تبیان، دستیار زندگی
در زمان رضاخان، شوهر عمه امام خمینی به منزلشان آمده بود و گفته بود که فرماندار خمین از دادن جواز لباس امتناع کرده و همچنین من را تهدید کرده است که باید کت و شلوار بپوشی و در مجلس جشن فرمانداری شرکت کنی. آیت‌الله محمدجواد صافی رو به ایشان می‌کند و می‌گوید:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان ملبس شدن آیه الله صافی

حاج آقا علی صافی

در زمان رضاخان، شوهر عمه امام خمینی به منزلشان آمده بود و گفته بود که فرماندار خمین از دادن جواز لباس امتناع کرده و همچنین من را تهدید کرده است که باید کت و شلوار بپوشی و در مجلس جشن فرمانداری شرکت کنی. آیت‌الله محمدجواد صافی رو به ایشان می‌کند و می‌گوید: با آقا میرزا مهدی پیش فرماندار گلپایگان برو و بگو یا جواز لباس ایشان را می‌دهی یا هر چیزی دیدی از چشم خودت دیدی!

مرحوم آیت‏الله علی صافی گلپایگانی از زبان دامادش-1

شیخ محمدرضا کمیلی، داماد آیت‌الله العظمی شیخ علی صافی گلپایگانی شاید نزدیک‌ترین فردی به ایشان باشد که اطلاعات و خاطرات دست اولی را دارد.

او 16 سال شاگرد آیت‌الله بود و 10 سال شاگرد آیت‌الله اراکی و 25 سال شاگرد آیت‌الله گلپایگانی. ارتباط همسایگی، راه مصاحبه را باز کرد که منزلشان بروم و درباره «مرحوم آقا» بپرسم.

آیت‌الله کمیلی تا آنجا که می‌دانست گفت، اما گویا مرحوم آیت‌الله صافی در بیان خاطراتش به نزدیکانش هم کتوم بوده است.

در ادامه بخش اول گفتگوی ایشان تقدیم شما می‎شود:

ابتدا درباره خانواده آیت‌الله حاج آقا علی صافی و اساتیدشان در گلپایگان بگویید.

ایشان در سال 1332 قمری متولد شدند که فرزند اول خانواده بودند؛ فرزند دوم مرحوم حاج آقا فخرالدین (کارمند ثبت اسناد) و سومی آیت‌الله العظمی شیخ لطف‌الله صافی. همچنین دو خواهر داشتند.

مرحوم آیت‌الله العظمی شیخ علی صافی دوره مقدمات و سطح را نزد پدر (آیت‌الله العظمی محمدجواد صافی) و دایی خود آخوند ملا ابوالقاسم قطب و استاد دیگری در گلپایگان فرا می‌گیرند. در آن دوران بیش از 30 نفر مجتهد مسلم در گلپایگان اقامت داشتند. دایی‌های مرحوم آقا؛ آیات عظام آقا شیخ محمدسعید و آقا شیخ محمدباقر از مشاهیر آن منطقه بودند.

به یاد دارم، مرحوم امام خمینی از پاریس بازگشته و به دیدار مرحوم آیت‌الله علی صافی آمده بودند. شب پنجشنبه بود و من و آقای صمدی (داماد ایشان) و آیت‌الله شیخ لطف الله صافی در منزل مرحوم آقا بودیم که امام به همراه حاج احمدآقا و حاج شیخ حسن صانعی آمدند.

 غرض اینکه مرحوم امام در آن دیدار از آقا شیخ محمدباقر یاد کردند و گفتند: «ایشان بسیار خوش بیان بود. در مسافرتی که ما می‌خواستیم به خمین برویم و آنها به گلپایگان.

ما در طول سفر مشتاقانه به صحبت‌های ایشان گوش می‌کردیم؛ ایشان جامع در معقول و منقول بود.» پدر و مادر مرحوم آقا از شاگردان شیخ انصاری و هم دوره ای‌های میرزای شیرازی در نجف بودند که مدتی بعد به گلپایگان باز می‌گردند و می‌مانند.

پدرشان چطور؟

پدرشان از هم دوره ای‌های آیت‌الله بروجردی بودند. ایشان شاگرد آقانجفی اصفهانی، جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی بود. آقای بروجردی هم شاگرد آقا نجفی بودند و آنجا با آیت‌الله محمدجواد صافی آشنا می‌شوند. مرحوم آقا از قول آیت‌الله بروجردی نقل می‌کردند که گاهی از اوقات آقا نجفی در ماه دو بار شهریه می‌دادند.

گویا آخوندملا محمدجواد صافی هم از دوستان شیخ فضل الله نوری بودند؟

بله؛ ایشان در زمان مشروطه در تهران اقامت کرده بودند و در آن سال‌ها با مرحوم آقا شیخ فضل الله رابطه نزدیکی داشتند؛ به گونه‌ای که در اواخر حیات شیخ که محصور هم بود، به دیدار او می‌رود و از او می‌خواهد برای حفظ جانش چنان که فلان آقا و فلان آقا پرچم کشوری را بالای در منزلشان نصب کرده اند، ایشان هم چنان کنند.

ایشان می‌فرمایند: من با شما الان مباحثه علمی و شرعی می‌کنیم؛ فعلا و به حسب ظاهر من مرجع تقلید و رئیس مذهب در نزد مردم محسوب می‌شوم، آیا صحیح است که زیر پرچم کشوربیگانه بروم؟!» ظاهرا در قضایای مشروطه، آخوند ملاجواد همفکر مرحوم آقا شیخ فضل الله بود؛ یعنی هوادار مشروطه مشروعه.

آیا مرحوم آیت‌الله صافی پس از تحصیل در گلپایگان به اصفهان می‌روند؟ (در زندگینامه ایشان در سایت رسمی شان نقل شده است.)

ایشان هیچ وقت در اصفهان تحصیل نکردند. بلکه در 17 سالگی از گلپایگان به قم رفتند؛ 4 سال پس از تاسیس حوزه علمیه قم. در مدرسه فیضیه حجره‌ای می‌گیرند و سطح عالی را می‌گذرانند.

در ابتدای حضور در قم، اساتیدشان چه کسانی بودند؟

درس مکاسب را نزد میرزا محمد ثابتی همدانی می‌آموزند. مرحوم آقا همواره از درس ایشان تعریف می‌کردند و بسیار آن را خوب توصیف می‌کردند.

یکی، دو سال هم درس خارج مرحوم آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه می‌روند. ایشان می‌گفتند: من پس از جلسه درس مکاسب، به همراه استادم؛ میرزا محمد همدانی به درس مرحوم حاج شیخ می‌رفتیم. همچنین نزد مرحوم امام خمینی هم فلسفه خوانده بودند و در درس آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی هم شرکت می‌کردند. البته ایشان به برخی نظرات آیت‌الله شاه آبادی هم نقد داشتند.

هم حجره‌ای‌های آن دوره آیت‌الله صافی چه کسانی بودند؟

آقایان حاج میرزا علی نورمحمدی تهرانی، دکتر عباس زریاب خوئی، علامه عسکری و....

از دوران رضاخان و مساله جواز برای لباس روحانیت، خاطره‌ای را نقل کرده بودند؟

ایشان به یاد داشتند که در همان زمان رضاخان، مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی، شوهر عمه امام خمینی که از معاریف خمین بود، صبح زود به منزلشان در گلپایگان آمده بود و گفته بود که فرماندار خمین از دادن جواز لباس امتناع کرده و همچنین من را تهدید کرده است که باید کت و شلوار بپوشی و در مجلس جشن فرمانداری شرکت کنی.

پدرشان (آیت‌الله محمدجواد صافی) رو به ایشان می‌کند و می‌گوید: با آقا میرزا مهدی پیش فرماندار گلپایگان به نام «اعظم رکنی» که از شاهزاده‌های قاجار بود، برو و بگو یا جواز لباس ایشان را می‌دهی یا هر چیزی دیدی از چشم خودت دیدی! ایشان می‌روند و این مساله را به فرماندار می‌گویند که جواز صادر می‌شود.

آیت‌الله صافی خودشان جواز لباس داشتند؟

بله، ایشان نقل می‌کردند: «در آن موقع ممتحنینی همچون «مشکات» از تهران به قم می‌آمدند و دو سوال اصولی، دو سوال فقهی و دو سوال دیگر می‌کردند که باید همان جا در نزد ممتحنین با ادله، جواب می‌دادیم.

من پیش از امتحان، مرحوم آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری را جلوی صحن حضرت معصومه(س) دیدم و قضیه را به ایشان گفتم و برای توضیح آن، ایشان به یکی از حجره‌های مدرسه فیضیه تشریف آوردند.

 ایشان پس از توضیح، گفتند: شاید خود من هم همانجا جواب را نتوانم بدهم، اما کاری از دست من بر نمی‌آید... بالاخره من در امتحان شرکت کردم و نفر اول هم شدم.» ایشان همچنین می‌گفتند:

«وقتی می‌خواستیم راه کوتاهی همچون از در فیضیه تا سر گذرخان را برویم؛ چند بار پاسپان‌ها از ما جواز می‌خواستند.» در آن ایام، آنهایی که جواز نداشتند، صبح زود می‌رفتند باغ‌های اطراف قم و شب برمی گشتند.


منبع: خبرآنلاین

تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان