تبیان، دستیار زندگی
برای رفتن به نماز جمعه، سوار ماشین نمی شد و می فرمود: «می خواهم در این کوچه ها در میان مردم باشم تا اگر کسی سئوال یا گرفتاری ای داشته باشد و خجالت بکشد، به منزل بیاید و به کارش رسیدگی کنم».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کمونیست هم شیفته اخلاقش بود

شهید دستغیب

الگوگیری از سیره ائمه(ع)، در رفتار و گفتار آیت الله شهید دستغیب مشهود بود. یک نفر از کمونیست ها برایم گفت که من از میان شما روحانیون فقط به یک نفر ارادت فوق العاده دارم آن هم آقای دستغیب شیرازی است، مدتی که با هم در یک سلول بودیم؛ من شیفته اخلاق این مرد شدم و ارادت خاصی به ایشان پیدا کرده ام.

رفتار شهید دستغیب برگرفته از سیره وحی و سنت پیامبران و امامان علیهم السلام بود، و سخن ایشان نیز چون که از دل برخاسته بود، لاجرم بر دل می‌نشست. سخنان ایشان چنان تأثیر گذار بود که افراد، شیفته گفتار او می شدند.

نوشته اند روزی مردی میانسال که سرو وضعش نشان می داد از عشایر و قبایل شیراز است، نزد مرحوم دستغیب می آید و می گوید مردی است که سال ها سابقه دزدی و شرارت داشته و به جرم سرقت های فراوان، تحت تعقیب و متواری بوده است.

او همچنین می گوید که به هیچ وجه اهل نماز و روزه و عمل به تکالیف شرعی نبوده و جنایت های بسیاری را هم مرتکب شده است، اما سخنان شیوا و دل نشین شهید دستغیب که آن را هفته قبل در خطبه های نماز جمعه از طریق رادیو شنیده بوده، او را وادار به تأمل و درنگ در رفتار خود کرده و سبب بیداری او شده است و اکنون نیز آمده تا توبه نماید.

فروتنی و تواضع از دیگر فضائل اخلاقی ایشان بود، شهید دستغیب، هرگز اجازه نمی داد نام او را با القاب و عناوین بگویند.

همواره خود را هم سطح با مردم می انگاشت و به توده مردم علاقه زیادی نشان می داد. هیچ گاه بالای مجلس نمی نشست و هرگز خود را بر دیگران مقدّم نمی داشت. مراد بود، اما با مرید خود دوست، آن چنان که گاه ارادت مندانش از یاد می بردند که او مراد و مرشدشان است یادوست چندین ساله شان.

برای رفتن به نماز جمعه، سوار ماشین نمی شد و می فرمود: «می خواهم در این کوچه ها در میان مردم باشم تا اگر کسی سئوال یا گرفتاری ای داشته باشد و خجالت بکشد، به منزل بیاید و به کارش رسیدگی کنم». مانند فردی عادی، در بازسازی مسجد جامع شهر، کلنگ به دست گرفت و مشغول کار شد و با این کار خود، دیگران را نیز به کمک در بازسازی مسجد تشویق نمود.

در دوران رژیم پهلوی، ایشان را دستگیر نموده و زندانی می کنند و برای اینکه بیشتر مورد آزار روحی اش قرار دهند، وی را با فردی کمونیست و محکوم به حبس ابد هم سلول می نمایند؛ فردی که هیچ گونه رابطه ای با معنویات نداشت.

حجة الاسلام سید مهدی امام جمارانی از زبان آن کمونیست نقل می‌کند: یک نفر از کمونیست ها برایم گفت که من از میان شما روحانیون فقط به یک نفر ارادت فوق العاده دارم آن هم آقای دستغیب شیرازی است، پرسیدم: چرا؟ گفت:

در زندان انفرادی روی سکوی مخصوص استراحت زندان خوابیده بودم نیمه های شب بود؛ ناگهان درب زندان باز شد. سید پیرمرد، کوتاه قد و لاغر‌ اندامی را وارد کردند. من سر را بالا کردم. دیدم یک عمامه به سر وارد شد. سرم را زیر لحاف کرده؛ دوباره خوابیدم.

نزدیک طلوع آفتاب بود؛ حس کردم؛ دستی به آرامی مرا نوازش می دهد. چشم باز کردم؛ سید پیرمرد سلام کرد و با زبانی خوش گفت: آقای عزیز نمازتان ممکن است قضا شود. من با تندی و پرخاش گفتم: من کمونیستم. نماز نمی خوانم. آن بزرگوار فرمود: پس خیلی ببخشید. من معذرت می خواهم که شما را بدخواب کردم. مرا عفو کنید.

 من دوباره خوابیدم پس از بیدار شدن مجددا از من عذر خواهی کرد به قسمی که من از آن تندی و پرخاشی که کرده بودم؛ پشیمان شدم.

عرض کردم: آقا مانعی ندارد. حالا چون شما پیرمرد هستید؛ تشریف بیاورید روی سکو و من پائین می نشینم. ایشان نپذیرفت و فرمود: نه شما سابقه دار هستید و قبل از من زندانی شده اید. زحمت بیشتری متحمل شده اید؛ حق شما است که آنجا بنشینید.

خلاصه جای بهتر را قبول نکرد. مدتی که با هم در یک سلول بودیم؛ من شیفته اخلاق این مرد شدم و ارادت خاصی به ایشان پیدا کرده ام.

شهید دستغیب، در زندگی شخصی خویش نیز بسان یک الگو بود، ایشان زندگی ای بسیار ساده و به دور از زرق و برق دنیایی،و خانه ای کوچک با اثاثیه ای ساده در کوچه های قدیمی و پرپیچ و خم شیراز داشت.

محافظان ایشان که وظیفه حفظ امنیت و پاسداری از آن شهید را بر عهده داشتند، وضع زندگی ایشان را مناسب با مسایل امنیتی ندیده و از آن بزرگوار می خواهند که منزل خود را از درون کوچه های باریک و کهن شهر، به نقطه ای دیگر تغییر دهند تا محافظت از ایشان نیز آسان تر شود، اما مورد قبول ایشان قرار نمی گیرد و پاسخ می شنوند: من در میان این مردم بوده ام و تا آخرین نفس هم باید در بین آنها باشم و در سختی و شادی هاشان شریک باشم.

در محیط خانواده نیز رفتار شهید دستغیب، رفتاری مهرورزانه و تحسین برانگیز بود. هرگز به اهل خانه سخت گیری نمی کرد و وجودش برای اهل خانه، مایه دلگرمی بود.

همسر ایشان می گوید: ایشان در امور زندگی، به من اختیار کامل داده بودند و هر کاری که ما انجام می دادیم، هیچ ایرادی نمی گرفتند. با بچه ها خیلی مهربان بودند.

 در اوقات فراغت در حیاط با بچه ها قدم می زدند و آن گونه که بچه ها و نوه ها دلشان می خواست، با آنها رفتار می کردند.

ایشان در کارهای خانه علاوه بر کارهای شخصی خود، به ما هم کمک می کردند». ایشان در ایام بستری شدن مادر خانواده، همه کارهای خانه را خود به عهده می گرفتند و حتی نظافت خانه را هم انجام می دادند.


منابع:

پایگاه اطلاع رسانی حوزه (حوزه نت)

پایگاه خبری 598

تهیه و فرآوری: مسلم زمانیان - گروه حوزه علمیه تبیان