تبیان، دستیار زندگی
آنچه درمقاله حاضر مورد نظر است، بخش بسیار کوچکی از شق دوم رسالت شعر؛ یعنی جنبه برانگیزندگی آن است که، تحت عنوان«شعر پایداری، هنر مبارزه با دشمنان سه گانه» بدان پرداخته می شود. دعوت به پایداری در شعر فارسی سه شاخه دارد، که عبارت است از: پایداری در برابر دش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعر پایداری هنر مبارزه بادشمنان سه گانه


آنچه درمقاله حاضر مورد نظر است، بخش بسیار کوچکی از شق دوم رسالت شعر؛ یعنی جنبه برانگیزندگی آن است که، تحت عنوان«شعر پایداری، هنر مبارزه با دشمنان سه گانه» بدان پرداخته می شود. دعوت به پایداری در شعر فارسی سه شاخه دارد، که عبارت است از: پایداری در برابر دشمن خارجی، پایداری در برابر نفس و پایداری در برابر نابرابری های جامعه و تلاش برای رفع تبعیض.

شعر پایداری

از زمان افلاطون تا حدود یک قرن ونیم قبل، از ادبیّات و به ویژه شعر برای دستیابی به اهداف تعلیمی بهره برداری می شد و دو کفه ترازوی سنجش لفظ و معنی بیشتر به طرف معنی می چربید. دراوایل قرن نوزدهم گروهی به طرفداری از این که «هنر وسیله نیست، هدف است»، تمام آنچه را که درگذشته معیار زیبایی شعر و هنر می دانستند به کنار نهادند. در نظر اینها هنرمند فقط باید به زیبایی هنر بیندیشد و نه چیز دیگر؛

گروهی نیز در اوایل قرن بیستم نظریه ای را مطرح کردند که معروف به «فرمالیسم» یا«صورتگرایی» شد آنها بر این نظر بودند که «محتوای انسانی(عواطف، اندیشه هاو واقعیّت به طور کلی ) فی نفسه فاقد معنای ادبی است و صرفاً زمینه را عملکرد تمهیدات ادبی فراهم سازد»(راهنمای نظریه ادبی معاصر ص 45 ) فرمالیستها نیز آنچنان سرگرم اثبات نظریات صورتگرایی و توجّه به زبان و ادبیّات کلام شده اند که دیگر جایی برای مباحث مربوط به معنا و مفهوم باقی نماند.

گروه دیگر محتوای از پیش اندیشه شده را برای شعر درست نمی دانند امّا محتوایی را که در طی تکوین شعر پدید می آید قابل توجّه می دانند.

آنچه در اینجا لازم به ذکر است، اینست که علیرغم این جنجالها به طرفداری از معنا و لف1 گروه دیگری که لفظ و معنا را دو روی سکه می دانستند واز سابقه ای دیرینه و ریشه ای برخوردار بودند، همچنان پایدار ماندند. مباحث این مقاله بر اساس این نظریه بنیادی است که بنابر اعتقادات ما محال است چیز ارزشمند، هدفی در پیش نداشته باشد و شعر زیبا وقتی زیباتر است که در لباسی آراسته، رسالتی والا را ابلاغ کند. بنابراین «زیبایی معنا» در هنر، اصلی است که نمی توان آن را نادیده انگاشت.

شعر تجلی گاه عواطف انسانی

عاطفه در شعر نمایان و آشکار نیست اغلب به صورت اشاره و به کمک لفظ و آهنگ وجود خود را می نمایاند.

شعر زمانی از قدرت القا و تأثیر در نفوس بهره مند است که شاعر به اقتضای «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» توانسته باشد شعری در نهایت فصاحت و بلاغت گفته باشد. شاید بتوان گفت: شعر تقریباً چیزی جز احساس نیست. وظیفه شاعر ترسیم دنیایی با تمام ویژگی های خاص انسانی است، خواه در عالم خارج با این موجودات آشنایی داشته باشد.

پس قدرت شاعر مافوق قدرت انسان معمولی است. یکی ازملاکهای زیبایی عواطف و احساس های شعری، صداقت شاعر در بیان احساس است.

شعری جاودانه می شود که علاوه بر زیبایی های صوری و معنوی از پشتوانه فکری قوی و اندیشه ای جهان شمول برخوردار باشد.

شعر پایداری

عواطف و اندیشه هایی که تکیه گاه سرایش شعر قرار می گیرد بسیارمتنوع و گسترده است؛ اندوه و شادی و یأس و امید، ترس و خشم وحیرت واعجاب و ... همه عواطفی هستند که حوادث عینی یا ذهنی، در ذهن شاعر ایجاد می کند. تأثر ناشی از عاطفه«تجربه» نامیده می شود. هدف و تلاش شاعر درشعر این است که این تجربه را به دیگران هم منتقل کند وآنها را در این احساس شریک گرداند.

در بین عواطف، عاطفه خشم حالتی دو گانه دارد. گاهی قابل تحسین است و گاه باید سرزنش شود. خشم ناپسند است امّا آیا خشمی که به دفاع از خوبی ها و ممانعت از نابودی زیبایی ها برخاسته، خود زیبا نیست؟ آیا درمقابل جنایتکاری هم که کودک خردسالی را برای رسیدن به هدف های شوم خود نابود می کند نباید خشم نشان داد؟ آیا چنین خشمی زیباتر و پسندیده تر از هر گونه مهربانی نیست؟!

یکی از اقسام عواطف خشم، آن است که پشتوانه خلق شعری می شود برای برانگیختن انسان ها به منظور ایستادگی در مقابل نامردمی ها یا برای تهییج مردم به منظور پایداری در برابر دشمن که به سرزمین آن ها تجاوز کرده است. شعر برخاسته از اینگونه عواطف را «شعر پایداری» یا «شعر مقاومت» گویند.

نخبگان هر قوم با توجّه به شأن شاعر در جامعه و شناخت جایگاه او درراه حفظ ملّت و ملّیت و ناموس و دین و فرهنگ جامعه خود، این مهم را به او محوّل کرده، واو را موظف به تهییج ملّی کرده اند. از اینجاست که ملک الشعرای بهار در معنی عشق وطن، کار را با اغراق کشانده، می گوید:

هر که را مهر وطن دردل نباشد کافـر است          معنی حب الوطــــن فرموده پیغمبر است

(وطن،13)

به طور کلی ایستادگی در مقابل دشمن و دعوت به پایداری سه جلوه دارد:

1.جهاد در مقابل دشمن خارج

2.تلاش در راه حذف ظلم و کجروی های جامعه خودی

3. مقاومت در برابر نفس امّاره

دشمن در شعر شاعران ممکن است بگونه های مختلفی نمود یابد؛

اگر چه ادبیّات پایداری به معنای واقعی آن از روزگاران گذشته، باالهام از واقعه کربلا، در زبان و ادب فارسی راه یافته است. درزمان قیام مشروطه همزمان با آشنایی با فرهنگ و تمدن غرب و شیوع اندیشه های آرمان طلب، جلوه دیگری به خود گرفت. بااین حال رگه هایی از هر سه مورد آن را در آثار گذشتگان نیز می توان یافت. آنچه در این مختصر بدان پرداخته می شود، بررسی و تحلیل این سه قسم پایداری، درسه مرحله از شعر فارسی است و آن عبارتست از بررسی جلوه های پایداری درشعر کلاسیک در دورترین زمانها، پایداری در شعر معاصر در دوره متأخّر ؛یعنی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، و پایداری در شعر دوران انقلاب ودفاع مقدّس.

شعر پایداری در ادبیّات کلاسیک

1- پایداری در مقابل دشمن خارجی: از میان آثار گذشتگان که بدین مقوله پرداخته اند جامع ترین نمونه آنها«شاهنامة»  فردوسی است.

2 – مقابله با ظلم درون جامعه: برخی از شعرا سراسر زندگی را محدوده ای از جنگ و گریز برای زنده ماندن می دانند امّا گروهی دیگر هستند که زندگی را سرشار از زیبایی و طراوت می بینند وشعرشان بیان این زیبایی هاست و مبارزه با آنچه که می خواهد زیبایی زندگی انسان وسیر کمال او را به پلشتی ها بیالاید.

ساز مخالف زدن و رو در روی قدرتمندان داخلی ایستادن چون به مثابه «بازی با دم شیر» و «ایستادن بر لبه تیز شمشیر»، سخن گفتن از آن در شعر وشاعری- که اغلب در حمایت این طایفه بوده و شاعران را مزدور ومواجب گیر خود می خواستند- ، معمولاً با توبیخ و تنبیه و چوبه دار همراه بوده است. دوخته شدن لبان شاعر آزاده، فرخی یزدی، از شاعران متأخّر خود شاهد مدعاست. پس در این نوع شعر احتیاط و در لفافه ابهام سخن گفتن، شرط اوّل است. حافظ از جمله شاعران این دسته است که قائل به این نکته ظریف است که عاقلان را اشارتی بس. در شاهنامه نیز گاهی اشاره های ضمنی دراین زمینه دیده می شود، همچون واقعه تکبر و منیّت جمشید و دور شدن فره ایزدی از او، و منفور ومطرود ایرانیان شدن.

3- مقاومت در برابر نفس امّاره: اگر چه از نظر اجتماعی این دشمن ضعیف تر به نظر می رسد، ولی از قدرت برتر او نباید غافل ماند. سیطره او تا آن حد است که در صورت تسلط آن بر روح و روان انسان، عقل زایل می شود، چنانکه سعدی می گوید:«عقل در دست نفس چنان گرفتارست که مرد عاجز دردست زن گریز.» (گلستان، ص180) درمتون گذشته به نفس و تأثیر آن در تباهی زندگی دنیوی و آخروی انسان بسیار پرداخته شده و مایه تصویر سازی ها و داستان پردازی های بسیار شده است، مثنوی مولوی با بوستان سعدی نمونه بارز این دسته اند.

گاهی جلوه هر سه نوع پایداری را می توان یکجا در اثری دید. شاهنامه سراسر دعوت به خرد و دادگری و مردانگی و پاکی و مبارزه با فسادو تباهی و   بی خردی؛ و تجلّی روح بلند و آرمان گرای و وجود فضیلت طلب سراینده آن است که جلوه هر سه نوع ستیزه گری مورد نظر را در آن می توان سراغ گرفت.

پایداری در ادبیّات قبل از انقلاب

1- پایداری برای اصلاح ساختار جامعه: بیشترین توجّه اندیشمندان هر جامعه ای صرف اصلاح جامعه خود و بهبود نظام سیاسی واجتماعی و اقتصادی آن بوده است. درروزگار رژیم پهلوی شاعرانی بودند که برای بعضی سروده های انقلابی و برانگیزنده مغضوب دربار بودند و برخی به زندان نیز می افتادند.

در بین شاعران متأخّر در آثار شاعرانی همچون نسیم شمال و عارف و فرخی یزدی و میرزاده عشقی وادیب الممالک فراهانی، پروین اعتصامی، ملک الشعرای بهار و دهخدا نیز شواهدی برای دعوت به مقابله با ظالمان و صحبان زر و زور داخلی می توان یافت.

2- ثبات درمقابله با دشمن خارجی: خداوند که بندگان خود را منع می فرماید از این که با لحن درشت با یکدیگر سخن بگویند، در آیه شریفه ای که درباره جهاد است دوستی خود را نثار جهادگران می کند» (صف،4)

3- مبارزه با نفس: وضعیّت مطلوب اجتماعی نتیجه تعادل و توازنی است که از کردار تک تک افراد جامعه حاصل میشود. اساس سیاست مدن بر سیاست نفس بنا نهاده شده، مدینه فاضله نیز حاصل جامعه کوچکتر خانواده های ضابطه مند و قانون مدار است. پروین اعتصامی می گوید:

ما که جای خویش رانشناختیم         خویشتن را در بلا انداختیم

(دیوان، ص398)

و در جای دیگر به منظور هشدار مردم برای مقاومت در برابر هوسرانی و سبکسری نفس می گوید:

بکاست آنکه سبکسار شد، قیمت خویش         از این معامله ترسیده و گـــران شـده ایم

دو روز بـــود هوســــرانی هوســــبازان          همین بس است که منظور باغبان شده ایم

(همان،351)

در ادبیّات متعهّد پس از انقلاب نیز با این که بیشترین هم شاعر صرف برانگیختن و دعوت به همدلی در مقابل دشمن بیگانه ومتجاوز است از دشمن درونی هم غفلت نورزیده، گاه مبارزه با دشمن نفس را مقدّم بر مبارزه بادشمن بیگانه بر شمرده است.

پایداری درشعر انقلاب اسلامی و شعرجنگ

با پیروزی انقلاب اسلامی تحوّل بنیادین درتمام عرصه های فرهنگی از جمله شعر و شاعری پدید آمد. با تغییر آرمانها و باید و نبایدها، شعر رنگ وجلوه ای دیگر به خودگرفت.با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق و دعوت به پایداری درمقابل دشمن بیگانه، اصیل ترین واژه ها و اصطلاحات ایرانی- اسلامی دوباره در بین شاعران زنده شد. شاعر رزمنده و بسیجی در سنگر، از زبان شعر خود همچنان بهره می برد که از سلاحش، واژه در نظر او مقدّس است همچنان که سلاحش. شعر او بیانگر آرمان و اعتقاد و جهان بینی اوست.

به همین لحاظ شعر سالهای نخست دفاع مقدّس به علت شرایط خاص زمانه وشتاب شاعر برای بیان مافی الضمیر وتوجّه بیش از حد به مفهوم، بیشتر شبیه یک قطعه ادبی بود. شاعر در فکر بهره بردن از ایجاز و استعاره نبود. هدف عمده او تهییج نوده مردم وبسیج نیروها بود. همین امر باعث می شد شعر آن روزگار در آغاز کار از زیورهای ادبی و گاهی از عمق چندانی برخوردار نباشد. (ر.ک.نگاهی به شعر معاصر ایران، ص4) البته نمونه هایی از شعر ناب نیز گه گاه درخلال آنها دیده می شود.

همانطور که فضال انقلاب و جنگ با حال وهوای معمول زمانه متفاوت است، مضامین و نگره های شعر آن نیز با اوضاع و احوال عادی فرق می کند. از جمله مضامین مورد نظر شاعران این دوره می توان به موارد زیرا اشاره کرد: مضامین حماسی؛ حماسه سرایی عاشورا؛ به طور کلی مضامین و آرمانهای دین؛ ثبت وقایں دشمن ستیزی و به عبارتی دیگر صدام سرایی؛ مرثیه و سوگ سرایی؛ غزل سرایی بیشتر از نوع عارفانه؛ و... . درشعر پایداری پس از انقلاب که درچنین فضایی شکل می گیرد مبارزه بااستبداد داخلی مصداق ندارد، تمام قلمها به سوی دوشکل دیگر آن یعنی نفس و دشمن متجاوز بیگانه نشانه گیری می کند.

1- پایداری درمقابل دشمن خارجی: در تمام آثار ادبی برجسته جهان بگونه ای بازتاب پایداری درمقابل دشمن بیگانه به چشم می خورد. این امر ناشی از این اصل کلی است که همه انسانها در هر گوشه ای از جهان زندگی کنند درحمایت از اصالت واستقلال و هویّت خود که مورد هجوم بیگانه ای قرار گیرد ایستادگی  می کنند و بازتاب این مقاومت و پایداری به آثار هنرمندان راه می یابد.

و چه زیبا قیصر امین پور این مضمون را در شعرش گنجانده و شعار مرگ بر آمریکا را به نماز تشبیه کرده است:

...امّا

ماهیچگاه قصد اقامت نکرده ایم

باید نماز قصر بخوانیم

زیرا مسافریم

جای نماز عشق همین جاست

برخیز تا نماز بخوانیم

وقت نماز مرگ بر آمریکاست.(فرهنگ شاعران جنگ و مقاومت، ص38)

2-پایداری درمقابل دشمن درونی یعنی نفس امّاره: بسیار از مشکلاتی که امروزه دامنگیر اجتماع است برخاسته از تمایلات نفسانی است. تمام فلاکت ها و بدبختی بشر از افسار گسیختگی نفس و خود کامگی های آن است. هدف مبارزه با نفس در زمان معاصر با     مبارزه ای که در آثار عرفانی مطرح شد، فرق می کند.

در ادبیّات متعهّد پس از انقلاب نیز با این که بیشترین هم شاعر صرف برانگیختن و دعوت به همدلی در مقابل دشمن بیگانه ومتجاوز است از دشمن درونی هم غفلت نورزیده، گاه مبارزه با دشمن نفس را مقدّم بر مبارزه بادشمن بیگانه بر شمرده است.

از آن سوی مرزهای دور آمـده ایـــم             با منطق روشن حضور آمده ایم

گرمیم و کتاب سرخ آتش، دل ماست           مـادر پی انتــشار نــور آمده ایم

(رباعی امروز، ص145،نقل از بررسی تطبیقی،...ص16)

منظور از انتشار نور، ایمان راستین است که پس از سرکوبی دشمن نفس حاصل می شود.

شهادت که درعرفان اسلامی آخرین مرحله از سیر و سلوک و به منزله رسیدن به وصال محبوب ازلی است و در ادبیّات دفاع مقدّس از موضوعات اساسی و بسیار قابل توجّه است، به راحت نصیب هر کسی نمی شود.

گرچه ممکن است در شعر دفاع مقدّس، دشمن بیگانه آنچنان شاعران را به خود مشغول کرده باشد که فقط به آن بیندیشند، ولی در ذهن وضمیر شاعران دفاع مقدّس سرکوبی دشمن درونی و دشمن بیگانه ملازم یکدیگرند. چرا که شاعر دفاع مقدّس رزمندگان را به جنگ در راه خدا فرا می خواند وبرای وارد شدن دراین میدان ابتدا باید دشمن نفس را سرکوب کرد.

درادبیّات دفاع مقدّس مبارزه با نفس گاهی به صورت طنز و طعنه به سبکباران ساحل ها جلوه می کند:

«وقتی جنوب را بمباران می کردند

تو در ویلای شمالی ات

برای حل کدام جدول بغرنج

از پنجره به دریا خیره شده بودی»

(سلمان هراتی، نقل از بررسی تطبیقی....، ص117)

دفاع مقدّس سخن از «من» نیست، «من انسانی» به جایی می رسد که جز«خدا» هیچ نمی بیند. در چنین آیین و مرامی مرگ نه تنها اندوه آور نیست بلکه شایسته تبریک گفتن از طرف شاعر و حتی رگبار گلوله هاست:

آه این حنا بسته دستان!

عروس هماره مرا به یاد آورید

که جاودانه در حجله خون خفته است؛

... وصدای «رگبار» سرب

ترانه همیشه اوست

که شهادت را

«مبارک باد» می گوید.

(دستچین، شعر حجله خون، صص100 و 101)

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: ساجد کرمان/ دکتر فروغ صهبا- استادیار دانشگاه اراک