تبیان، دستیار زندگی
خشم، از ضعف نفس و ضعف عاطفی انسان خشمگین حکایت دارد و به هیچ وجه نشانه توانمندی و نیرومندی نیست؛ بنابراین، کسانی که می خواهند احساس غرور و عزت و ارزشمندی داشته باشند و قدرتمند و شجاع تلقی شوند، شایسته نیست به امری که نشانه عجز و ناتوانی است، روی آورند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عصابنیت،جنونی بدون کنترل


خشم، از ضعف نفس و ضعف عاطفی انسان خشمگین حکایت دارد و به هیچ وجه نشانه توانمندی و نیرومندی نیست؛ بنابراین، کسانی که می خواهند احساس غرور و عزت و ارزشمندی داشته باشند و قدرتمند و شجاع تلقی شوند، شایسته نیست به امری که نشانه عجز و ناتوانی است، روی آورند .

عصبانی

این آگاهی سبب می شود فرد هنگام خشم، خود را از درون کنترل کند. دوری از مصاحبت افراد خشمگین و عصبانی و هم نشینی با افراد بردبار و صبور، به عنوان یک عامل اخلاقی ـ اجتماعی، نقش بازدارنده ای در برابر خشم دارد؛ زیرا تجربه ثابت کرده است که هم نشینی با انسان های خشمگین و پرخاشگر سبب اثرپذیری فرد از گفتار و کردار ایشان و بروز احساسات همانند آنان می شود و برعکس، دوستی و هم صحبتی با افراد صبور و دارای طمأنینه، افراد خشمگین و عصبانی را آرام و تعدیل می کند.

شخص تندخو، نمی تواند بر اعصاب خود مسلط باشد و اعمال و رفتار خود را مهار کند.  در نتیجه، هنگام خشم و تندخوئى دست به کارهایى می زند که عقل سالم انجام آن را نمى پذیرد؛ زبان به بى ادبى و فحاشى مى گشاید، دست به شکستن و پاره کردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مى زند. با دیگران نزاع و کتک کارى می کند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مى شود؛ چه بسا دیده شده که خشم و تندخویى یک نفر باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده و سرانجام در میان آن ها جنایت و فاجعه اى رخ داده یا زیان و خسارت جبران ناپذیر دیگرى پیش آمده است. وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مى برد و باعث ایجاد چنین مشکلات و مصیبت هایى می شود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است؛ زیرا او هم در آن لحظات مانند دیوانگان بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست که مرتکب چه کارهایى می شود: « الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لاَِنَّ صَاحِبَهَا ینْدَمُ، فَإِنْ لَمْ ینْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکمٌ؛ تندخویى، یک نوع دیوانگى است؛ زیرا تندخو پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود، دیوانگى اش پابرجا و پایدار شده است».(1)

بر اثر همراهى و همنشینى و معاشرت پى در پى، در روحیه انسان تأثیر بد مى گذارند و چه فاسد، خود نیز اندک اندک و ندانسته به فساد و گمراهى کشیده می شود. به همین دلیل ما باید مراقب باشیم و در هر کارى که انجام می دهیم، با کسانى همراهى و همفکرى کنیم که مطمئن باشیم درستکار و با ایمان و پاک و نیک کردارند

شناخت دوست و همسایه

شناخت رفیق راه از خود راه و از سفر مهمتر است و این تأکید و اصرار و بر موضوع رفیق، در سفر برای آن است که اولاً رفاقت و مجالست، مۆثر است و گاهی یک سفر موجب انحراف انسان می ‏شود؛ زیرا رفیق، راه او را عوض می‏نماید و ثانیاً رفیق ناباب، موجب ناراحتی و آزار روح آدمی است؛ از این رو باید قبلاً دید که چه کسی همراه آدمی در سفر است. درباره‏ همسایه نیز همین گونه است. انسان باید دقت کند و هنگام سفر، از رفیق راه و همسفر بد و فاسد، پرهیز و دورى جوید و همچنین هنگام انتخاب خانه، مراقبت کند تا با اشخاصى نادرست و گمراه همسایه نشود؛ زیرا همسفر فاسد و همسایه گمراه، علاوه بر زیان ها و ناراحتی هایى که تولید مى کنند، بر اثر همراهى و همنشینى و معاشرت پى در پى، در روحیه انسان تأثیر بد مى گذارند و چه فاسد، خود نیز اندک اندک و ندانسته به فساد و گمراهى کشیده می شود. به همین دلیل ما باید مراقب باشیم و در هر کارى که انجام می دهیم، با کسانى همراهى و همفکرى کنیم که مطمئن باشیم درستکار و با ایمان و پاک و نیک کردارند: « سَلْ عَنِ الرَّفِیقِ قَبْلَ الطَّرِیقِ، وَعَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ؛ پیش از آنکه درباره راه بپرسى، درباره رفیق راه بپرس و پیش از آنکه خانه انتخاب کنى، درباره همسایه پرس و جو کن».(2)

لبخند بزن

شوخی بیجا و خارج از اندازه خنده

شوخی و شادمانی ویژگی شایسته انسان هاست که از مزرعه زرین احساسات آنان، دست چین می شود؛ نشان از نشاط روحی داشته و فهرستی از طراوت باطنی، بردباری و شکیبایی به همراه دارد. آنان که با این صفات به سر می برند، فرسودگی خاطر و پژمردگی درونی از گلبرگ های وجودشان دور مانده و چون با لبی لبریز از لبخند با حوادث زندگی روبه رو می شوند، دشواری کمتر و کامیابی بیشتری نصیب شان می شود، با تأمل و بصیرت تصمیم گیری می کنند و بیش از دیگران موفق می شوند، اما اگر شوخی به شهوت؛ لبخند به لاابالی گری و شادی به شرارت تبدیل شد، حکم مثبت آن دگرگون می شود و فریاد نهی بر سر هر یک فرود می آید؛ زیرا شوخی و خنده در راستای عمل به وظایف انسانیت قرار دارد و به عنوان پلی است که به وسیله آن مسیر زندگی راهوارتر و سریع تر می شود، نه آنکه خنده و تفریح و یا شادی و شادمانی هدف زندگی؛ از این رو امام علی علیه السلام به فرزند خود فرموده است: « نه تنها خودت، هیچ گاه در حضور مردم شوخى مکن و حرف هاى خنده آور مزن؛ بلکه حرف هاى خنده آور دیگران را هم نقل مکن؛ چون این کار، باعث سبکى و جلفى مى شود و ارزش انسان را از بین می برد». کسانى که در هر محفل و مجلسى لب به شوخى باز مى کنند و سخنان مضحک به زبان مى آورند و دیگران را مى خندانند، پیداست که وقار و متانت ندارند: « مَا مَزَحَ امْرُۆٌ مَزْحَةً إِلاَّ مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً؛ هیچ کس شوخى نکرد، مگر آنکه با پرداختن به شوخى، پاره اى از عقل خود را به دور انداخت».

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، حکمت 246.

2. همان، نامه 31. 3. همان، حکمت 440.

زهرا رضائیان

بخش نهج البلاغه تبیان

  

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.