تبیان، دستیار زندگی
بدان! که خودسرانه خلافت را عهده‏دار شدند، و ما را که نسب برتر است و پیوند با رسول خدا صلی ‏الله علیه ‏و ‏آله استوارتر، به حساب نیاوردند، خودخواهی بود. گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند،
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جفای اعراب در حق امام علی(علیه السلام)

جامعه معاصر امام علی علیه‏السلام

امام علی


امام علیه السلام در جملاتی گران بها جامعه معاصر خویش را این گونه معرفی می کند: «پس مردم ما ـ قریش ـ خواستند پیامبرمان را بکشند و ریشه ما را بکنند و درباره ما اندیشه ‏ها کردند و کارها راندند. از زندگی گوارامان باز داشتند و در بیم و نگرانی گذاشتند و ناچارمان کردند تا به کوهی گذار برشویم و آتش جنگ را برای ما برافروختند.»(1)

«بار خدایا! از تو بر قریش یاری می ‏خواهم که پیوند خویشاوندیم را بریدند، و کار را بر من واژگون گردانیدند و برای ستیز با من فراهم گردیدند، در حقی که از آن من بود ـ نه آنان ـ و بدان سزاوارتر بودم، از دیگران و گفتند حق را توانی به دست آورد، و توانند تو را از آن منع کرد. پس کنون شکیبا باش، افسرده یا بمیر به حسرت مرده، و نگریستم و دیدم نه مرا یاری است، نه مدافعی و مددکاری جز کسانم، که دریغ آمدم به کام مرگشان برانم. سپس خار غم در دیده خلیده، چشم پوشیدم و ـ گلو از استخوان غصه تاسیده ـ آب دهان را جرعه‏ جرعه نوشیدم، و شکیبایی ورزیدم، در خوردن خشمی که از حنظل تلخ تر بود و دل را از تیغ برنده دردآورتر».(2)

«بدان! که خودسرانه خلافت را عهده‏دار شدند، و ما را که نسب برتر است و پیوند با رسول خدا صلی ‏الله علیه ‏و ‏آله استوارتر، به حساب نیاوردند، خودخواهی بود. گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند، و گروهی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و داور قیامت و بازگشتگاه روز جزاست ـ این سخن بگذار ـ ».(3)

«ای علی! پس از من مردم به مال های خویش فریفته شوند و به دین خویش بر خدا منت نهند. رحمت پروردگار را آرزو کنند و از سطوت او ایمن زیند. حرام خدا را حلال شمارند، با شبهت ‏های دروغ و هوس هایی که در سر دارند، می را نبیذ گویند و حلال پندارند. حرام را هدیت خوانند و ربا را معاملت دانند. گفتم: ای رسول خدا آن زمان مردم را در چه پایه نشانم؟ از دین برگشتگان یا فریفتگان؟ فرمود: فریفتگان.»(4)

بدان! که خودسرانه خلافت را عهده‏دار شدند، و ما را که نسب برتر است و پیوند با رسول خدا صلی ‏الله علیه ‏و ‏آله استوارتر، به حساب نیاوردند، خودخواهی بود. گروهی بخیلانه به کرسی خلافت چسبیدند، و گروهی سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و داور قیامت و بازگشتگاه روز جزاست

«ابوذر، همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی بند که به خاطر او خشم گرفتی. این مردم بر دنیای خود از تو ترسیدند، و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی؛ پس آن را که به خاطرش از تو ترسیدند، بدیشان واگذار و با آنچه از آنان ترسیدی رو به گریز درآر. بدانچه آنان را از آن بازداشتی، چه بسیار نیازدارندو چه بی‏نیازی تو بدانچه از تو باز می ‏دارند. به زودی می ‏دانی فردا سود برنده کیست و آن که بیشتر بر او حسد برند، چه کسی است. اگر آسمان ها و زمین بر بنده ‏ای ببندد، و او از خدا بترسد، برای وی میان آن و برون شوی اند. جز حق مونس تو مباشد، و جز باطل تو را نترساند. اگر دنیای آنان را می ‏پذیرفتی تو را دوست می ‏داشتند، و اگر از آن به وام می ‏گرفتی، امینت می ‏انگاشتند».(5) «و بدانید! که شما بعد از هجرت ـ و ادب آموختن از شریعت ـ به ـ خوی ـ بادیه ‏نشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی دسته ‏دسته شدید. با اسلام جز به نام آن بستگی ندارید و از ایمان جز نشان آن را نمی ‏شناسید. می ‏گویید به آتش ـ می ‏سوزیم ـ و ننگ را نمی ‏توزیم. گویا می‏ خواهید اسلام را واژگون کنید با پرده حرمتش را دریدن، و رشته برادری دینی را بریدن. پیمانی که خدایش برای شما در زمین خود پناهگاه و جای امن فرمود، و موجب ایمنی آفریده ‏هایش نمود و اگر شما به چیزی جز اسلام پناه بردید، کافران با شما پیکار خواهند کرد، آنگاه نه جبرئیل ماند و نه میکائیل، و نه مهاجران و نه انصار که شما را یاری کنند. جز تیغ بر یکدیگر زدن نبود تا خدا میان شما داوری کند».(6)

امام علی

«ای مردمی که اگر امر کنم، فرمان نمی ‏برید و اگر بخوانمتان؛ پاسخ نمی ‏دهید، اگر فرصت یابید ـ در گفتار بیهوده ـ فرو می ‏مانید و اگر با شما بستیزند، سست و ناتوانید. اگر مردم بر امامی فراهم آیند، سرزنش می‏ کنید، و اگر ناچار به کاری دشوار درشوید، پای پس می ‏نهید. بی ‏حمیّت مردم انتظار چه می ‏برید! چرا برای یاری برنمی ‏خیزید و برای گرفتن حقتان نمی ‏ستیزید، مرگتان رساد، یا خواری بر شما باد. راستی شما چه مردمی هستید؟ دینی نیست که فراهمتان آورد؟ غیرتی ندارید که بر کارتان وادارد؟ راه دانستن کتاب خدا را به شما نمودم و در حجت را به روی شما گشودم، آنچه را نمی ‏شناختید به شما شناساندم و دانشی را که به کامتان فرو نمی ‏رفت، جرعه جرعه به شما نوشاندم. اگر بودی که کور می دید و خفته بیدار می‏گردید. چه نادان مردمی که رهبر آنان معاویه باشد و آموزگارشان پسر نابغه».(7)

«ای مردمی که به تن فراهمید و در خواهش ها مخالف همید، سخنانتان تیز، چنانکه سنگ خاره را گدازد، و کردارتان کند، چنانکه دشمن را درباره شما به طمع اندازد. در بزم، جوینده مرد ستیزید و در رزم، پوینده راه گریز. آن که از شما یاری خواهد خوار است، و دل تیمار خوارتان از آسایش به کنار. بهانه‏ های نابخردانه می ‏آورید و چون وامداری که پی‏در پی مهلت خواهد، امروز و فردا می ‏کنید. آن که تن به خواری داده، دفع ستم را چگونه شاید؟ که حق جز با کوشش به دست نیاید.»(8)

بدانید! که شما بعد از هجرت ـ و ادب آموختن از شریعت ـ به ـ خوی ـ بادیه ‏نشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی دسته ‏دسته شدید. با اسلام جز به نام آن بستگی ندارید و از ایمان جز نشان آن را نمی ‏شناسید. می ‏گویید به آتش ـ می ‏سوزیم ـ و ننگ را نمی ‏توزیم. گویا می‏ خواهید اسلام را واژگون کنید با پرده حرمتش را دریدن، و رشته برادری دینی را بریدن. پیمانی که خدایش برای شما در زمین خود پناهگاه و جای امن فرمود

«و شما در روزگاری هستید که خوبی در آن پشت کرده و همچنان می ‏رود، و بدی روی آورده و پیش می ‏دود و طمع شیطان در تباه کردن مردمان بیشتر می ‏شود. این روزگاری است که ساز و ساخت شیطان قوی ‏تر گردیده، و فریب و بدسگالی او فراگیرتر گشته، و شکار وی در دسترس قرار گرفته. گوشه چشم به هر سو که خواهی به مردم بیفکن! آیا جز مستمندی بینی با فقر دست به گریبان، یا دولتمندی با نعمت خدا در کفران، یا آنکه دست بخشش ندارد، و ندادن حق خدا را افزونی مال به حساب آرد، یا سرکشی که از سخن حق روگردان است گویی گوش او از شنیدن موعظت ها گران است... فساد آشکار گشته، نه کار زشت را دگرگون کننده ‏ای مانده است و نه نافرمانی و معصیت را بازدارنده ای... با خدا و بهشت او فسون نتوان کرد، و خشنودی او را جز به طاعت به دست نتوان آورد. لعنت خدا بر آنان که به معروف فرمان دهند و خود آن را واگذارند، و از منکر بازدارند و خود آن را به جا آورند».(9)

از آنچه از سخنان امام علیه السلام که در توصیف روزگار معاصر خویش بیان شده بود، به دست می آید؛ ویژگی های جامعه آن روز را چنین می توان برشمرد: بدعت در دین، فراموشی سنت، بیگانگی با اسلام، فراموش کردن احکام صحیح اسلام، دفاع نکردن از حق، پیروی نکردن از دستورات رهبر الهی، گوشه ‏نشینی مۆمنان، حکمفرمایی به ظاهر مۆمنان، آشکاری فساد، کسانی که امر به معروف می‏ کنند خود به آن عمل نمی‏ کنند، کسانی که نهی از منکر می ‏کنند خود مرتکب منکر می ‏شوند، گویندگان بی‏ کردار، گناهکاران، تلاش جهت پنهان نمودن گناه خود ندارند، گوش نکردن به مواعظ نیک، بی ‏رغبتی به انجام عمل نیک، فراگیر شدن «بدی» کردن، پایمال کردن حق، تلاش نکردن در جهت گرفتن «حق» خود از ستمکاران، انجام امور باطل،  گام برنداشتن جهت نابودی باطل،  پای پس کشیدن از انجام کارهای سخت،  سستی و بی ‏ارادگی در دفاع،  بی ‏توجهی به جهاد با دشمن، کند کرداری، تندخویی و تند زبانی، شیوع کینه، تفرقه و پراکندگی، بریدن رشته برادری دینی، یاری نرساندن به یکدیگر، نداشتن وحدت در اهداف، ندادن حقوق خدا از سوی ثروتمندان، بی ‏توجهی ثروتمندان به فقرا، کفران نعمت از سوی ثروتمندان، ازدیاد فقر و مستمندی، نادانی و جهل، بازگشت به ارزش های جاهلی.

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، کلام 9.

2. همان، خطبه 217.

3. همان، خطبه 162.

4. همان، خطبه 156.

5. همان، خطبه 130.

6. همان، خطبه 192.

7. همان، خطبه 180.

8. همان، خطبه 29.

9. همان، کلام 32.

زهرا رضائیان      

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.