تبیان، دستیار زندگی
محمد دشتی - حدود 876 روزاست‌ که ماهنامه مدیریت ارتباطات بدون تاخیر منتشر می‌شود و معمولا اول هر ماه با عکسی بر روی جلد، در معرض نگاه و دسترس مخاطبان و علاقه مندانش قرار می‌گیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باید از انزوای رسانه‌ای خارج شویم

محمد دشتی

محمد دشتی -  حدود 876 روزاست‌ که ماهنامه " مدیریت ارتباطات" بدون تاخیر منتشر می‌شود و معمولا اول هر ماه با عکسی بر روی جلد، در معرض نگاه و دسترس مخاطبان و علاقه مندانش قرار می‌گیرد.

در بخش نشریات سراسری هجدهمین جشنواره مطبوعاتظ¬ خبرگزاری ها و پایگاه های اطلاع رسانی گف‌و‌گوی معروف آیت ا... هاشمی رفسنجانی با "ماهنامه مدیریت ارتباطات" که در آن برای نخستین بار برای کناره گیری از قدرت اعلام آمادگی کرده بود، به رتبه سوم دست یافت.  این گفت وگو توسط امیر عباس تقی پورظ¬ امیر لعلی و آرش محبی انجام شده بود.

همچنین در اولین شماره این نشریه، شیده لالمی خبرنگار نشریه یک روز تمام، سایه به سایه حمید بقایی(معاون رئیس جمهور)حرکت کرد و گزارش خواندنی او  با تیتر " هیچ وقت شبکه های فارسی زبان ماهواره را ندیده ام " از قول معاون رئیس جمهور،  انعکاس زیادی داشت .

گفت‌و‌گوی و صریح با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سومین شماره این نشریه و همچنین گفت‌و‌گو با مدیر هماهنگی گروه رسانه ای موبی (مالک شبکه فارسی وان )- در حالی که موضوع پخش سریال های ضد ارزشی این شبکه بحث روز و نقل مجالس خاص و عام بود-  خبر از ورود نشریه‌ای حرفه ای می‌داد که قصد داشت از همان ابتدا، جای خود را در بین نشریات کم تعداد، اما تخصصی حوزه مدیریت و ارتباطات به خوبی باز کند.

حالا و پس از گذشت بیش از 29 ماه از انتشاراولین شماره این نشریه، به سراغ امیرعباس‌تقی‌پور رفته ایم تا در خصوص داستان انتشارآن و دیگر موضوعات پیرامون این مجله با او گفت‌و‌گو کنیم. اولین سئوالم از امیرعباس تقی پور این بود:

* معمولا بیشتر افراد برای شروع صحبت، رابطه ای را بین کودکی، علایق و خاطراتشان با وضعیت فعلی که در آن قرار دارند، برقرار می کنند. آیا در مورد "امیر عباس تقی‌پور"هم چنین رابطه ای با "مدیر مسئولی‌ نشریه مدیریت ارتباطات" وجود دارد؟

بله! همین‌گونه است. من‌ هم مثل خیلی از بچه های دبستانی در دوران ابتدایی،  بچه‌ی بازیگوشی بودم. برخی از معلم ها برای اینکه آرامم کنند،  موضوعات فوق برنامه را به من می‌سپردند تا هم سرگرم باشم و هم مزاحمت هایم برای همکلاسی ها کمتر شود. دوره ابتدایی در دبستان پیمان، خیابان شهید شیر محمدی (آردایران ) شهر ری  درس می خواندم .

یک روز در مسجد ابراهیم خلیل‌الله که نزدیک مدرسه بود گروهی، نمایشی را با مضمون جبهه و جنگ اجرا می کردند که من هم به تماشای آن رفته بودم‌. در بخشی از نمایش یکی از مداحی‌های شیخ کافی هم پخش می‌ شد مدتی از این ماجرا گذشت و کلاس چهارم دبستان بودم که اعلام شد آموزش و پرورش برای نمایشنامه نویسی ثبت نام می کند. این مسابقات و برنامه ها، بعدها به مسابقات دهه فجر تبدیل شد و ادامه یافت. من هم دراین مسابقات شرکت کردم وشنیده هایم از مداحی آقای کافی را  روی شخصیت هایی که آنها را در قالب رزمنده،  مادر رزمنده و. .‌.  دیگر شخصیت ها  پیاده کرده بودم،  تنظیم کردم و با همین نمایش،  مقام سوم را در مسابقات منطقه ای به دست آوردم.

* از کی دست به قلم شدید؟

همان زمان در کنار این فعالیت ها،  کار روزنامه دیواری و نوشتن را هم انجام می‌دادم. نمره انشاء من هم خوب بود. در مورد نمایشی که اشاره کردم بعدها متوجه شدم چون خلاقیتی از خودم بروز نداده بودم،  کارم بی شباهت به یک نوع سرقت ادبی نبوده است  و از کار دیگران کپی کردم،  ولی خب ! این کار باعث شد به این حوزه علاقه‌مند شدم .

عمده فعالیت‌هایم با تاترآغاز شد و ناچارم برای رسیدن به نقطه ورود به دنیای مطبوعات مقدماتی را که طی کرده‌ام، ذکر کنم که امیدوارم این تطویل کلام خوانندگان عزیز را خسته نکند. نهایتا وارد دوره راهنمایی در مدرسه زکریای رازی منطقه 20 شهرداری در خیابان 24 متری  شدم و آنجا بود که با دیگر همکلاسی ها در ساعات هنر یک گروه تاتر راه اندازی کردیم.

در کنار کار تاتر از طریق فعالیت هایی که از سوی امورتربیتی انجام می شد کار روزنامه دیواری و فعالیتهای نوشتاری را هم انجام می دادیم.

آن زمان آقای علی‌اصغر قادری پناه معاون مدرسه و آقای اکبر  عصاری معلم ریاضی ما بودند،  که من به اتفاق چند تا از بچه ها - که یکی از این دوستان  به نام آقای مغدادی از جمع ما بعدها شهید شد - در مدرسه، نمایشی را با موضوع جنگ و دفاع مقدس به مدت 10 روز به اجرا گذاشتیم. همین نمایش زمینه ورود  من و تعدادی از بچه های مدارس مختلف راهنمایی را به گروه معروف آقای کریم اکبری مبارکه و محمد چرمشیر در دهه 60 که در دو شبکه یک و دو به اجرای نمایش‌های مختلف می‌پرداختیم فراهم کرد.

کار ما در روزنامه دیواری بیشتر حالت گردآوری مطالب بود و یا لطیفه هایی را که شنیده بودیم تبدیل به متن های خواندنی می کردیم.

یکی از برادران من که معلم ورزش همان مدرسه زکریای رازی بود، معمولا دنیای ورزش و دیگر جراید ورزشی را که آن زمان تعدادشان هم زیاد نبود می گرفت ومن هم این نشریات را می خواندم. وضعیت به گونه ای بود که در ساعات درسی،  در حالی که معلم درس می داد،  زیر میز وروی پایم نشریات را گشوده بودم و‌ می خواندم. بگذریم! این مجله خواندن و روزنامه خواندن ها بعدها خیلی در من تقویت شد. در هر فرصتی به کیوسک‌های روزنامه فروشی سر می‌زدم. کم‌کم  اطلاعات هفتگی و جوانان امروز هم جز خواندنیهایم شدند و سر زدن به کیوسک روزنامه فروشی کار دائم من شده بود .آن روزها تعداد روزنامه ها خیلی کم بود. روزنامه جمهوری اسلامی منتشر می شد،  بعدها روزنامه اخبار و ابرار هم روی کیوسک ها آمد.

* هزینه و پول خرید خواندنیهای مورد علاقه را از کجا تامین می کردید؟

باآقا محمود که در کنار پارک زکریا و روبروی کلانتری آن زمان، دکه روزنامه فروشی داشت صحبت کرده بودم تا به جای خرید روزنامه یا مجله،  نشریات را به نوعی کرایه کنم. شیوه کار هم اینگونه بود که نشریات مورد علاقه ام را می گرفتم،  آنها را داخل پارک زکریا مطالعه می کردم و بعد از خواندن به آقا محمود بر می‌گرداندم و پولی هم به وی می دادم. از 10 ریال شروع کرده بودم و تا 20 ریال را به یاد دارم. آن زمان واقعا از حساب و کتاب بین دکه داران وصاحبان نشریات بی خبر بودم،  اما بعدها و بویژه حالا که خودم صاحب یک مطبوعه شده ام،  می بینم که به نوعی هرچند کوچک نسبت به حقوق آنها تعدی کرده ام و احتمالا روزنامه ای که من آن را مطالعه کرده بودم در روزنامه ها و یا مجلات مرجوعی برگشت خورده است. حالا با خودم فکر می‌کنم اگر چنین کاری‌ که از نظر من یک کار خلاقانه و راه جدیدی برای خواندن بود، بین همه مشتریان و خوانندگان نشریات باب می شد، می توانست صاحبان نشریات را بیچاره کند!

* اولین مطلبی را که با نام  شما در مطبوعات منتشر شد، به یاد دارید؟

بله! مگه ممکن است به یاد نداشته باشم؟! ابتدا چند مطلب برای روزنامه کیهان و قدس در زمینه های فرهنگی نوشتم. اولین مطلب جدی که از من در روزنامه کیهان منتشر شد مطلبی در باره " کنگره امام علی(ع) الگوی بسیجیان علوی و فاطمی" بود. در آن مقاله نوشته بودم که اگر قرار است ما ام القرای کشورهای اسلامی و مسلمانان باشیم،  قبل از داشتن هر صفت دیگری باید انسان واقعی باشیم. ابتدا خودمان به آنچه می گوییم عمل کنیم و بعد از دیگران انتظار عمل داشته باشیم. چیزی که هنوز هم احساس می‌کنم مهم‌ترین افت در کشورماست. فاصله بین حرف تا عمل!

این مقاله توسط روزنامه کیهان چاپ شد و روزنامه قدس هم به نقل از کیهان آن را منتشر کرد. این جدی ترین مطلب نوشته شده توسط من در آن سال ها بود.

* چگونه به حوزه انتشار و راه اندازی نشریه وارد شدید؟

کار جدی من در بخش راه اندازی و مدیریت رسانه از اینجا آغاز شد که روزنامه جوان به مناطق نمایندگی می داد و من هم نمایندگی منطقه 20 در شهر ری را در کنار مسۆولیت روابط عمومی روزنامه،  درخواست کردم. انتشار ویژه نامه های منطقه 20 شیرین ترین کاری بود که من در آن دوران، تجربه کردم. البته نحوه قرارداد به گونه ای بود که ما باید بابت چاپ ویژه نامه به روزنامه وجهی پرداخت می کردیم و این کار باعث می شد،  سود چندانی نصیب نمایندگی که هزینه های دیگری هم داشت،  نشود. من به اتفاق احمد صادقی و علی صالحی که در حال حاضر در سازمانی که کار می کنند از مدیران ارشد محسوب می شوند در پاساژ وکیل شهرری یک مغازه اجاره و کار را شروع کردیم. البته بعدها متوجه شدم که اینگونه قرارداد که ما پول هم به روزنامه بدهیم چقدر یک طرفه و به سود روزنامه و عملا به ضرر ما بود. ما واقعا خودمان را می کشتیم تا بتوانیم آن پول را به دست بیاوریم !

* اما انگار این کار از نظر شما ارزش کشته شدن را داشت؟ چون آن را با همان شرایط ادامه دادید!

