تبیان، دستیار زندگی
اکبر صحرایی نویسنده ای است که با کتاب« کانال مهتاب» وارد عرصه نویسندگی حوزه دفاع مقدس شد و کار حرفه ای اش را با نوشتن رمان« هزار و نه»و«خمپاره خواب آلود» ادامه داد. کتاب های «خیابان پیر» و« کاش کمی بزرگتر بودم» به زودی از این نویسنده به بازار نشر عرضه خوا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جنگ ما به اعتقاداتمان تنیده شده

گفت و گوی اختصاصی تبیان با اکبر صحرایی


اکبر صحرایی نویسنده ای است که با کتاب« کانال مهتاب» وارد عرصه نویسندگی حوزه دفاع مقدس شد و کار حرفه ای اش را با نوشتن رمان« هزار و نه»و«خمپاره خواب آلود» ادامه داد. کتاب های «خیابان پیر» و« کاش کمی بزرگتر بودم» به زودی از این نویسنده به بازار نشر عرضه خواهد شد. گفت و گو با این نویسنده درباره ادبیات دفاع مقدس را می خوانید:


اکبر صحرایی

آقای صحرایی غلبه نگاه ایدئولوژیک در ادبیات پایداری و جنگ چه نقاط مثبت و منفی ای به دنبال داشته است؟

ذات ادبیات دفاع مقدس همراه است با اعتقادات افرادی که در این جنگ شرکت کردند. دقیقا به همین دلیل جنگ و ادبیات پایداری ما دفاع مقدس نامیده شد چرا که با حوزه اعتقادی بچه مسلمانان و مردم مسلمان ما گره خورده بود. اصولا وجه تمایز جنگ ما با جنگ های دیگر کشور ها مثل جنگ جهانی اول و دوم، این است که در جنگ های جاهای دیگر دشمنی حمله می کند و یک عده ای هم دفاع می کنند و نهایتا به پیروزی یا شکست یک گروه منجر می شود. شاید در نهایت بتوان نام ادبیات پایداری بر آن نهاد چرا که بخش هایی از آن به سمت پایداری می رود. اما در جنگ ما کلید واژه ها و فرهنگی به وجود آمد که معروف شد به دفاع مقدس و مرز بندی خودش را تعیین کرد. اگر در کشور های دیگر سربازها وارد جنگ می شدند اینجا رزمنده ها و بسیجی ها و غیره وارد جنگ می شوند ان هم به صورت کاملا داوطلبانه. نیرو ها با شور و شوق وارد جنگ می شوند به دلیل ماهیت مقدس بودنش. من معتقدم دفاع مقدس برای رزمندگان جنگ، کلیدواژه خود را در جنگ عاشورا و به خصوص شب دهم که اوج آن است می باید. آنجاست که جنگ مقدس می شود. نه به این معنا که خود جنگ چیز خوبی است بلکه به این معنا که فرهنگی شکل می دهد که می خواهد جنگ را محکوم کند. ما به کشته می گوییم شهید، به زخمی می گوییم جانباز و همین کلیدواژه ها جنگ ما را از جنگ های دیگر متمایز می کند. حالا اگر این واژه ها را از ادبیات دفاع مقدس حذف کنید می شود همان جنگی که همه جای دنیا وجود دارد. من فکر می کنم ادبیات ما به حوزه اعتقادی، دینی و حتی فرهنگی ما تنیده شده است. حرف دفاع مقدس حرف عاشورا است، حرف دین است و حرف تاریخ ما است. و این ها را نمی توان از ادبیات پایداری ما جدا کرد.

نگاه سیاسی و دینی مخاطب این نوع ادبیات را محدود می کند و همانطور که شاهد بوده ایم مخاطبان این آثار بیشتر شامل رزمنده ها و جانبازانی می شود که خودشان مسقیم در معرض جنگ بوده اند برای برطرف کردن این خطر چه راهکاری وجود دارد؟

اگر پیام های امام را در آن دوران مشاهده کنید متوجه می شوید که عمده مردم افرادی بودند که با پیام های امامشان وارد جنگ می شدند. البته اقشار دیگر هم بودند کما این که ما ارامنه را هم داشتیم ولی همه گی با هر نیتی که وارد جنگ می شدند خود به خود تحت تاثیر فرهنگ دفاع مقدس قرار می گرفتند. غالب رزمندگان ما مسلمان بودند. من این را از نزدیک شاهد بودم. همه به نیت دفاع از اسلام و گفته ی امامشان و در نهایت کشور وارد می شدند. پرداختن به این اعتقادات به خودی خود مشکلی ایجاد نمی کند. اگر به جنگ و صلح تولستوی نگاه کنید می بینید در این رمان زیبا و جهانی نگاه مذهبی هست، اعتقادات هست و حتی عقیده و نظر وجود دارد اما چون تولستوی پنج سال در جنگ زمانه خودش تحقیق کرد اثری شگفت آفرید که از لحاظ عناصر داستان نویسی هم غنی است. این موضوع ایرادی ایجاد نمی کند چون واقعیت جنگ ما همین بود. در رمان های ما علاوه بر اینها گوشه ای از تاریخ ترسیم می شود. خطر آنجا است که به تقلید از ادبیات جهان برویم. افراط و تفریط در ادبیات داستانی حوزه ادبیات دفاع مقدس را از فرهنگ ایثار و شهادت دور کرده است.

رزمندگان جنگ، کلیدواژه خود را در جنگ عاشورا و به خصوص شب دهم که اوج آن است می باید. آنجاست که جنگ مقدس می شود. نه به این معنا که خود جنگ چیز خوبی است بلکه به این معنا که فرهنگی شکل می دهد که می خواهد جنگ را محکوم کند.

درست است که مفاهیمی که در ادبیات پایداری مطرح می شود ارزش بالایی دارد اما اگر همین مفاهیم بالا در فرم و زیبایی شناسی سطح پایینی ارائه شود ارزش آنها را به سطح می کشاند. به نظر می رسد بسیاری از داستان های این نوع از ادبیات به دلیل این که در چار چوب ایدئولوژی قرار گرفته اند از بحث زیبایی شناسی دور شده اند و به اثر لطمه زده اند.  

اگر بخواهیم صرفا به مستندات بپردازیم زیبایی شناسی اثر را پایین میاوریم. به نظر من تاریخ شفاهی لازم است اما نباید بر آن پافشاری کرد. اگر بیش از حد به تاریخ شفاهی تکیه کنیم کم کم نقش نویسنده کم رنگ و حذف می شود. یک نفر یک سوژه خوبی پیدا می کند و با او به مصاحبه می نشیند و آن را پیاده می کند و می شود " دا" یا " نورالدین پسر ایران". ما تا توانسته ایم تاریخ شفاهی کار کرده ایم و فروش خوبی هم داشته است اما به سمت زیبایی شناسی و عناصر داستان نویسی نرفته ایم.

در تمام داستان های ادبیات پایداری شخصیت ها تک ساحتی هستند. یا سیاه سیاه و یا سفید سفید می زنند و در واقع دیگر بعدی ندارند. همین باعث می شود خواننده خیلی زود ماجرا را حدس بزند و تعلیق شکل نگیرد. فکر نمی کنید همین نگاه تک بعدی به نویسنده اجازه نمی دهد تا به سمت شخصیت پردازی داستانی و عناصر داستان نویسی برود؟ 

من اعتقاد دارم همانطور که جنگ اتفاق افتاده باید داستان آن هم نوشته شود. جنگ ما نه یکسر سیاه بود و نه یکسر تلخ. در کل باز تاکید می کنم که اگر ما زیاد به مستند بودن داستان و تاریخ شفاهی جنگ پافشاری کنیم وجه تخیلی اثر را کم رنگ کرده ایم و جلوی نو آوری ان را گرفته ایم.در همین راستا نویسندگان متوسط بازارشان گرم می شود، تعداد نویسندگان افزایش پیدا می کند و فروش هم می کنند.اما داستان و رمان دفاع مقدس شکل نمی گیرد. برای این که به شکل درست برسیم باید نگاه آرمانی نداشته باشیم. واقعیت صرف جنگ هم آرمانی نبود. خیلی ها حرکت اولیه شان خدایی نبود اما بعد که وارد شدند منجر به نگاه خدایی شد. استثنا است که نظم جهان را به هم می زند. و ذات داستان به سمت خاکستری رفتن است و حتی منفی بودن. باید زمینه ایجاد شود که نویسنده تخیل خود را به کار ببرد. ارگان ها و متولیان به سمت کارهای بی دردسر رفته اند. جاهای منفی و دردسر را نمی خواهند و نمی نویسند و همین است که ادبیات پایداری دارد به سمت بی دردسری سوق داده می شود. به نظر من باید کسانی که دستی بر آتش دارند بخش نویسندگی اثر را افزایش دهند.

به نظر شما به خاطر همه این مشکلات نیست که نویسندگان ادبیات پایداری کمتر سراغ گونه های دیگر نوشتار در این حوزه نمی روند و بیشتر سوق داده شده اند به سمت خاطره نویسی؟

متاسفانه ارگان ها و متولیان این حوزه سمت و سوی ادبیات را به خاطره نویسی و ادبیات شفاهی و اخیرا وصیت نامه نویسی کشانده اند و این گونه ها را مد می کنند. در هر استانی بالای صد عنوان کتاب زندگی نامه و خاطره داریم. بالای هزار داستان نویس متوسط وجود دارد و بازار گرمی برای خودشان دارند. اما داستان نویس حرفه ای به عدد انگشتان دست وجود ندارد. به نظر من به جای این که روی داستان نویس های متوسط سرمایه گذاری شود باید نویسندگان حرفه ای تقویت شوند.نویسندگی را در هر شهری تکثیر می کنند. ما داریم حوزه دفاع مقدس را به سمت کمیت پیش می بریم و نه کیفیت.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان