تبیان، دستیار زندگی
این روزها شاهد سخنان خصمانه پاپ بندنكیت شانزدهم درباره اسلام و مسلمانان هستیم كه در پی اظهارات غیرمنتظره‌ای اسلام را دین خشونت و مسلمانان را تروریست خوانده‌است. این سخنان به ویژه در شرایط فعلی كه دنیای غرب به سردمدا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامفریبی واتیكان


این روزها شاهد سخنان خصمانه پاپ بندنكیت شانزدهم درباره اسلام و مسلمانان هستیم كه در پی اظهارات غیرمنتظره‌ای اسلام را دین خشونت و مسلمانان را تروریست خوانده‌است. این سخنان به ویژه در شرایط فعلی كه دنیای غرب به سردمداری امریكا و انگلیس هر روزه اتهامات جدیدی را به مسلمانان نسبت می‌دهند، و جنگ جدید و یا تهدیدی نو را می‌آغازند، می‌تواند تامل برانگیز باشد.

چرا در شرایطی كه افكار عمومی امریكا و جهان حضور درازمدت و بی نتیجه امریكا در عراق را به زیر سوال برده‌اند، پاپ دست به چنین اقدامی می‌زند و همراهی و تایید جورج‌بوش رییس جمهور جنگ طلب امریكا را نیز دریافت می‌دارد؟

چرا پاپ با این بهانه نخ نما به اسلام و مسلمانان می‌تازد؟ و از این سخنان چه هدف یا اهدافی را در نظر دارد؟

مجموعه‌ای از علل سیاسی، اقتصادی و دینی را در به راه انداختن جنگ‌های صلیبی موثر بود كه تعمدا جنبه مذهبی آن برجسته شد تا تحریك كننده احساسات دینی مردم باشد و از این طریق مطامع قدرت‌های آن زمان را تامین كند.

طولانی ترین جنگ‌ها میان مسیحیان و مسلمانان نیز با تحریكات و سخنان یك پاپ آغاز شد و بیش از دو قرن ناآرامی و جنگ را به پیروان هر دو دین هدیه كرد. مسلمانان و مسیحیان بیش از چهارده قرن است كه به عنوان دو دین بزرگ در آسیا و اروپا همجوارند، این همجواری در اغلب موارد خصمانه و با جنگ‌های كوتاه یا بلند مدت همراه‌بوده‌است. طولانی‌ترین آنها «جنگ‌های صلیبی» است كه با فرمان « پاپ‌اوربن‌دوم» در انجمن اسقف‌ها و با همراهی فئودال‌های بزرگ اروپا و پادشاهان دول اروپایی و با هدف دستیابی به ارض مقدس آغاز شد.

برای آنكه دلایل وقوع و استمرار جنگ‌های صلیبی را دریابیم باید ابتدا شرایط سیاسی اروپا و همچنین كشورهای اسلامی را در سال‌های پایانی قرن یازده در اروپا و اواخر قرن پنج در سرزمین‌های اسلامی بررسی كنیم. اروپا در این زمان درگیر جنگ های متعدد و متوالی فئودال‌ها بود. فئودالها زمینداران بزرگی بودند كه اراضی ای به وسعت ایالات را در كشورهای اروپایی از پادشاه دریافت می‌داشتند و به صورت موروثی و مستقل بر این اراضی حكومت می‌كردند. به عبارت دیگر پس از تصدی فردی به عنوان فئودال بر بخشی از خاك آن كشور، حكومت پادشاه بر آن اراضی با واسطه فئودال ساكن در آن اراضی بود. این امر قدرت شاهان اروپایی را رو به ضعف می ‌برد. از سوی دیگر فئودال‌های مذكور برای دستیابی به بیشترین قدرت و ثروت همواره با یكدیگر در نبرد بودند. این نبردهای پیاپی حاكمیت ملی دركشورهای اروپایی را به مخاطره انداخته بود. نیاز این زمان اروپا كاستن از قدرت فئودال‌ها و افزایش حاكمیت ملی و تجسم بخشیدن به آن در قامت پادشاه قدر قدرت بود.

طولانی ترین جنگ‌ها میان مسیحیان و مسلمانان نیز با تحریكات و سخنان یك پاپ آغاز شد و بیش از دو قرن ناآرامی و جنگ را به پیروان هر دو دین هدیه كرد.

در سرزمین‌های اسلامی نیز وضع بدین منوال بود. تركان سلجوقی بر اریكه قدرت دنیوی تكیه زده‌ و تنها ریاست دینی و معنوی را به خلفای عباسی واگذاشته بودند، البته این امر یعنی تحدید اختیارات خلافت از زمان آل بویه و چیرگی آنان بر بغداد آغازشده‌بود ولی در دوره سلجوقیان تسلط سلاطین بر تمام امور شدت یافت به طوری كه « در دوران سلطنت ملكشاه سومین سلطان سلجوقی( 1072-1092)( 465-485) امپراتوری تركان از بخارا در آسیای مركزی تا انطاكیه گسترده شد»1 الپ ارسلان دومین و ملكشاه سومین سلطان سلجوقی به راهنمایی وزیر كاردان شان خواجه نظام الملك طوسی بر آن شدند تا عناصر ناآرام قبایل تحت امر خود را به نام جهاد با كفار به مناطق غربی گسیل دارند تا از این طریق قلب قلمروشان ـ ایران ـ از آشوب طلبی های آنان در امان ماند.

اعزام تركان ناآرام به مناطق غربی و پیروزی الپ ارسلان در نبرد ملازگرد كه نیروهای تركان سلجوقی را تا قلب ارمنستان پیش برد، سبب شد كه « سه چهارم آسیای صغیر به دست تركها»2 افتد. این پیروزی ها اروپای مسیحی و پاپ را به وحشت انداخت و آنان قلمرو و حكومت خود را درخطر دیدند.

اتحاد تركان سلجوقی و در نتیجه قدرت‌شان تا مرگ ملكشاه ادامه‌یافت و با مرگ وی یكپارچگی قلمرو سلجوقیان رو به زوال نهاد. ایران و قلمرو شرقی در میان پسران ملكشاه دست به دست می‌شد و منطقه بین‌النهرین و قلمرو غربی سلجوقیان میان بستگان ملكشاه. به این ترتیب دنیای اهل تسنن در ناآرامی و تفرقه به سر می‌برد. از سوی دیگر قدرت‌های سیاسی دیگری نیز در این زمان حضور داشتند كه می‌توان قدرتمندترین آنها را خلفای فاطمی مصر و اسماعیلیان  ایران دانست. این دو گروه به ویژه با خلفای عباسی و در نتیجه سلاطین مورد تایید آنها سخت در مخاصمه و دشمنی بودند. در اندلس ـ غربی ترین قلمرو اسلامی ـ نیز وضع بدین منوال بود: « ... پیش از آغاز جنگ‌های صلیبی دوران ملوك الطوایفی (422-484 = 1031-1091) بر آن حاكم بود و فروپاشی قدرت مسلمانان و شكست‌های پی در پی آنان به حدی بود كه حتی تلاش‌های گسترده دولت‌های مرابطین3 و موحدین4 مراكش نتوانست اوضاع اندلس را اصلاح كند.»5

چنانكه می‌بینید در هر دو جبهه گسست و تفرقه حاكم بود. پاپ اوربن دوم نه به تمامی ولی تا حدودی از اوضاع آشفته سرزمین‌های اسلامی مطلع بود. او این اطلاعات را از زائران مسیحی‌ای دریافت می‌داشت كه برای زیارت مرقد حضرت مسیح به ارض‌مقدس می‌آمدند و در بازگشت سخاوتمندانه اخبار اوضاع نابسامان مناطق اسلامی را به اطلاع پاپ می‌رساندند.

