تبیان، دستیار زندگی
من همسرش هستم به جهت این که به داستانی می پردازد که کم تر در سینمای ایران به تصویر کشیده شده در نگاه اول کششی برای مخاطب ایجاد می کند ، اما معلوم نیست ، در گذر زمان این تاثیر گذاری را حفظ کند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آداب همسرداری سینمایی


من همسرش هستم به جهت این که به داستانی می پردازد که کم تر در سینمای ایران به تصویر کشیده شده در نگاه اول کششی برای مخاطب ایجاد می کند ، اما معلوم نیست  در گذر زمان این تاثیر گذاری را حفظ کند .

من همسرش هستم

برخی سوژه ها پیش از دیدن، در میل مخاطب به مشاهده، انگیزه ایجاد می کند، و از این بابت معیار درستی برای پرکشش بودن یک فیلم محسوب نمی شود. خصوصاً این که حتی اگر مثل یک نقدنویس سینمایی ناچار به دوباره یا چندباره دیدن فیلم هم نباشی، وقتی به فیلم فکر می کنی اشکالات آن را می فهمی.

"من همسرش هستم" شاید به عنوان یک تله فیلم، فیلم خوبی باشد، اما به هیچ وجه فیلم سینمایی محسوب نمی شود. نماهای فیلم، اکت های بازیگران و طراحی صحنه ها ،پرده ی عریض را پر نمی کند. به ویژه این که اگر سوژه ی فیلم، سوژه ی متفاوتی نبود، انگیزه ای هم برای دنبال کردن قصّه به جهت تغییر نماها وجود نداشت. سکانس های طولانی ابتدایی فیلم جنبه ی سینمایی ندارند و بیشتر شبیه یک نمایش نامه ی رادیویی اند.

این امکان وجود دارد که  برخی اشکالات یک فیلم که شاید به فیلم نامه مربوط باشد، در تدوین فیلم اصلاح شود.  اما این اصلاح انگار به چشم فیلمساز و تدوین گر نیامده است.

به عنوان مثال بعد از تصادف کردن شهلا و ملاقات با همسایه ی قدیمی، دوست نزدیک شهلا- که لادن طباطبایی این نقش را بازی می کند- به منزل شهلا می آید و از تصادف و ملاقات غیرمنتظره ی شهلا با همسایه ی قدیمی باخبر می شود. بعد از این سکانس که گفت و گوی این دو نفر در پذیرایی منزل است، سکانس بعدی هم باز در همان خانه اما در یک اتاق دیگر اتفاق می افتد. بی آن که پیش برنده ی قصه باشد و فقط تغییر حالت گفت و گو کننده ها از هیجان ملاقات به تردید ادامه ی رابطه است.

"من همسرش هستم" شاید به عنوان یک تله فیلم، فیلم خوبی باشد، اما به هیچ وجه فیلم سینمایی محسوب نمی شود. نماهای فیلم، اکت های بازیگران و طراحی صحنه ها ، پرده ی عریض را پر نمی کند. به ویژه این که اگر سوژه ی فیلم، سوژه ی متفاوتی نبود، انگیزه ای هم برای دنبال کردن قصّه به جهت تغییر نماها وجود نداشت.

این نقص در صحنه های مربوط به مطب امیرحسین شوهر شهلا هم دیده می شود. سکانس های بی مورد که صرفاً زمان فیلم را تکمیل می کنند، میان صحنه های مربوط به مطب گنجانده می شود و اتفاقاً در یک مورد همان خطای دو سکانس پشت سر هم از یک لوکیشن تکرار می شود. زمانی دو سکانس پشت سر هم در یک فضا می تواند چینش شود که پیش برنده ی قصه باشد، با این حال در آن صورت که تکنیک دکوپاژ و سبک دوربین باید این تمایز سکانس ها را نشان دهد.

من همسرش هستم

"من همسرش هستم" داستانی را تعریف می کند که به جهت کم پرداخته شدنش در سینمای ایران، فعلاً جذاب است اما فرض بگیرید از این نمونه، فیلم های دیگری ساخته شود که روند منطقی داستان و نشانه شناسی های تصویری در آن بهتر رعایت شود، آن وقت «من همسرش هستم»، آن جذابیت ابتدایی اش را نیز ندارد. سبک فیلم در قالب گونه های عمومی هنر، مشخص نیست. معلوم نیست با فیلمی رئالیست سر و کار داریم یا ملودرامی اجتماعی- خانوادگی. از سویی برخی نماها به تماشاچی گرایی می دهد که انگار قرار است فیلمی سمبلیک ببیند. البته این اجازه برای نویسنده یا کارگردان وجود دارد که تلفیقی از پیام های ژانرهای گوناگون و یا سبک های هنری را درهم تلفیق کند. اما برجسته کردن یکی از این گونه  بدون این که بقیه مۆلفه ها هم همان مفهوم را منتقل کنند و یا دست کم تناسب داشته باشند، درست نیست.

مفهومی سمبلیک در فیلم هست که معلوم نیست پیام شخصی آن در واکاوی شخصیت شهلا چه چیز می تواند باشد. کمد یا بوفه ای که همه ی رمز و رازش در آینه ای است که باید متفاوت و منحصر به فرد جلوه کند. موقعی که شهلا و دوستش برای خریدن آن می روند نگاه دوربین طوری به سوبژه نزدیک می شود که در ادامه ی داستان فیلم از اٌبژه ی آن رمزگشایی نمی شود. علاوه بر این در پایان بندی داستان با اتفاقی مواجه می شویم که غیرمنتظره است، معمایی که پس از گشودن آن مشخص می شود که از آغاز، پیش بینی غلط کرده ایم و  تصور دیگری داشته ایم. اما بعد معلوم می شود که نقشه ی زن هم عملی نشده است. معلوم نیست پایان فیلم یک پایان سورئال و باز است یا این که اتفاقی حقیقی اما متافیزیکی صورت گرفته است. در هر دو صورت، سبک فیلم در پذیرش این دو گزینه، موثر نیست.

خصوصاً این که نریشین ابتدایی و انتهایی فیلم نوعی نتیجه گیری محتوم و الزامی را در همزاد پنداری با شخصیت شهلا، تحمیل می کند.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان