صدای بم
صدای بم چه غمگین استصدای بم چه غمگین است
صدای بم به گوش من چنان پیچید
و بغض او به آوار زمان گم شد
كه هر دم زیرپایم بام میلرزد
و شوری بر سر و سامانه میریزد
و بومی در دل ویرانه میخواند
كه ارگ بم از این تقدیر
زهشدار زمین افسانه میماند
صدای بم به گوش من چنان پیچید
كه پیمان طبس، منجیل و
و هر جایی از این سامان
به معیار زمان فریاد
و از تشویش میلرزم - به حال آشیان بر باد
صدای بم به گوش من چه سنگین است
كه ارگ بم ز هشدار زمین بگسست
و هر ثقلی به صدر سینهای بنشست
و هر نخلی به سوگ مادری خم شد
و هر دستی به پای خامهای بشكست
كه:
«هشدار زمان این بود و رفتار زمین این است»
صدای بم كه را خواند؟
و هشدار زمین از چیست؟
كه را در وادی غم باز میجویند…؟
صدای بم به زیر ثقل پندار است…!
صدای بم …
نه …
فریادی به گوش ماست
كه:
هشدار زمین را ارج بگذاریم
و رفتار زمین را اصل پنداریم
صدای بم چه غمگین است
بهای بم چه سنگین است
تهران – زلزله بم
كریم راجی - معمار و شهرساز