پاپ نیز برای سامان بخشیدن به اوضاع اروپا در صدد بود كه فئودال‌ها و پادشاهان اروپایی را بر گرد یك اندیشه دینی و یا جنگ مسیحی جمع آورد.« ... پاپ اوربن دوم ... نمی‌توانست شخصاَ یا توسط شاه فرانسه مستقیماَ حكومت نیرومند مركزی و ملی ایجاد نماید از راه سیاسی دست به كار شد و با یك تیر توانست به چند نشانه بزند. هدف اول، شكست دادن تركان آسیای مركزی یا دست كم عقب راندن آنها تا حد امكان بود. دوم اشغال شهر بیت المقدس و مرقد حضرت مسیح ولی از همه مهمتر برانگیختن و تحریك تعصب فئودال‌های بسیار بزرگ ... بود كه نیرو و ثروت هر یك از آنها چندین برابر شاه قانونی بود. او توانست آنها را از این راه تحریك نموده و به خرج اندازد و راهی فلسطین نماید و تا آنجا كه ممكن است ضعیف و حتی ورشكست نماید، زیرا این لشگركشی‌ها به هزینه آنان بود و به مبالغ هنگفتی می‌رسید این جریان باعث شد كه پس از مدتی پادشاه رسما بتواند این سرزمین‌ها و مردم آنجا را جزو حكومت مركزی و تابع مستقیم خود نماید و نیروی مالی و اجرایی واحد كشور گردد. البته این برنامه‌ای بود بسیار دراز مدت و سرانجام پس از یك قرن و نیم نه تنها در فرانسه بلكه در انگلستان نیز تحقق یافت.» 6

در پایان این جنگ ها كشورهای فرانسه و انگلستان به كشورهای یكپارچه تبدیل شدند و قدرت فئودال‌ها در این دو كشور رو به كاهش نهاد. ولی آلمان كه از نظر وسعت پهناورتر از فرانسه بود و در جنگ های صلیبی حضور فعالی نداشت در دست حكومت های متفرق فئودالی باقی ماند و تنها در نیمه دوم سده نوزدهم توانست اتحادملی خود را به دست آورد.7

اكثر مورخان معاصر چه در غرب و چه در شرق در درجه اول، تاكیدشان بر ثانوی بودن عامل مذهب می‌باشد و مذهب را اساس بنیادین و عامل اصلی این جنگ‌ها نمی‌شمارند.

پاپ برای تحقق بخشیدن به خواست خود از قدرت دینی خویش بهره‌گرفت و از دین مسیح و خیال رهایی آن دستاویزی ساخت تا مسیحیان متفرق را گرد هم آورد « ... در 27 نوامبر 1095 كه دهمین روز انجمن اسقف‌ها در كلرمون فران بود اوربن‌دوم همه مسیحیان را به مسلح شدن و دفاع كردن از ایمان مسیحیت كه با هجوم مسلمانان به خطر افتاده بود دعوت كرد این در حكم دعوت آخرین وارث امپراتوری های رم برای دفاع از باختر بود. ... مردم... برای حفظ و بقای اروپا در برابر فاتحان آسیایی... از هر سو با بانگ« این خواست خداست» دعوت پاپ را پاسخ دادند و اوربن دوم كه با این شعار همه را متحد كرده بود از سربازان آینده مسیح درخواست كرد كه علامت صلیب را بر جامه خود نقش نمایند.»8 از اینجاست كه این جنگ‌ها به عنوان جنگ‌های صلیبی شهرت یافتند. همین امر را نیز می‌توان عامل استقبال اروپاییان از این جنگ‌ها دانست. «...مردم عادی غرب... دارای شور مذهبی شدید و تعصب كوركورانه بودند... به طور كلی سلطه كلیسا در دوره‌هایی كه معروف به قرون ایمان است به قدری بود كه پادشاهان و حكام و عموم مردم نمی‌توانستند با تعالیم مسیحیت یا كلیسا مخالفت كنند تمامی پادشاهان اروپا به دعوت واتیكان پاسخ مثبت دادند و در جنگ‌های صلیبی شركت كردند و تمام توان خود را در این راه به كار گرفتند.»9

ولی چنان كه بر می‌آید دین مسیحیت تنها ابزاری برای گردآوردن ملل متفرق اروپایی و برپایی جنگی برای این اتحاد بود. گویی اتحاد اروپا الهه‌ای بود كه تنها خون می‌طلبید و این خون باید از رگ‌های مردم و در میدان‌های جنگ جاری می‌شد تا الهه سیراب شود. دراین میان چه عاملی بهتر از دین اسلام و انگاره به خطر افتادن دین مسیح برای تحریك تعصب دینی مردم مغرب زمین؟ « اكثر مورخان معاصر چه در غرب و چه در شرق ... در درجه اول، تاكیدشان بر ثانوی بودن عامل مذهب می‌باشد و مذهب را اساس بنیادین و عامل اصلی این جنگ‌ها نمی شمارند.»10

باید از پاپ بندنكیت شانزدهم پرسیدكه او در به راه انداختن این جنگ تبلیغاتی صلیبی در صدد است بر كدام یك از سیاست‌های شكست خورده غربیان سرپوش‌نهد؟

ولی به جز عامل اتحاد و همچنین عامل ثانوی دین عواملی چون عوامل اقتصادی و تجاری نیز در بروز جنگ‌های صلیبی موثر بودند. دراین زمان دریای مدیترانه و سواحل آن از مهمترین مراكز تجاری و مسیر اصلی تجارت شرق به غرب بود. اروپاییان در به راه انداختن جنگ‌های صلیبی و استمرار آن دستیابی به بنادری در كرانه‌های شرقی و جنوب مدیترانه و تسلط بر تجارت شرق و غرب را در نظر داشتند.11

در مجموع می‌توان مجموعه‌ای از علل سیاسی، اقتصادی و دینی را در به راه انداختن جنگ‌های صلیبی موثر دانست كه تعمدا جنبه مذهبی آن برجسته شد تا تحریك كننده احساسات دینی مردم باشد و از این طریق مطامع قدرت‌های آن زمان تامین كند.

حال باید از پاپ بندنكیت شانزدهم پرسید كه او در به راه انداختن این جنگ تبلیغاتی صلیبی در صدد است بر كدام یك از سیاست‌های شكست خورده غربیان سرپوش‌نهد؟ و از تحریك احساسات دینی مردم مسیحی مغرب زمین چه هدفی را دنبال می‌كند؟ آیا در صدد نیست از این طریق مردم اروپا را با شعارهای دروغین و امپریالیستی امریكا همگام سازد؟ آیا بر آن نیست با این شعارها دست اندازی امریكا و انگلیس بر ذخایر نفتی كشورهای اسلامی و رگ اقتصادی جهان را توجیه‌كند؟ آیا قصد آن ندارد تا با توجیه و حمایت از جنگ افروزی‌های امریكا در منطقه و علیه دنیای اسلام، از حركت رو به رشد كشورها و ملل اسلامی جلوگیری كند؟


برای اطلاعات بیشتر می‌توانید به مقالات زیر مراجعه كنید:

تفرقه جهان اسلام و جنگ های صلیبی

قرنی سراسر وحشت و جنگ


پی نوشت:

1- رنه گروسه: تاریخ جنگ‌های صلیبی؛ ترجمه: دكتر ولی الله شادان، تهران، نشر و پژوهش فرزان، 1377.ص 5

2- همان: صص4و5

3- المرابطون: سلسله ای از بربرها از قبیله المتونه یكی از قبایل صنهاجه مراكش.

4- الموحدون سلسله ای در مراكش كه توسط معدی بن تومرت بر اساس اعتقادات تشیع تاسیس شد.

5- فاید حماد محمدعاشور: جهاد مسلمانان در جنگهای صلیبی؛ ترجمه: عباس عرب، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373. صص 119و120

6- رنه گروسه: صص چهارده و پانزده

7- همان

8- همان: صص6و7

9- حماد: ص 112

10- همان: ص 100

11- همان:ص105