تبیان، دستیار زندگی
ای امامی که غربت ارث شماست شعله می بارد از گلستانت زهر کینه چه بر سرت آورد پدر و مادرم به قربانت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز آه آیینه

امام باقر

در میان قنوت چشمانم

عکس یک قبر خاکی افتاده

سنگ غربت شکسته بغضم را

دیده ام، صبر خود ز کف داده

 ***

کاروان دل شکسته ی من

رهسپار بقیع ویران است

زائرم، زائر امامی که

از غمش سینه بیت الاحزان است

*** 

با سلامی به محضرت آقا

پر کشیدم شبیه بال نسیم

السلام علیک یابن شهید

السلام علیک یابن کریم

*** 

آسمان کبود چشمانم

باز امشب بهانه می گیرد

در جوار مزار خاکیتان

مرغ دل آشیانه می گیرد

 ***

روز و شب دارم این نوا آقا

از چه بی بارگاه گردیدی

با هزاران مُرید درگاهت

از چه رو بی پناه گردیدی

*** 

ای امامی که غربت ارث شماست

شعله می بارد از گلستانت

زهر کینه چه بر سرت آورد

پدر و مادرم به قربانت

 ***

گر چه از زهر کینه می سوزی

شعله های غم تو دیرینه است

قدر کرب و بلا، بلا داری

این همان راز آه آیینه است

*** 

خاطرات درون ذهنت را

نیمه شب ها مرور می کردی

یاد غم های روز عاشورا

پلک خود را نمور می کردی

 ***

دیده ای در سنین کودکی ات

بین گودال، جسم بی سر را

چه کشیدی در آن غروب غریب

تا شنیدی صدای مادر را

*** 

ضرب سیلی و صورت نیلی

ظلم های امیه را خواندی

زیر لب با نوای جانسوزت

روضه های رقیّه را خواندی

 ***

لا به لای صدای تیر و کمان

ناله های رباب می آمد

چه بلایی سر علی آمد

که حسین با شتاب می آمد

*** 

مشک سقّا و اشک اهل حرم

گویی از حلقه اش نگین افتاد

لحظه ها، لحظه های غارت شد

تا که عباس بر زمین افتاد

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


محمد فردوسی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.