تبیان، دستیار زندگی
آفت عمومی که به جان خانواده ها افتاده است و جای کتاب را گرفته تلویزیون است که خوراک سهل الهضم و راحت الحلقومی فراهم کرده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بی مخاطب بودن ادبیات کلاسیک؟


آفت عمومی که به جان خانواده ها افتاده است و جای کتاب را گرفته تلویزیون است که خوراک سهل الهضم و راحت الحلقومی فراهم کرده است.


دکتر محمد روشن

دکتر محمد روشن را با تصحیح های بی ایرادش در حوزه ادبیات کلاسیک می شناسیم. وی پژوهشگر ادبیات کلاسیک و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است که سال های زیادی است در این حوزه فعالیت کرده است. از متونی که وی از روی نسخه های اصلی تصحیح کرده می توان به «حیات الحیوان»،«دیوان جامی» و«داستان فرود» اشاره کرد که از تصحیح های خوب موجود هستند.

آقای روشن به نظر شما چرا عامه مردم این روزها کمتر مخاطب ادبیات کلاسیک هستند؟

یک عامل مهم می تواند این باشد که ادبیات کلاسیک ما، یا لااقل بخشی از آن از زبان پیچیده ای بر خوردار است و هم زبانی و هم زمانی بین زبان امروز و زبان ادبیات کلاسیک وجود ندارد. دلیل دیگر و مهم فقر فرهنگی و مادی جامعه است و عدم تعادل و معیشت دشوار روزمره این مجال را نمی دهد. عامل بسیار مبتذل دیگر حضور تلویزیون در خانواده هاست که جهت کتاب را بسیار بسیار کم رنگ کرده است.

بخشی از این مشکلات مربوط به شیوه زندگی جدید ماست و بخشی مربوط به مشکلاتی که فعلا قابل حل نیست. اما درباره خود زبان ادبیات کلاسیک راهکار را چه می دانید؟ آیا ساده تر کردن زبان ادبیات کلاسیک می تواند راهکار مناسبی برای بر طرف کردن این مانع باشد؟

در حقیقت تصحیح متون صورت گرفته و می گیرد. باز نویسی های متون کلاسیک، توضیحات و پا نویسی و تفاسیری که بر متون شده است و می شود راهگشای عامه هست اما به گمان من فقر مادی و ناتوانی و عدم تعادل و ثبات اجتماعی، مردم را از خواندن و باز خوانی ادبیات کلاسیک دور می کند.

باز نویسی متون کلاسیک باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا بگویی این کتاب توانسته است تمام اندیشه و زبان نویسنده را به نوعی معرفی کند ؟  

باز نویسی ضوابطی دارد. من تا پایان داستان کی خسرو را به تازگی به نثر در آورده ام. فکر می کنم تلاش هایی که مرحوم مهدی آذر یزدی انجام دادند تلاش های مفیدی بود. تقویت دانشگاه ها و دانشکده ها و تسلط و تعهد در کمتر استاد دانشگاهی که خود مجال چندانی برای خواندن و باز خوانی متون ندارد دیده می شود و همین ها روی کیفیت آثار باز نویسی شده توسط این استادان تاثیر می گذارد.

در حال حاضر کیفیت آثار باز نویسی شده را چگونه می بینید؟ 

تا حدودی بد نیست. نمونه وار آثار آقای حکیمی را بسیار خوب یافته ام و آقای توزنده جانی همچنین. آقای فتاحی هم نه چندان دور اما به هر حال آثار قابل توجهی هستند. اما مسئله اصلا بر سر گرانی و اقتصاد و کتاب نیست. لااقل سبد خانواده  جایی برای کتاب اگر نگذاشته است از ناخواستاری نیست از ناداری و نادانستنی است.

بسیاری از خانواده ها اگر نه تماما اما توان خرید کتاب را می توانند در کنار سایر اولویت های خود قرار بدهند.

نمونه وار هایی که می فرمایید به مسئله کمک چندانی نمی کند و درست نیست. باید آماری با مسئله بر خورد کنید. یک آفت عمومی که به جان خانواده ها افتاده است و جای کتاب را گرفته تلویزیون است که خوراک سهل الهضم و راحت الحلقومی فراهم کرده است.

