تبیان، دستیار زندگی
حقیقت ادب، اتّصاف به صفات خیر و کَندن از صفات شرّ است. و تنها با ادب است که مَرد به کرامت های اخلاقی (فضائل نیکوی اخلاقی) در دنیا و آخرت می رسد و واصل به بهشت می شود. و ادب در نزد مردم، سخن گفتن توأم با آرایه های ادبی و زیبایی های زبانی است و نه چیز دیگری
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا «ادب» همان است که ما می پنداریم ؟!

امام جواد


خداوند سبحان که آدمی را خلق فرمود، قطعاً از این فعل خود غرَض و هدفی داشت. ولکن از آنجا که او کمال مطلق است، این هدف چیزی غیر از اهداف معمولی در افعال ما انسان ها خواهد بود. به عبارت دیگر اصلاً نمی توان فرض کرد که هدف خداوند تبارک و تعالی، در بیرون از ذات او باشد. همان ذات سبّوح و قدّوس. این همان مطلب است که گفته اند هدف از خلقت آدمی آنست که کمالات ذات حقّ تعالی، در جهان خلقت تجلّی یابد که این یعنی هدف از خلقت همان ذات الهی است و نه هیچ چیز دیگری. و نیز فرموده اند این گونه تجلّی ذات خداوند با سایر تجلیات آن ذات، فرق اساسی دارد.

فرق اساسی آن، اینست که آدمی باید با حُسن اختیار یعنی با انتخاب برخاسته از علم و شعور، دستورات الهی را قبول نموده و به جای آورد. تا در پی این به جای آوردن ها خلیفه الله شود و به کمال قرب الهی نائل شود. و باز این مطلب همانست که گفته اند خلیفه الله در بالاترین درجه خود مظهر اسماء الهی می شود یعنی تجلیگاه صفات حق. این مقدار بسیار اندک همه اش توضیح این نکته بود که «هدف از خلقت انسان، هدفی خارج از ذات کامل مطلق نیست تا – العیاذبالله - خلل و نقصانی در آن ذات مقدّس وارد بیاید».

امّا آدمی باید دستوراتی را عمل کند تا بشود خلیفة الله. به یک جهت، نام این دستورات «آداب الهی» یا «آداب شرعی» است. در حدیثی که از حضرت جواد الائمه (علیه السلام) نقل شده است، حضرت در زمینه رعایت ادب تأکید بلیغی فرموده اند و از سوی دیگر برخی آداب غلط و بی پشتوانه را، فاقد تأثیر در سعادت آدمی، معرّفی فرموده اند. ما این روایت شریف را از کتاب ارجمند «موسوعة الامام الجواد (علیه السلام)» نقل می کنیم که این کتاب روایت مورد نظر را از «ارشاد القلوب» جناب دیلمی (رحمه الله) نقل می کند.

اما اصل حدیث:

«ما اجتمع رجلان الّا کان افضلهما عندالله آدبهما. فقیل یا ابن رسول الله! قدعرفنا فضله عندالناس فما فضله عندالله؟ فقال: بقرائة القرآن کما انزل و یروی حدیثنا کما قلنا و یدعو الله مغرماً بدعائه، و حقیقة الادب اجتمال خصال الخیر و تجافی خصال الشر و بالادب یبلغ الرجل مکارم الاخلاق فی الدنیا و الآخرة و یصل به الجّنة و الادب عندالناس النطق بالمستحسنات لاغیر و هذا لا یعتدّ به ما لم یوصل بها الی رضاء الله سبحانه و الجنة، و الأدب هو أدب الشریعة فتأدّبوا بها، تکونوا ادباء حقاً و من صاحب الملوک بغیر ادب، اسلمه ذلک الی الهلکة فکیف بمن یصاحب ملک الملوک و سیّد السادات». (1)

حقیقت ادب، اتّصاف به صفات خیر و کَندن از صفات شرّ است. و تنها با ادب است که مَرد به کرامت های اخلاقی (فضائل نیکوی اخلاقی) در دنیا و آخرت می رسد و واصل به بهشت می شود. و ادب در نزد مردم، سخن گفتن توأم با آرایه های ادبی و زیبایی های زبانی است و نه چیز دیگری. و حال آنکه این مطلب چندان قابل اعتنا نیست

در اینجا به ترجمه همراه با اندکی توضیح، از این حدیث نورانی می پردازیم و پس از آن نکاتی پیرامون آن، عرضه می داریم.

حضرت امام محمدتقی (علیه السلام) می فرمایند:

هیچ دو مردی تاکنون همراه یکدیگر نبوده اند مگر آنکه برترین آن دو مرد در نزد خداوند، با ادب ترین آن ها بوده است.

به حضرت گفته شد: ای فرزند رسول الله! ما حقیقتاً برتری (و چگونگی ادب) آن شخص با ادب تر را در نزد مردم، می شناسیم، پس فضیلت (و ادب) او در پیشگاه خداوند به چه چیزی است؟ (ما از این مساله آگاه نیستیم) حضرت فرمودند:

(به سه چیز است) به قرائت قرآن، طبق همان صورت که نازل شده است (ظاهراً حضرت می خواهند خوانش های  تصنعی و تکلف آمیز از قرآن مجید را تقبیح کنند و همان یک قرائت واحد را تحسین کنند) و اینکه انسان با ادب تر، حدیث ما را به همان صورت که ما بیان نموده ایم، نقل می کند و سوم آنکه آن شخص با فضیلت، خداوند را با شیفتگی و دلدادگی می خواند.

ادب

(آن گاه حضرت فرمودند:) و حقیقت ادب، اتّصاف به صفات خیر و کَندن از صفات شرّ است. و تنها با ادب است که مَرد به کرامت های اخلاقی (فضائل نیکوی اخلاقی) در دنیا و آخرت می رسد و واصل به بهشت می شود. و ادب در نزد مردم، سخن گفتن توأم با آرایه های ادبی و زیبایی های زبانی است و نه چیز دیگری. و حال آنکه این مطلب چندان قابل اعتنا نیست. (البته این بی ارزشی) تا وقتی است که آن سخنان زیبا، مایه وصول به رضای خدای سبحان و بهشت نبوده باشد (که اگر مایه رضای خداوند و طریق برای بهشت باشد، بسیار با ارزش است). و ادب، تنها ادب شریعت و دین است. پس خود را به آن آداب، مودّب کنید تا حقاً مودّب شوید. و اگر کسی همراه با پادشاهان باشد ولی بدون رعایت ادب، این حالت او را به هلاکت می کشاند (اگر چنین است که هست) پس وضعیت کسی که در ملک پادشاه پادشاهان و آقای سروران عالم است (و ادب را رعایت نمی کند) چگونه است.

در این جا هفت نکته مهم را یادآور می شویم:

1- واژه «الرجلان» و «الرجال» که در این روایت شریف آمده است، مانند موارد زیاد دیگر در روایات، هیچ خصوصیتی ندارد و این کلمات نورانی درباره زنان نیز صادق است.

2- معمولاً ما برای رسیدن به حوایج خود، دعا می کنیم که البته بسیار خوب است. ولی بعضاً به صورت عمیق التفات به کسی که او را می خوانیم نداریم و بیشتر توجه به حاجت خود داریم. حضرت در این جا می فرمایند کسی که دعا می کند باید شیفته دعا باشد، نه حوائج خود. یعنی نفرموده اند مغرماً بحاجته یا بمسألته. که این مسأله نکات قابل تأمل لطیفی در خود جای داده است که تنها به اشاره به آن اکتفا می کنیم. البته به نظر می رسد این حدّ از ادب، واجب نباشد و بلکه بسیار خوب بوده باشد.

امام جواد علیه السلام بین دو گونه ادب خیالی و واقعی فرق می گذارند و ملاک ادب حقیقی را یک معیار متافیزیکی معرفی می کنند یعنی رضای الهی و رسیدن به بهشت

3- بعضی از لغت دانان زبان عرب، ادب را به معنای ریاضت و تمرین کردن، (2) معرّفی نموده اند. ریاضتی که آدمی به وسیله آن به صفات نیکو دست می یابد. به نظر می رسد این معنا در این حدیث شریف به خوبی نمایان است. آنجا که فرموده اند «و بالادب یبلغ الرجل مکارم الاخلاق».

4- نکته ای که از قلب نکته قبلی، به دست می آید اینست که ادب ورزیدن نوعی سختی دارد و در نتیجه نیازمند صبر و تحمّل است. که یادآور بحث دراز دامن «جهاد با نفس» نیز می باشد.

5- نکته بسیار با اهمیت در این حدیث اینست که امام جواد (علیه السلام) بین دو گونه ادب خیالی و واقعی فرق می گذارند و ملاک ادب حقیقی را یک معیار متافیزیکی معرفی می کنند یعنی رضای الهی و رسیدن به بهشت.

جالب آن که به ما می آموزند – طبق این نقل – که آنچه مورد پسند عامه مردم می باشد، به خودی خود، نیکو و پسندیده نیست.

6- در پایان حدیث می فرمایند: «فتأدبّوا بها» که این واژه هم در زبان عربی گویای آنست که آدمی باید سعی و تلاش نماید. تا با ادب شود و کار راحتی نیست. هر چند شیرینی و آسایش ابدی، در پایان این تلاش هر خستگی و ناملایم بودن را، رفع می کند.

7- ظاهراً منظور حضرت از سخن زیبایی که مورد رضای حق می باشد می تواند امثال موارد زیر باشد. سخن سنجیده و زیبای که در دفاع از حق گفته شود، مانند خطبه بلند حضرت زینب (سلام الله علیها)؛ یا آنکه سخنی باشد که در راه تبلیغ اسلام و یا جلب قلوب مردم به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به کار گرفته می شود.

امید آنکه همه ما مۆدّب به آداب دین باشیم.

پی نوشت:

1) موسوعة الامام الجواد علیه السلام، ج2، ص360- 361.

2) المصباح المنیر، ص 14.

سید علی محمّد هاشمی رضوانی

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.