کارهای بزرگ‌ترها سخته...!
حامد 5سالشه. اون همیشه دوست داره که مثل پدر و مادر و خواهر بزرگ ترش کارهایی رو انجام بده که بزرگ ترها انجام میدن.
مثلا همیشه موقع غذا درست کردن میره تو آشپزخانه و به مامانش اصرار می کنه که اجازه بده اون تو غذا درست کردن به مامانش کمک کنه و به همه چیز دست میزنه اونقدر که مامانش رو ناراحت می کنه و نمیذاره راحت کارش رو انجام بده.
یا وقتی که خواهرش داره ظرف ها رو میشوره اونقدر به ظرف ها و شیر آب دست میزنه که خواهرش از دستش خسته میشه .
اما کارهایی که حامد دوست داشت انجام بده برای اون سخت بود و به جای اینکه کمک کرده باشه زحمت بقیه رو بیشتر می کرد.
یه روز وقتی می خواستن برن مهمونی خیلی به مامانش اصرار کرد که موقع اتو کردن لباس ها کمک کنه، مامانش هم که دیگه از دست حامد خسته شده بود اتو رو داد به حامد تا بلوز خودش رو اتو کنه، اما حامد حواسش پرت شد وهم دستش سوخت و هم اینکه لباسش رو سوزوند.
حامد که دستش سوخته بود و از خراب شدن لباسش هم ناراحت بود زد زیر گریه و تازه فهمیده بود که نباید تو هر کاری دخالت کنه مخصوصا کارهایی که انجام دادنش برای اون زود و سخت بود. حامد قول داد که دیگه فقط تو کارهایی کمک کنه که میتونه انجام بده و دیگران رو با اصرارهای زیادش اذیت نکنه.
زهرا فرآورده
بخش کودک و نوجوان تبیان
مطالب مرتبط:
