تبیان، دستیار زندگی
روان شناسان زیست گرا اثر هورمون ها و ژن ها را نیز مورد بررسی قرار می دهند. آن ها معقدند که ژن ها، عناصر اصلی توارث هستند. و هوش، استعداد، رفتار نا بهنجار، رفتار های جنایی و حتی تمایل به اعتیاد به مواد مخدر و ... را تحت تأثیر قرار می دهند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مکتب زیست شناختی (2)

مکتب زیست شناختی (2)

همان گونه که مستحضرید اهمیت علم روان شناسی درکشورمان به صورت مدرن آن در چند دهه ی اخیر، بیش از پیش آشکار شده است.

به عبارت دیگر می توان گفت برای حل قسمت عمده ای از مسائلی که بشر امروز با آن روبرو است باید از علم روانشناسی کمک گرفت.

در همین راستا کتاب روان شناسی سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی بیش از یک دهه است که در  چرخه ی آموزش کشور قرار دارد. مرکز یادگیری تبیان نیز به منظور یاری رساندن به شما دانش آموزان و دانشجویان عزیز، سلسله مقالاتی را در این ارتباط در نظر گرفته، که امید است مورد بهره مندیتان قرار گیرد.

در مقاله ی پیشین به معرفی کلی مکتب زیست شناختی در روان شناسی پرداختیم و اشاره کردیم که روان شناسان زیست گرا تلاش می کنند بین رویدادهایی که در مغز رخ می دهند، مثل فعالیت های سلول های مخ و فرایند های ذهنی رابطه ایجاد کنند.

روان شناسان زیست گرا اثر هورمون ها و ژن ها را نیز مورد بررسی قرار می دهند. آن ها معقدند که ژن ها، عناصر اصلی توارث هستند. و هوش، استعداد، رفتار نا بهنجار، رفتار های جنایی و حتی تمایل به اعتیاد به مواد مخدر و ... را تحت تأثیر قرار می دهند...

در این راستا طی سالیان، روان شناسان متعددی به آزمایشات و مطالعه در این زمینه پرداخته اند که در ادامه به نام بعضی از آن ها اشاره می کنیم.

گالوانی

مکتب زیست شناختی (2)

لویگی گالوانی، دانشمند ایتالیایی، مطالعات خود را در سال 1791 درباره تحریک پاهای قورباغه آغاز کرد. وی دریافت که اگر انتهای قطع شده ی عصب به دو میله از فلز های متفاوت وصل شود امکان ایجاد پرش پای قورباغه وجود دارد.

او پای قورباغه را جدا می کرد و عصب آن را از یک قلاب از جنس برنج که به زمین متصل شده بود آویزان می کرد. به طوری که کف پا، یک صفحه ی فلزی را لمس کند، که آن نیز به زمین وصل بود. نتیجه این که، لگد زدن به طور نامحدودی انجام و تکرار می شد. در واقع با هر لگد اتصال قطع می شد و به پا اجازه می داد به حال اول باز گردد تا دوباره جریان برقرار شود. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که دو واژه گالوانومتر و گالوانیزه، نام این دانشمند را جاودانه ساخت.

نظریه جمجمه شناسی گال

فرانز ژوزف گال نظریه ی روان شناسی قوای ذهنی را ارائه کرده و کوشید تا قوای ذهنی مختلف را در قسمت های خاص در مغز مرتبط سازد.

نظریه جمجمه شناسی روانی با گال به وجود آمد. اساس این نظریه آنست که اگر صفت خاصی در منطقه ی خاصی از مغز به خوبی رشد کرده باشد، آن منطقه بزرگ تر می شود و در نتیجه به منطقه ای از جمجمه که کنار آن قرار دارد فشار وارد می آورد و موجب برآمدگی آن می شود. به طوری که می توان آن را روی سر اندازه گرفت.

باید دانست که تحقیقات بعدی درباره کارکرد های مغز نشان داد که مفهوم جمجمه شناسی روانی غلط بوده است.

مولر

یوهانس مولر استاد فیزولوژی دانشگاه برلین نظریه ی خود را این گونه تبیین کرد: که هر عصب حسی، صرف نظر از این که چگونه تحریک شود فقط و فقط به یک نوع از احساس خواهد انجامید. در واقع محرک اهمیتی ندارد بلکه عصب متصل به اندام های حسی و مرکز مغزی که عصب به آن منتهی می شود مهم است.

برای مثال صرف نظر از این که ما چشم را چگونه تحریک کنیم باز هم احساس بینایی تجربه خواهد شد. چه این محرک امواج نوری باشند یا ایجاد فشار بر کره چشم.

شبیه این نظر را ویلیام جیمز در سال 1892 اظهار داشت ، اگر ما عصب شنوایی را جا به جا کنیم و آن را به چشم وصل کنیم و عصب بینایی را به گوش، رعد را خواهیم دید و برق را خواهیم شنید.

اگر چه هنوز هم هستند کسانی که از نظریه مولر حمایت می کنند ولی این نظریه نادرست بود. عصب ها انرژی های ویژه ندارند .

مولر گرچه نتوانست مسئله ذهن بدن را حل کند اما آن را جاودانه ساخت و مبنایی شد برای نظریه های بعدی شنوایی و بینایی.

مکتب زیست شناختی (2)

وبر

ارنست اچ وبر فیزیولوژیست با نفوذ دیگر زمان خود بود. وی در حدود سال  1820 تدریس فیزیولوژی را در لایبزیک آلمان آغاز کرد. او در زمینه های متعدد فیزیولژیک حسی به آزمایش پرداخت.

آزمایش های وبر در مورد حس دما به نظریه ای انجامید که می گوید: احساس گرما و سرما نتیجه ی مستقیم تحریک دمای واقعی نیست، بلکه به  خاطر تغییر در دمای پوست است.

به طور مثال اگر شما دستتان را در آب نسبتا گرم قرار دهید، پوست به آن عادت کرده و از ان پس دیگر احساس نمی کنید که آب گرم است. حال اگر دمای آب افزایش یابد احساس گرما خواهید کرد.

وبر آزمایش دیگری در رابطه با حس لامسه داشت او دو محرک نوک تیز مثل سنجاق را به ناحیه از پوست می زد و با تغییر فاصله ی دو نقطه ی ضربه محل کنش آن در قسمت های مختلف بدن متوجه شد که این حس دو نقطه ای در قسمت های مختلف بدن متفاوت است.

این فاصله برای نوک انگشتان بسیار کم و برای پشت بدن زیاد است. هم چنین از فردی به فرد دیگر می تواند متفاوت باشد.


مرکز یادگیری سایت تبیان

تنظیم: یگانه داودی