همین طور است! انتشار اولین ویژه نامه با کیفیت خوب،  کاغذ سفید و چهار رنگ در شهرری بازتاب بسیار خوبی داشت. ما در سال 76  و 77 که اوضاع خیلی متفاوت بود و هنوز تبلیغات و اهمیت آن زیاد نشان داده نشده بود و زمینه های رقابت هم کم بود،  آگهی های تبلیغاتی بسیار خوبی برای نشریه گرفتیم. گرفتن 400 هزار تومان پول آگهی در آن دوره باور نکردنی بود. ولی ما به گونه ای کار را خوب انجام می دادیم که مشتری با رضایت این پول را می پرداخت.  اما همانطور که گفتم روزنامه نمی‌گذاشت خیلی پولی به ما برسد!

* اما شما نشریه را رایگان تویع می کردید! گمان نمی کنید دلیل توفیق شما همین توزیع رایگان بود؟

درست می فرمایید! اما این همه دلیل موفقیت نشریه نبود. شرایط به گونه ای بود که ما هزینه نشریه را از اگهی تامین می کردیم و اصلا چون نشریه توزیع رایگان داشت جای خودش را بازکرد. ما همه جوانب کار را سنجیده بودیم و با لحاظ کردن شرایط منطقه عمل می کردیم. یعنی سعی می کردیم استانداردهای مطبوعاتی را در محتوا رعایت کنیم، نشریه در حد خودش یک نشریه حرفه ای باشد و در عین حال به عنوان یک تجربه جدید با شکست مواجه نشود. در همان دفتر شهرری گفت گوهای بسیار جذابی را با قهرمانان تکواندو و کشتی آقایان علیرضا دبیر و هادی ساعی انجام دادیم و نتیجه هم همین گونه بود که ما انتظار داشتیم!  مدت زیادی نگذشت و ما تا چشم باز کردیم دیدم که هرچه روزنامه  قدیمی و جدید وجود، داشت در شهر ری نمایندگی زد و باصطلاح دست زیاد شد. قیمت آگهی ها شکسته شد و دیگرکار انتشار نشریه،  آن هم به صورت ضمیمه یک روزنامه سودی به دنبال نداشت .به همین دلیل من دیگر در شهر ری  با ضمیمه جوان به کارم ادامه ندادم. البته اعلام کردم با تفکر و کار جدیدتری به ری خواهم آمد.

* چی شد که به فکر انتشار هفته نامه جوان ری افتادید؟

این همان تفکر و کار جدید بود. بالاخره به عنوان کسی که می خواستم‌ در زمینه رسانه و ارتباطات کار کنم نیاز به یک رسانه داشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم که به وزارت ارشاد مراجعه و مجوز انتشار یک نشریه را درخواست کنم.

در تمام این مدت هم در سازمان تامین اجتماعی ( نشریه آتیه، تامین و ویژه نامه‌های تامین  ) و چند نشریه دیگر به طور جدی می نوشتم و گفت و گوهای متعددی را انجام می دادم.

وقتی به یکی از دوستان گفتم امروز برای دریافت مجوز هفته نامه به ارشاد تقاضا داده ام پوزخندی زد و گفت : بله ! درخواست دادن کار آسانی است،  ولی خیلی ها درخواست داده اند و چند سال است که توی صف  دریافت مجوزهستند ! این کار کار آسانی نیست !

این صحبت و برخورد به من انگیزه بیشتری برای پیگیری انتشار نشریه داد. تجربه کمی داشتم، اما از بزرگترها و گفته هایشان درسهای زیادی گرفته بودم و یکی از آنها این مطلب بود که: هیچگاه از سرزنش دیگران نرنج، سرخورده نشو وبه کاری که به‌ آن اعتقادداری ادامه بده !

* چه مدت طول کشید تا مجوز انتشار هفته نامه جوان ری صادر شود؟

از زمان تعطیلی ویژه نامه روزنامه جوان 5 سالی طول کشید تا اینکه در سال 1383 مجوز انتشار هفته نامه جوان ری را گرفتم. تا کنون 300 شماره از این هفته نامه در شهر ری منتشر شده است،  که امیدوارم در حد خودش موثر و تاثیر گذار بوده باشد .

* کی به فکر انتشار نشریه ای در زمینه مدیریت ارتباطات افتادید؟

ضمن فعالیت های رسانه ای و انتشاراتی، فعالیت هایم در قالب مشاوره روابط عمومی به برخی سازمانها و افتتاح دبیرخانه همایش روابط عمومی الکترونیک هم جدی‌ترشد وتصمیم گرفتم در این حوزه و زمینه، البته نشریه ای که حوزه ای فراتر از روابط عمومی را در بر بگیرد منتشر کنم .

ابتدا نشریه ای با عنوان " زندگی دیجیتال "را  به وزارت فرهنگ وارشاداسلامی درخواست دادم که پذیرفته نشد. بعد از آن نشریه ای با عنوان  "روابط عمومی" تقاضا کردم که بعلت تشابه اسمی رد شد.

در مدت زمان فاصله بین تقاضای مجوز تا صدور آن با حوزه های دیگری هم آشنا شدم و احساس کردم عنوان نشریه باید موضوع جامع‌تری باشد و امکان مانور بیشتری برای جذب مخاطبان متخصص را داشته باشد ودر عین حال آن قدر هم وسیع نباشد که همه حوزه ها را شامل شود و مخاطب حرفه ای احساس کند با یک نشریه عمومی روبروست.

من پنج اسم دیگر را هم داده بودم که به دلایل مختلف و برابر با قوانین و اساسنامه های موجود وزارت ارشاد با آنها موافقت نکرد.

نهایتا به عنوان" مدیریت ارتباطات "رسیدم. اما قبل از تقاضای رسمی،  سری به اداره ارشاد زدم و در مورد این عنوان به شکل غیر رسمی و در شکل رایزنی دوستانه با دوستان صحبت کردم. این اسم مشکلی نداشت و پذیرفته شد و عنوان ماهنامه ای شد که قرار بود منتشر کنیم.

* آیا این عنوان می توانست اهداف و دیدگاه هایی را که شما نسبت به یک نشریه در زمینه روابط عمومی و ارتباطات داشتید برآورده کند، یا برای اینکه نشریه ای داشته باشید، تسلیم قوانین و مقررات موجود وشاید هم غیر منعطف، در خصوص عنوان نشریه شدید؟

من مدت زیادی پیگیر دریافت این مجوز بودم. یعنی از زمان مسئولیت آقای شهیدی مودب،  مرحوم بورقانی و آقای مختارپور من این تقاضا را داده بودم. تا اینکه روزی نزدآقای انتظامی به عنوان نماینده مدیران مسئول نشریات رفتم و گفتم : آقا ! موافقت با انتشار نشریه ای که تقاضا کرده ایم  5 سال طول کشیده است و این زمان خیلی زیادی است.

تا اینکه بررسی تقاضاهای مربوط به نشریات تخصصی در الویت قرار گرفت و پرونده نشریه مورد تقاضای ما هم به هیئت نظارت بر مطبوعات رفت و با کیفیتی که خدمتتان عرض کردم مجوز مربوطه صادر شد.

البته باید توجه داشته باشید، همانطور که قبلا هم اشاره کردم من به دنبال نشریه ای در حوزه روابط عمومی بودم،  اما شما بهتر می دانید که روابط عمومی بدون رسانه مفهومی ندارد. حتما با من موافقید که ارتباطات سنگ بنای روابط عمومی است و مدیریت مهمترین نقش را در روابط عمومی و کسب موفقیت آن بازی می کند. اینها هم در یک طیف قرار دارند که می توان در یک  نشریه واحد به آنها پرداخت. ما نمی توانیم از دانش تبلیغات به مفهوم معرفی صادقانه کالا و محصول به مشتری در روابط عمومی چشم بپوشیم.

مسئله دیگر هم این بود که ما از زمان دریافت مجوز تا انتشار اولین شماره نشریه شش ماه زمان را پشت سر گذاشتیم و این شش ماه زمان، بخش عمده آن به مشاوره و رایزنی با  اساتید و صاحب نظران این حوزه گذشت تا بدانیم بهترین راه برای تهیه محتوای نشریه ای که قرار است در حوزه مدیریت ارتباطات منتشر شود چیست و چگونه باید قدم های اولیه برداشته شود که سنگ بنای این ماهنامه موثر،  محکم و قوی گذاشته شود. سئوال شما در مورد اینکه ما در اضطرار انتخاب نامی که ارشاد بپذیرد نام ماهنامه را برگزیده ایم سئوال بسیار دقیقی است،  اما  نکته مورد تاکید من این است که در گذر 5 سال از زمان تقاضا تا صدور مجوز نشریه تغییرات شگرف و عمیقی در این حوزه اتفاق افتاده بود که خودش ایجاب می کرد ما به حرفه ای مانند روابط عمومی که حالا به صورت یک صنعت و هنر دیده می شد با نگاه و چشم انداز بازتر و وسیع تری نظر بیفکنیم. اگر قرار بود نام نشریه ما روابط عمومی باشد،  در عین حال که خیلی جای کار داشت،  ولی ما نمی توانستیم در آن از ارتباطات سیاسی به راحتی صحبت کنیم و یا برای خطاهای رسانه ای در مورد لو رفتن شماره حساب مشتریان بانکها پرونده ای بگشاییم و آن را ارائه دهیم. شاید صحبت از موضوع مدیریت به عنوان یک علم مستقل و صاحب کرسی در یک نشریه تخصصی روابط عمومی خیلی جایگاهی نداشت، اما در حال حاضر و در زیر چتر ماهنامه مدیریت ارتباطات، معکوس این ماجرا می تواند اتفاق بیفتد و جایگاه و توجیه علمی و حرفه ای خود را هم دارد.  شاید بخشی از این تغییر نام و مشکلات قانونی و حقوقی برای انتخاب نام نشریه کار ما و اهداف اولیه برای انتشار نشریه ای در حوزه روابط عمومی را تحت تاثیر قرار داد،  ولی نهایتا و با تغییرات شتابنده و اثر گذاری که در این حوزه اتفاق افتاد و دانش روابط عمومی را به سوی یک حرفه بین رشته ای سوق داد،  انتخاب و شاید اصلا تحمیل این نام خودش یک فرصت بود که با تمهیدات بعدی و رایزنی با اندیشمندان و صاحب نظران به خوبی مورد استفاده قرار گرفت. ما در طی انتشار 29 شماره نشریه معمولا پرونده ای مفصل و با محتوا برای روابط عمومی گشوده ایم و در حقیقت با پرداختن به مسائل اساسی این حوزه  سهم آن را ادا کرده ایم.

* آیا به ریسک هایی که کاری مانند انتشار یک نشریه به همراه دارد، فکر کرده بودید؟

من قبل از انتشار ماهنامه مدیریت ارتباطات تجربه این کار را داشتم و ریسک هم در این کار، واژه ای است که اگر فرد به آن نیندیشد، انگار اساسا جنس این کار را نمی شناسد. انتشار نشریه در دوره ای که سایت های خبری قارچ گونه می رویند و رشد می کنند،  در صورت عدم مدیریت  مناسب به کابوسی  تبدیل می شود که تصور آن هم آزار دهنده است. همان زمان که ما می خواستیم این نشریه را منتشر کنیم حتی برخی از اساتید ارتباطات اعتقاد داشتند عمر رسانه های مکتوب سر آمده است. حالا شما خودتان را جای تیمی بگذارید که قرار است نشریه ای مکتوب آن هم در حوزه پر چالش مانند مدیریت ارتباطات منتشر کند. فقط تصور ریسک ناشی از این عمل می تواند شما را از هر اقدام مثبتی باز دارد. اما مهم این بود که ما در همین حوزه تنفس می کردیم و ضمن احترام به نظر بزرگان و کارشناسانی که مخالف انتشار نشریه بودند برای کارها و اقدامات خودمان استدلال داشتیم و اکنون پس از انتشار 29 شماره ماهنامه می توانیم ادعا کنیم که علیرغم همه پیشرفت های به وجود آمده  در دنیای دیجیتال و مجازی و ظهور فن آوریها و تکنولوژیهای نوین هنوز هم نشر مکتوب و کتاب و مجله جایگاه خودش را دارد.

جدای از این مسائل موضوعات جدی دیگری هم مانند منابع اقتصادی،  هزینه های جاری،  نیروی انسانی،  جذب آگهی،  توزیع موثر و بهینه مجله و شرایط در نوسان اقتصادی و سیاسی از جمله مسائلی هستند که عدم توجه به آنها می تواند فاجعه آفرین باشد و نشریه را به ورشکستگی مادی و معنوی بکشاند.

* حالا جدای از بحث ریسک و مسائل مربوط به آن چه شرط خاص و یا قرار شخصی برای خودتان گذاشته بودید، که یادآوری آن شما را وا دارد کار را جدای از تعارفات معمول با تمام توان دنبال کنید؟

من با خودم قرار گذاشتم تا 12 شماره مجله را ولو با فروش خانه ام ادامه دهم و اگر موفقت آمیز نبود، کار را متوقف کنم و حداقل دیگران را به دنبال خودم به وادی خسارت نکشانم. البته این موضوع توجیه علمی و یا اقتصادی نداشته و در دانش مدیریت رسانه هم جایی نداشت، اما من تصمیمی گرفته بودم ومطبوعات هم در شرایطی قرار داشتند و دارند که محاسبات افتصادی و علمی  زیاد پاسخگو نبود .هیچ جای دنیابه کسی تکلیف نمی کنند که تو بیا خانه ات را بفروش و نشریه راه بینداز ! ولی خب،  انگار ما یک کم با دنیا در این خصوص متفاوتیم و من به دلیل سابقه ای که در این حوزه داشتم،  می دانستم چاره ای جز پذیرش این ریسک ندارم.

خوشبختانه با شکل گرفتن فعالیت هایی دیگری که در این سالها - از زمان تقاضا تا صدور مجوز-  شکل گرفته بود،  از جمله شکل گیری دبیرخانه همایش روابط عمومی الکترونیک و برخی زیرساخت ها و امکانات این امید وجود داشت که کار به نتیجه خواهد رسید.

شاید اگر ماهنامه مدیریت ارتباطات در 8 یا حتی 5 سال گذشته منتشر می شد،  نمی توانست به شکلی که الان منتشر می شود ادامه حیات دهد.

*با توجه به دایره موضوعی خاص نشریه ( مدیریت و ارتباطات) و محدودیت صاحب نظران این حوزه، تولید محتوای نشریه را چگونه مدیریت می کنید؟

اتفاقا یکی از پرسش‌های اصلی  دوستان هم  قبل از انتشار ماهنامه همین بود. حالا هم خیلی از اساتید به من می‌گویند تقی پور، برای شماره آینده چه برنامه ای داری؟ یا می‌پرسند این شماره،  چه کسی روی جلد است؟ وقتی می‌گویم،  استاد یا مدیری که قرار است عکسش روی جلد باشد را برای 50 شماره انتخاب کرده‌ایم، می‌گویند پس برای انتشاز ماهنامه حساب و کتاب کرده‌اید! یعنی اساتید هم وقتی متوجه می‌شوند برای کاری برنامه‌ریزی انجام شده، خیالشان راحت می‌شود. از سویی دیگر فعالان روابط‌عمومی، تبلیغات، جامعه اطلاعاتی و رسانه مخاطب هدف ما هستند بنابراین در همین دایره هم مخاطبین کم نیستند و صاحب‌نظرانی که امکان رجوع به آن‌ها وجود دارد خوشبختانه حضور دارند. این را هم در نظر بگیرید که ما در یک حوزه دانشی میان رشته‌ای به تولید محتوا می‌پردازیم،  بنابراین باید دایره نخبگان و متخصصانی که می‌توانند برای تولید محتوا طرف گفت‌وگو قرار گیرند را وسیع‌تر کنیم. به علاوه ما با زمان پیش می‌رویم و باید امید به رویش‌های جدید داشته باشیم. الان هم  به لطف و مدد تکنولوژی‌های جدید،  می بینید که چه تحرکی میان نسل جوان برای کسب دانش و آگاهی بیشتر، در جریان است. چشم به هم بزنیم از میان این نسل، متخصصان کم نظیری به جامعه معرفی خواهند شد که می‌توانند در تولید محتوا به ما کمک کنند. کما اینکه در حال حاضر تعداد زیادی از این جوانان متخصص یا در تولید محتوای ماهنامه سهیم هستند و یا برای تهیه محتوا مسۆولیت دارند.

نکته آخری که در این مورد لازم است اشاره کنم، ساختاری است که برای گروه‌‌ها در نظر گرفته شده است. در این ساختار، امکان هرگونه مشارکت در تعیین سوژه‌ها، پیشنهاد استادان و یا متخصصان مورد نظر برای انجام گفت‌وگو، سفارش یادداشت، دریافت تحلیل و یا تهیه گزارش فراهم است.

* برنامه ریزی برای تهیه محتوای نشریه چگونه است ؟ آیا به تنهایی دراین خصوص تصمیم می گیرید ؟

به تنهایی که نه ! واقیتش نه اعتقادی به این کار دارم و نه با گرفتاریهای کاری دیگر چنین فرضی امکان پذیر است. ما برای تعیین موضوع و محتوای هر شماره از نشریه معمولا دو تا سه ماه قبل از انتشارآن، جلساتی رابا حضوردبیران گروه‌ها برگزار و عناوین مورد نظر را در حوزه های مختلف که از قبل کلیات آن تعیین شده است مشخص می کنیم. بعد از آن دبیران سرویس های مختلف نشریه،  جلساتی را با خبرنگاران و گزارشگران حوزه خود بر گزار می کنند و مطالب مورد نظر در قالب های مختلف تهیه می شود.

*گفت و گوهای نشریه از همان شماره اول گرفت، در این مورد چه شیوه ای را دنبال کردید؟ انگار در بخش گفت و گوهای محوری نشریه در نظر داشتید ابتدا یک روز را با شخصی که قصد گفت و گو را با او دارید بگذرانید و در پایان با وی به صحبت بنشینید، اما این فرم بیش از یکی دو شماره تکرار نشد. دلیلش چه بود؟

در جلساتی که با همکاران داشتیم قرار گذاشتیم برای انجام گفت و گو با مدیران ارشد و گشودن بحث پیرامون مدیریت ارتباطات سیاسی یک روز را با آنان بگذرانیم و آن روز رابرای مخاطب گزارش کنیم. این کار را در یک شماره انجام دادیم و این ایده توسط یکی از دوستانی که در جمع ما بود و ما عاقبت هم او را نشناختیم به یکی از نشریات معروف برده شد و در آنجا اجرا شد.

این شیوه که با رویکرد ارتباطات  با آقای بقایی انجام شد،  خیلی خوب جواب داد و بازتابهای زیادی داشت. چون رویکرد گفت و گو رویکرد ارتباطی بود،  یکی از سئوالات مصاحبه این بود : شما بی بی سی نگاه می کنید ؟ طرح این سوال در آن فضا خیلی مهم بود. آن زمان بی بی سی تازه راه اندازی شده بود.

در این بین ما قرارهایی هم با خودمان داشتیم. اول اینکه دراین مسائل جهت دهی و جهت گیری سیاسی نداشته باشیم. مصاحبه ها هم همه فنی و حرفه ای باشد،  چون قرار بود درماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شود. اگر هم افراد سیاسی هستند وابسته به جناح و گروه خاصی نباشند  و خط قرمزهایی هم که در نظر گرفتیم،  خط قرمزهای نظام بود. چون به نظر من خط قرمزهای نظام خیلی بالاتر از آن چیزهایی است که جناح ها مطرح می کنند. اگر ما خودمان را از محدوده جناح بندیهای سیاسی کنار بکشیم این خط قرمزهایی که مطرح می شود،  متفاوت تر از آنی خواهد شد که این گروه ها ویا جناح ها به ما القا می کنند. حتی اگر نهادهای حکومتی هم باما کاری داشته باشند،  درجه تحملشان فراتراز این خط قرمزهای تصوری است.

* آن اوایل که نشریه منتشر شد، گمانه هایی در خصوص خط و خطوط نشریه مطرح شد که دیری نپایید،  دلیل این صحبت ها چه بود؟

بله ! همین طور است که می فرمایید. با انتشار شماره اول ماهنامه عده ای زیادی به ما گفتند شما  طرفدار جناح چپ هستید. عده ای هم می‌گفتند راستید.

* این حساسیت ها از همان شماره های اول و دوم و گفت و گو ها با آقای بقایی و آقای هاشمی رفسنجانی ایجاد شد.

در مورد مصاحبه با آقای هاشمی یک مطلبی را برای بار اول اینجا مطرح می کنم‌. ما هر سال برای گرفتن پیام ایشان برای همایش روابط عمومی الکترونیک خدمت ایشان می رسیدیم.  یک بار هم با عده ای از دوستان روابط عمومی از ایشان خواهش کردیم در نمازجمعه مطالبی را در رابطه با روابط عمومی الکترونیک مطرح کنند،  که ایشان هم در بخشی از بیان مسائل روز گفتند : روز روابط عمومی نزدیک است و ما باید به تکنولوژیهای روز و کاربرد آنها در روابط عمومی توجه کنیم .این کار هم امر مرسومی بود و در مورد مسائل مختلف که باعموم مردم ارتباط داشت اتفاق می افتاد.

در سال 89 به دلیل شرایط خاصی مه بوجود آمده بود با آقای سلیمانی مسئول روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام که هر سال دیدار ما را هماهنگ می کردند تماس گرفتم. با ایشان مطرح کردم که چون در طول چهارسال گذشته آقای  هاشمی برای همایش پیام داده اند،  شاید این کار تکراری باشد. از طرفی ما یک نشریه ای راهم جدیدا منتشر می کنیم که اگر حاج آقا صلاح بدانند گفت و گویی هم با ایشان داشته باشیم. چند روزی طول کشیدو نهایتا موافقت شد تا این گفت‌وگو انجام شود .

در آن گفت و گوهم ما واقعا یک مصاحبه با زمینه ارتباطی انجام دادیم. از نقش منبر و نمازجمعه سئوال کردیم. ما وقتی برای دیوار نوشته ها در ارتباطات نقش قائلیم نمی توانیم از نقش منبر غافل باشیم. از نقش نامه و تاثیر آن به عنوان یک ابزار ارتباطی با ایشان حرف زدیم. ما واقعا در آن گفت و گو کار سیاسی آن هم کار سیاسی جهت دار نکردیم. گفت و گوی سوم ما با آقای حسینی وزیر ارشاد بود که من و آقای لعلی بیش از 70 سئوال مطرح کردیم و ایشان هم با صبوری و سعه صدر به همه آنها پاسخ داد.

اوایل به ما گفتند که شما یک نشریه سیاسی هستید ولی در شماره های بعدی همه دیدند که ما با همه آدمهای درون  نظام گفت و گو می کنیم.

* قضیه پیشنهاد مصاحبه با باراک اوباما چه بود، شما واقعا قصد چنین کاری را داشتید؟

من به وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی نامه نوشتم و گفتم ما باید از این انزوای رسانه ای که وجود دارد خارج شویم. ما ازدوستانمان در وزارت ارشاد خواستیم تا این امکان فراهم شود تا برویم و با باراک اوباما مصاحبه کنیم. چراباید مسئولان ما با همه رسانه های مطرح خارجی گفت و گو کنند و گاهی هم بازنده گفت و گوباشند ولی ما نباید بتوانم با مقامهای مسئول و ارشد آنها گفت و گو کنیم ؟!

این موضوع واقعا هیچ جایش هم خط قرمز نظام نیست. ارشاد به ماجواب مکتوب نداد. ولی من با آقای پاک آئین که صحبت کردم،  ایشان گفت : شما بروید کار خودتان را بکنید .شما چارچوب ها را می شناسید،  اگر خلاف آنها عمل کنید،  ما بعد از انتشار مصاحبه با شما برخورد می کنیم. هنوز هم بر این اعتقادم که در عرصه بین ‌الملل، رسانه های ما ضعیف عمل می‌کنند و باید پشتیبانی شوند.

* تا به حال مراجع رسمی به شما تذکری داده اند که مثلاً چرا این مصاحبه را منتشر کرده اید‌؟

طی این 29 شماره مصاحبه های متعددی با افراد گوناگون گرفتیم و واقعا یک مورد هم کسی به ما تذکر نداد!

البته مشاورانی که نام آنها در نشریات آمده است و یا نیامده است، گاهی اوقات به من تذکر دادند که اینگونه عمل کنید بهتر است و البته چون به هیچ وجه نمی خواهم نشریه سیاسی شود سطح برخی مطالب مدیریت ارتباطات سیاسی را کاهش داده ام. اما همچنان معتقدم که جای مدیریت ارتباطات سیاسی در این نشریه بایدحفظ شود.

*حتی در مورد مصاحبه با آقای رفسنجانی و یا مصاحبه اخیری که با دکتر آشنا در مورد رسانه ملی منتشر کرده بودید؟

حتی در این موارد. در مورد آقای هاشمی که عرض کردم مبنای مصاحبه فنی و ارتباطاتی بود. در مورد مصاحبه با دکتر آشنا هم همینطور. وقتی قبل از مصاحبه و بعد از ماهنامه آماده است حرف های مدیران ارشد رسانه ملی را هم منتشر کند چرا باید تذکر دهند. تذکر برای موقعی است که شما ضمن شکستن خط قرمزها، جانبدارانه عمل کنید.

* برای اداره نشریه تا چه اندازه به مشارکت افراد معتقدید؟ چه کاری برای عملی شدن این دیدگاه انجام داده اید؟

با رعایت مسائل کیفی و استانداردهایی که برای کارمان تعیین کرده ایم،  همکارانمان را انتخاب کرده ایم و با لحاظ همین شرایط خوشبختانه همکاران خوبی را جذب کرده ایم.

در انجام امور نشریه هم تعیین نقش و تقسیم وظیفه کرده ایم. به طور مثال در امورتحریریه اختیار کامل به آقای امیر لعلی داده‌ شده  و ایشان می توانند با تشخیص خودشان همکاران و مطالبی را که متناسب با سیاست های ماهنامه است انتخاب کنند. آقای علی شوقی بنام به عنوان مدیر هنری و در چارچوب‌های تعیین شده دارای اختیار و قدرت عمل است و همینطور مابقی همکاران.

این نگاه در نشریه باعث بروز و ظهور خلاقیت و نوآوری شده است. همه دوستان ما در کاری که انجام می دهند،  در چارچوب تعیین شده، اختیارکامل و آزادی عمل و در عین حال مسئولیت دارند و باید پاسخگوی تبعات کار خود هم باشند.

به گونه ای هم کار می کنیم که نیرو در این محیط امکان آموزش و یادگیری هم داشته باشد و هیچ ملاحظه ای هم نداریم که فرد کار را یاد بگیرد و رقیب بالقوه ما باشد. ما که برای همیشه نیستیم. چه بسا که همین جوانان و افراد با تجربه ای که با ما همکاری می کنند بتوانند نشریه ای با همین موضوع ولی با نگاهی متنفاوت راه بیندازند. قطعا ما خوشحال می شویم که این فضا متکثر شود و واقعا اگر کسی اهل کار و تلاش باشد،  جای کار برای همه هست و ظرفیت توسعه آن هم وجو دارد.

*سرمایه اولیه راه اندازی نشریه چقدر بوده است؟ آیا پشتیبان مالی هم داشته اید؟

فاصله زمانی بین درخواست و دریافت مجوز و کار در حوزه روابط‌عمومی الکترونیک و امکاناتی که یا بوجود آماده بود و یا ارتقاء یافته بود سرمایه اولیه مورد نیاز و ثابت ما را در چند حوزه به شدت کاهش داد. روی این موارد برنامه‌ریزی کردیم. مثلاً دفترکار. یا بهره‌گیری از مواهب دنیای دیجیتال باعث شد سرمایه در گردش برای هزینه‌های سربار، هزینه‌های پرسنلی و هزینه‌های مدیریتی کاهش یابد. در کنار این موارد، تجارب کسب شده از مدیریت و حضور در رسانه‌هایی که نام بردم مثل روزنامه جوان یا هفته‌نامه جوان ری باعث شده بود نگاه حرفه‌ای‌تری برای سرمایه‌گذاری وجود داشته باشد. ارتباطاتی هم که با مۆسسات فروش کاغذ و یا لیتوگرافی و چاپخانه داشتیم و امکان پرداخت‌های زمان‌دار را فراهم کرده بود باعث شد سرمایه اولیه مورد نیاز برای کار در حد سرمایه در گردش مورد نیاز، درنظر گرفته شود. یعنی سرمایه‌گذاری ثابت نداشتیم و برای شروع کار حدود 70 میلیون تومان سرمایه در گردش در نظر گرفتیم. بنابراین فکر می‌کنم حدس زده باشید که چه عواملی نقش پشتیبان ما را بر عهده داشتند و دارند!

*وضعیت دخل و خرج مجله چگونه است؟ آیا تا کنون فقط هزینه ها پوشش داده شده و یا به سوددهی هم رسیده اید؟

به سوددهی نرسیده‌ایم اما بسیار راضی هستیم. اگر بخواهم یک جمع بندی به شما ارائه دهم الان که شماره 29 ماهنامه منتشر شده است به غیر از هزینه‌های انسانی که به روز پرداخت می‌شود، مشخصاً در حال پرداخت هزینه‌های کاغذ، لیتوگرافی و چاپ شماره 25 هستیم و این برای ما بسیار مطلوب است. امیدوارم با بهبود شرایط اقتصادی و افزایش سهم مطبوعات در سبد فرهنگی افراد متخصص و مخاطبان بالقوه نشریه، هر چه زودتر سودآور شدن نشریه را اعلام کنم.

*برای تامین هزینه های نشریه تا چه اندازه متکی به تک فروشی هستید؟

چیزی در حدود 30 تا 35 درصد تک‌فروشی، اشتراک فردی و اشتراک سازمانی است.

*تعداد پرسنل ثابت و متغییر نشریه چند نفر است؟ میانگین حقوق دریافتی آنان چقدر است و طی این یکی دوسال، چه تغییراتی در این زمینه داشته اید؟

2 نفر نیروی ثابت داریم. مابقی یا ساعتی و پاره‌وقت هستند و یا در بخش تولید محتوا و به صورت حق‌التحریر با ماهنامه همکاری می‌کنند. تا جایی هم که امکان داشته، برون سپاری کرده‌ایم. با این حساب مجموع هزینه‌‌های این بخش، با تکرار این موضوع که واقعاً همه همکاران برای انتشار ماهنامه، کم‌ترین حق‌الزحمه را دریافت می‌کنند، پرداختی‌ نیروهای ثابت در حدود ماهیانه 2 میلیون تومان و سایر پرداختی‌ها ی ساعتی و حق التحریر حدود 8 میلیون تومان است. در طول 29 ماهه گذشته حدود 35 تا 40 درصد در پرداخت‌ها افزایش داشته‌ایم.

* وضعیت پرداخت های مالی در بخش مدیر مسئول، سردبیر و هیئت تحریریه مجله چگونه است؟

ما قبل از توجه به بحث های مالی، ظرفیت های انسانی قابلی داریم که نمی توانیم بدان بی توجه باشیم.  اینجا ظرفیت های حرفه ای، تخصصی و منابع ارزشمند انسانی وجود دارد که نشریه بر اساس آن اداره می شود. همه واقعا با همه با علاقه مندی و عشق برای انتشار این نشریه کار می کنند و تلاش می کنند که وقفه ای در انتشار آن پیش نیاید.  آرمان ما  فراتر از انتشار یک نشریه است و امیدوارم فضایی فراهم شود که یک گروه انتشاراتی ارتباطی بتوانند در کنار هم مجموعه ای از این نشریات را تهیه و منتشر کنند. اما برای اینکه به سۆوال شما پاسخ داده باشم باید عرض کنم که خودم از پرداخت‌ها راضی نیستم تنها کاری که کرده ایم در این بخش پرداخت معوق نداریم و حداکثر یک هفته پس از انتشار هر شماره، حق‌التحریرها پرداخت می‌شود.

* در مجموع و با همه سختی هایی که به برخی از آنها اشاره کردید،  آیا اگر کسی توان انتشار نشریه ای را داشته باشد،  او را برای ورود به این کار تشویق می کنید؟

حتماً این کار را می‌کنم.  من اعتقاد دارم که علیرغم همه محدودیت های موجود که برای فعالیت های رسانه ای وجود دارد، باز هم جای کار بهتر و بیشتر هست. درست است که در بخش رسانه های تصویری و کلامی مانند رادیو و تلویزیون انحصار وجود دارد ویا در مورد قانون مطبوعات ابهامات و سئوالاتی مطرح است که باید پاسخ داده شود. یا بحث اخذ مجوز قبل از انتشار نشریه که فرایندی طولانی را هم طی می کند از محدودیت های دیگری است که باز هم بنده اعتقاد دارم نباید چنین محدودیت هایی وجود داشته باشد اما با همه این‌ها جای کار وجود دارد.

مهم این است که مدیریت رسانه را یک کار تیمی ببینیم و تیم مناسبی را گرد هم آوریم این کار، کار موثر و ثمر بخشی است که می تواند تحمل مشکلات مسیر را راحت تر کرده و باعث اتفاقات خوبی در حوزه مطبوعات شود. عرصه هم برای جوانانی که در این حوزه تحصیلات،  تجربه و یا علائقی دارند باز است و به نظر می رسد آنان هم می توانند با تلاش و پشتکارو برنامه ای مشخص و مدون به اهداف آرمانی خود برسند. بله! اگر کسی توان، پشتکار و حوصله این کار را دارد و از من نظر و کمک بخواهد،  تشویق و در حد توانم کمکش می کنم.