ساده زیستی در سیره امام خمینی!
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی این استادبزرگ اخلاق حوزه مقدس علمیه در سخنانی دلنشین به طلاب و تمام ره پویان راه حق و حقیقت پند و اندرز می دهند .
ایشان که سال ها محضر شریف امام خمینی را درک نموده اند و از وجود نورانی آن پیر سفر کرده بهره های فراوان معنوی و علمی برده اند در سخنان خود با توجه به رهنمودهای پیر جماران طلاب جوان را از سر خیرخواهی نصیحت می کنند و این گونه می فرمایند:
ایشان در ابتدا درباره علمی که ارزش دارد می فرماید:
جملهای را از امام(رضواناللهتعالیعلیه) عرض میکنم. من هرچه دارم از استادم دارم. ایشان میفرماید: «علمِ تنها فایده ندارد، علمِ با معنویّات علم است.» در دو جمله دقّت کنید.
اوّل ایشان میگوید: علم تنها فایده و ثمر ندارد و دوم، علمیّتش را نفی میکند. میگوید: اصلاً علم نیست. ایشان میگوید: ادب تنها فایده ندارد. ادب با معنویّات ادب است. که بعداً میرود سراغ اینکه معنویات تمام ساحات بشر را مشخّص میکند. اگر در حوزههایِ علمیِ قدیمی تهذیب نفس نباشد، اخلاق نباشد، آموزش معنوی نباشد و فقط آموزش علمی باشد و فقط علم در کار باشد، از آنجا افرادی بیرون خواهند آمد که دنیا را هلاک میکنند و به هم میزنند.
آن اشخاصی که برای مرجع تقلید شدن به حوزه آمدهاند، بدانند که از آن آثار خبری نیست، چون در آن خدا نیست؛ هرچه هست امور دنیایی است.
سۆال میکنم: در آخر چه میشود؟ و چه به دست میآوری؟ ای عالم بدون انگیزه الهی! در تحصیل و تدریست، در آخر چه میماند؟ میخواهم قضیّهای را از استادم(رضواناللهتعالیعلیه) نقل کنم.
بعد از وفات مرحوم آیتالله بروجردی(رضواناللهتعالیعلیه) بود. در قم، آنجایی که مزار مرحوم آیتالله بروجردی است و عکس بزرگی از ایشان به دیوار هست.
در آن زمان پایین مرقدشان و بالا عکسی از ایشان بود و زیر آن عکس دیگری از تشییع جنازه مرحوم آیتالله بروجردی بود. امام ما را نصیحت میفرمودند: «آن عکس بالا که میبینید آیتالله بروجردی زنده است که نفوذش قطب عالم تشیع را گرفته بود. او همان مرجع تقلید است.
چند سانت پایین که میآیی همان آیتالله بروجردی است، امّا جنازهاش بر روی دست مقلّدین و علاقهمندان ایشان است. چند متر میایی پایین نگاه میکنی و میبینی آیتالله بروجردی زیر خروارها خاک تنها خودش و اعمالش است. میخواهی مرجع بشوی، آخرش این است.»
ایشان در ادمه سخنان نغز و شیرین خویش درباره هدف طلبگی می فرماید:
نظرت را بلند کن، برای ترویج دین اسلام، برای تبلیغ دین اسلام و برای نصرت دین الهی تلاش کن. لذا اوّلین چیزی که بر تمام حوزههای علمیّه لازم است این است که تصحیح انگیزه تحصیل و تدریس کنند. اوّل بروند و انگیزه آمدن در حوزه را تصحیح و تنزیه کنند.
ایشان درباره لزوم ساده زیستی روحانیت می فرماید:
دو جریان از خود ایشان(حضرت امام خمینی) نقل میکنم. یکی از آنها را نشنیدید چون از خودم است. ما بیش از پنجاه سال پیش قم بودیم. پنجشنبه و جمعهها که تعطیل بودم، یکی در میان برای دیدار پدر و مادرم به تهران میآمدم. معمولاً هم گاراژهایی بودند که مسافربری میکردند.
بلیط گرفته بودم که به تهران بیایم. نشسته بودم و منتظر اینکه سوار شوم. ناگهان امام را دیدم که تنها وارد شدند. گفتند: شما هم تهران میروید. گفتم: بله حاج آقا! گفتند: پس با هم برویم. سوار شدیم.
آن موقع سه یا چهار ساعت طول میکشید. وقتی جمله ایشان را میخواندم یاد همین قضیه افتادم که: ارزش انسان به خانه نیست... به اتومبیل هم نیست. نمیخواهم بگویم ایشان ماشین نخریدند بلکه میخواهم بگویم، آیا ایشان آن موقع نمیتوانست یک عدد از این ماشینهای کرایهای را بگیرد و به تهران بیاید؟ ایشان میتوانست امّا نکرد.
به چه دلیل؟ برای اینکه میخواست با روش و منش خود، من و امثال من را تربیت کند. حواستان جمع باشد! ارزش به آن ماشینها نیست. میفرمود: به هر مقدار که از نظر مادیّت نزدیک شوی و آن را بخواهی بهتر کنی از آن طرف کاسته میشود.
قضیّه دیگری را نقل میکنم. این را بسیاری از دوستان و آقایانی که در قم هستند هم میدانند. بعد از انقلاب دارالشفا را میخواستند خراب کنند و بسازند. به محضر ایشان آمدند تا برای تخریب اجازه بگیرند. ایشان این جمله را فرمودند: «هر یکدانه از این خشتها و آجرها که برای تعمیر دارالشفا عوض شود و یک آجر جدید بیاید، به همان مقدار از قداست اینجا کاسته خواهد شد.» این حرفها در حوزههای علمیّه ما مسخ و نسخ شدند و مسیرها دارد عوض میشود.
ایشان درباره حفظ زی طلبگی و لزوم پایبندی طلاب به حفظ ظواهر می فرماید:
ایشان(حضرت امام خمینی ) میفرمود: «زیّ طلبگیات را حفظ کن.»این از قدما و از ائمه علیهمالسّلام به ما رسیده است. ایشان خیلی این تعبیر را داشتند. «زیّ طلبگی را حفظ کن که اگر این را حفظ نکردی لطمهای به روحانیّت میخورد.
لطمه به روحانیت، لطمه به اسلام است.» این عین جملات ایشان است. زیّ که گفته میشود یعنی همه شئون زندگی را در برمیگیرد؛ از خوراک، پوشاک، مسکن، هیکل، رفتار و گفتار.
به خصوص ایشان نسبت به همنوع تکیّه داشتند. که آخوند، طلبه، محصّل و روحانی با روحانی دیگر رفتاری آموزنده داشته باشد.
من چیزی نشنیدم و اصلاً کسی هم به یاد نمیآورد که ایشان حتّی یکبار در مجلسی غیبت کرده باشند یا اگر هم شده جلویش را نگرفته باشند.
اینقدر مراعات میکردند. در میان طلبهها عملاً منش و روششان این بود. نه تنها لفظاً تربیت میکردند بلکه عملاً هم این کار را انجام میدادند و تأکید هم میکردند که مراعات جهات ظاهر را بکنید. اینطور نباشد که در ظاهر از روحانی عمل ناپسندی سر بزند.
منابع:
پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه
تهیه و فرآوری : مهدی صدری ، گروه حوزه علمیه تبیان