به هر حال انسان ها باید یک سری اطلاعات را به دست بیاورند و امروز دیگر چندان تفاوتی ندارد که این اطلاعات را از کدام رسانه کسب می کنند. تلویزیون هم یکی از رسانه هایی است که مربوط به زندگی امروزی جامعه می شود. 

ببینید مسئله این است که خیلی هم نباید به تلویزیون مقید باشد. عامل عمده فقری است که ما در مسئله آفرینش ادبی داریم. در حوزه رمان و داستان کوتاه و غیره کدام چهره شاخصی را می شناسید که من نمی شناسم؟

باز نویسی های متون کلاسیک، توضیحات و پا نویسی و تفاسیری که بر متون شده است و می شود راهگشای عامه هست اما به گمان من فقر مادی و ناتوانی و عدم تعادل و ثبات اجتماعی، مردم را از خواندن و باز خوانی ادبیات کلاسیک دور می کند.

نمی توانیم بگوییم که حوزه ادبیات معاصر ما خالی از نویسندگان شاخص است. 

اگر منظورتان گلشیری و جمال صادقی و غیره است که باید بگویم قلم اینان دیگر پیر شده است. از جوان تر ها من ندیدم یا لااقل من خبر ندارم و اگر شما می شناسید معرفی کنید . هر چند اگر باشد به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.

می خواهید بگویید میل مردم به علوم انسانی کاهش پیدا کرده است؟ 

نه من این تصور را ندارم اما مثلا در دوره من که پنجاه سال پیش است وضع به گونه دیگری بود. میل مردم به خواندن زیاد تر بود و نویسندگان بیشتری هم وجود داشت. یاقوتی، یونسی نجفی و خیلی های دیگر که من تا حدودی می توانم پی گیری کنم و همین اندازه اما کسی را شاخص نمی یابم.

به نظر شما چه راهکاری وجود دارد برای ایجاد شوق دوباره به علوم انسانی و مخصوصا ادبیات ؟

گمان نمی کنم شایسته این باشم که راهکاری ارائه دهم. جامعه شناسان و مردم شناسان باید بر اساس مطالعات خود آماری ارائه دهند و راهکاری پیش پا بگذارند. من به عنوان نویسنده و پژوهشگر کوشش خودم را می کنم. حالا در حال بر گرداندن خمسه نظامی هستم. این حد اکثر کاری است که از من بر می آید. جامعه را هم من به آن معنی مقصر نمی دانم. کوتاهی ها فقط از جانب عامه مردم نیست. عمده به هر حال کل فضایی است که در آن تبادل صورت نمی گیرد. مثلا همین کتاب ماه را اگر دیده باشید در نظر آورید. برای من ممکن است بخش ادبی و فلسفه و دین و کلیاتش جذاب باشد اما این تا چه حد می تواند اقبال عامه را در پی داشته باشد و برای آنان جذاب باشد؟

حضور و بر پایی محافل ادبی را تا چه حد برای رسیدن به منظور ضروری می دانید؟

تعارف نکنیم. آزادی محفل را باید پیش نیاز وجود محافل بگیرید. آیا این پیش نیاز وجود دارد؟باید محافلی باشد که مردم مجال دیدن همدیگر را داشته باشند و از نزدیک با نویسنده و اثرش رو به رو شوند. حالا بحث فقط بر سر حضور عینی هم نیست در اصطلاح درست این کلمه. اما ابزار و وسایل انتقالی هم خیلی محدود داریم.

شما حضور اینترنت به عنوان یکی از ابزار های مهم انتقال را نادیده می گیرید؟

آن دیر یاب است. یک میلیون تومان رقمی است که چند خانواده می تواند تهیه و ابیاع کند؟ اینترنت و استفاده از آن فوت فن دارد. مسائل دارد. بعد هم فکر می کنید همه کسانی که اهل قلم هستند می توانند سایتی داشته باشند و خودشان را در اینترنت معرفی کنند؟ یا اصلا وسیله ارتباطی اش را داشته باشند؟ به گمان من هنوز نمی توان در مورد این پدیده تصمیم گرفت.

صحبت پایانی اگر دارید بفرمایید.

از شما تشکر می کنم و امید دارم که شرایط فرهنگی جامعه را رو به بهبود ببینم.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان