسایى شده بود حمله كنیم؛ولى اینها آمدند و گفتند دشمن یك تیپ تقویت كرده و اصلا نمى‏شود عملیات بكنید؛ لذا مجددا براى شناسایى مردد بودیم كه آن روز قرار شد استخاره بكنیم كه من قرآن را باز كردیم و آیه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهمیدیم كه باید سرعت عمل به خرج دهیم والا فرصت را از دست مى‏دهیم و هم اینكه فهمیدیم اون شب یك آتشبارى درست و حسابى داریم. به هر حال آخر كار گفتیم مى‏گذاریم با خدا، همه كارها را كرده بودیم گفتیم مى‏گذاریم پاخدا.

راه افتادیم با توكل به خدا، هر چى اینها مى‏گفتند نمى‏شود ما اصرار داشتیم عملیات بشود. معاون جلال طالبانى مى‏گفت: نمى‏شود. ما مى‏گفتیم قرآن مى‏گوید مى‏شود. ما مى‏رویم و به زور قالب كردیم برویم. كردها را هم یك مقدار وحشت برداشته بود. كار بزرگى بود، تا حالا تو طول جنگ‏هاى چریكى دنیا یك همچنین كارى سابقه نداشته؛ یعنى واقعا عین فتح‏المبین كه عملیات مهمى بود براى جنگ‏هاى منظم، این هم فتح‏المبین دیگرى بود در جنگ‏هاى نامنظم؛ یعنى بزرگترین عملیات جریكى در دنیا بود و واقعا اون شب نور بود. پایگاه هوایى كركوك را زدیم، یك هواپیما تو باند خورده بود در آن و چه نورى تو آسمان بود، برق كركوك منفجر شد. یادمه نور آسمان را گرفت، خود پالایشگاه كركوك بود كه منفجر مى‏شد و گلوله‏هایى بود كه در آن فرود مى‏آمد، هى آتش توى آتش مى‏آمد اصلا احساس مى‏كردیم این آتش بیشتر مى‏شود.

علاوه بر پالایشگاه كركوك، تاسیسات اصلى كه یك میلیون و دویست هزار بشكه نفت در روز استخراج مى‏كرد براى مصارف داخلى عراق، منفجر شد كه ارتفاع آتش آن كه بیش از صد متر مى‏رسید. تاسیسات گاز بود كه این هم زده شد و آتش گرفت. تاسیسات تشویش عراق بود كه روى شبكه بى‏سیم و براى كور كردن شبكه‏هاى بى‏سیمى كار مى‏كرد آن هم زده شد. یك مقر منافقین در سمت شمالى كركوك بود كه شناسایى شد و با اینكه جزء اهدافمان نبود؛ ولى یك سهمیه‏اى از گلوله‏ها برایشان قرار دادیم تا به آنها بگوییم اگر تو دل صدام و در عمق 150 كیلومترى عراق هم بروید ما با كمك خداوند مى‏توانیم بیاییم و شما را بزنیم! و منافقین روز بعد در رادیوشون با فحش و داد و بیداد اعلام كردند كه 10 كشته داده‏اند؛ در حالى كه اخبار چند برابر این كشته‏ها را تایید مى‏كرد.

و من مى‏گویم اینها فقط كار خدا بود، خدا كمك كرد و این ضربات بر پیكر رژیم بعثى وارد آمد. جالب است وقتى توى تاسیسات گلوله ریخته مى‏شد پدافند عراقى‏ها فكر مى‏كردند هواپیما آمده و بمباران مى‏كند؛لذا سر چهار لول را گرفته بود تو هوا مثل چى داشتند تیراندازى مى‏كردند توى هوا، غافل از اینكه اینها دارند از زمین مى‏خورند!

بعد از عملیات كركوك هم برادران به سرعت عقب‏نشینى كردند و عراق هم هیچ كارى نتوانست بكند و عملیات چریكى با این موفقیت بالا براى جمهورى اسلامى بدون حتى یك شهید و تنها با 3 تا زخمى انجام شد كه خیلى ارزشمند است.

در برگشت ما نزدیك سلیمانیه رسیدیم. شب رفتیم منزل یكى از كردها، خیلى عجیب بود. این پیرمر كرد كه از اهل سنت بود خوشش آمده بود از راز و نیازى كه برادرها داشتند. وقتى دید ما یك مفاتیح كوچك دنبالمون بود آن روز مناجات حضرت على(علیه‏السلام) را مى‏خواندیم در مسجد كوفه "مولاى یا مولاى... " و او آمده بود و گریه مى‏كرد و من هم براش به كردى ترجمه مى‏كردم

در كركوك وقتى ما تیراندازى مى‏كردیم و صداى گلوله‏ها همه جا را گرفته بود مردم كركوك آمده بودند روى پشت بام‏ها و كف مى‏زدند و خوشحالى مى‏كردند و طرفداران رژیم نیز فكر كرده بودند كه نیروهاى جمهورى اسلامى پیشروى كرده و تا كركوك آمده‏اند؛ لذا شهر را خالى كرده بودند.

بعد از عملیات كركوك هم برادران به سرعت عقب‏نشینى كردند و عراق هم هیچ كارى نتوانست بكند و عملیات چریكى با این موفقیت بالا براى جمهورى اسلامى بدون حتى یك شهید و تنها با 3 تا زخمى انجام شد كه خیلى ارزشمند است.

در برگشت ما نزدیك سلیمانیه رسیدیم. شب رفتیم منزل یكى از كردها، خیلى عجیب بود. این پیرمر كرد كه از اهل سنت بود خوشش آمده بود از راز و نیازى كه برادرها داشتند. وقتى دید ما یك مفاتیح كوچك دنبالمون بود آن روز مناجات حضرت على(علیه‏السلام) را مى‏خواندیم در مسجد كوفه "مولاى یا مولاى... " و او آمده بود و گریه مى‏كرد و من هم براش به كردى ترجمه مى‏كردم. یك مقدارى اونجا كردى بلد بودم. ترجمه مى‏كردم، گریه مى‏كرد و مى‏گفت: "این حرف‏ها از كیست؟ " بعد بهش گفتم از حضرت على(ع) است.

چقدر این پیرمرد علاقه به امام داشت. عشق عجیبى به امام داشت. به من گفت: "یك عكس از امام به من بده " داخل عراق مى‏گفت یك عكس از امام به من بده كه من یك عكس كوچك داشتم بهش دادم، كلى لذت برده بود واقعا بدانید كه انقلاب اسلامى در بین مستضعفین جاى خودش را پیدا كرده است و هیچ مانعى هم نمى‏تواند این نفوذ معنوى را در مردم كنترل كند

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: خبرگزاری فارس