تبیان، دستیار زندگی
در اغلب شعرهای شیمبورسکا بندهای شعر با ارتباط معنایی دنبال هم می‌آیند. می‌توان سوالاتی با این مضمون طرح کرد: آیا نمی‌شود بعضی را حذف کرد؟ آیا نمی‌شود بندهایی را اضافه کرد؟ پاسخی وجود ندارد. اما در بازخوانی اشعار در خواهیم یافت که کامل هستند و تمام سطور نی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بچّه‌های این دور و زمانه


در اغلب شعرهای شیمبورسکا بندهای شعر با ارتباط معنایی دنبال هم می‌آیند. می‌توان سوالاتی با این مضمون طرح کرد: آیا نمی‌شود بعضی را حذف کرد؟ آیا نمی‌شود بندهایی را اضافه کرد؟ پاسخی وجود ندارد. اما در بازخوانی اشعار در خواهیم یافت که کامل هستند و تمام سطور نیز ضروری؛ به‌ویژه این‌که شاعر استاد پایان‌بندی است.

ویسواوا شیمبورسکا

ویسواوا شیمبورسکا، (1923 – 2012) شاعر، مقاله‌نویس و مترجم لهستانی است. او در سال 1996 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. داوران کمیته‌ی ادبی جایزه‌ی نوبل او را «موتسارت شعر» خواندند. آثار متعددی از این شاعر بر جای مانده است. «برای این است که زنده‌ایم»، «پرسشگری از خود»،  «نمک»، «کُلی حال»، «اشعار منتخب» و هم‌چنین «آدم‌ها روی پل» که به همت چوکا چکاد، مارک اسموژنسکی و شهرام شیدایی به فارسی برگردانده شده، از آن دسته‌اند.

ضیا موحد، چوکا چکاد و یولیوش گویو، سفیر لهستان در ایران، در بزرگداشت و شرح ویژگی‌های او سخن گفتند.

هر شاعر نیاز به خلوت دارد

یولیوش گویو سفیر لهستان درباره‌ی شیمبورسکا گفت:او بعد از سال 1996 و بردن  نوبل ادبیات به شهرت رسید. او شاعری بود که کمتر در انظار عمومی حاضر می‌شد و البته بعد از برنده شدن این جایزه با واکنش‌های خوبی از طرف جامعه و مردم مواجه نشد و برای همین دو سال از شعر سرودن فاصله گرفت.

گویو افزود: البته او بعد‌ها در سال 2000 اذعان کرد که در آن دوره برای این فاصله گرفتن از شعر، خرده‌های زیادی بر او گرفته شده است؛ اما به نظر من هر شاعر نیاز به خلوت خودش دارد.

گویو درباره‌ی برخی مضامین و همچنین سیر کاری این شاعر، تصریح کرد: شعرهای شیمبورسکا هم بعد سیاسی و هم بعد تفریحی دارد و همچنین طنز را با روش‌های پیش‌بینی نشدنی به کار برده است.

ژ‌‌‌ن‌هایت سابقه‌ی سیاسی دارند

«من آدم‌ها را بیشتر از بشریت دوست دارم»، این سطر، برگرفته از شعر «امکانات» از کتاب «آدم‌ها روی پل» است. ضیا موحد سخنان خود را با اشاره به آن آغاز کرد: امیدوارم اغراق نکرده باشم اگر بگویم شعر ویسواوا شیمبورسکا در این سطر خلاصه می‌شود. شاعران اصیل معیارهای شعر خود را خود می‌آفرینند. اشعار شیمبورسکا مخاطب را به حیرت وا می‌دارند، چراکه با تصاویر و حرف‌های معمولی صورت می‌یابند. این آغاز شعرِ «بچّه‌های این دور و زمانه» است: ما بچّه‌های این زمانه‌ایم/ و عصر، عصر سیاست است. / همه‌ی امور روزانه، امور شبانه/ چه مال تو باشد، چه مال ما یا شما/ امور سیاسی‌اند/ چه بخواهی، چه نخواهی/ ژ‌‌‌نهایت سابقه‌ی سیاسی دارند/ پوستت ته‌رنگ سیاسی دارد/ چشم‌هایت جنبه‌ی سیاسی دارند. / هر چه می‌گویی بازتاب سیاسی دارد/ سکوتت چه بخواهی چه نخواهی/ سیاسی تعبیر می‌شود.

در اغلب شعرهای شیمبورسکا بندهای شعر با ارتباط معنایی دنبال هم می‌آیند. می‌توان سوالاتی با این مضمون طرح کرد: آیا نمی‌شود بعضی را حذف کرد؟ آیا نمی‌شود بندهایی را اضافه کرد؟ پاسخی وجود ندارد. اما در بازخوانی اشعار در خواهیم یافت که کامل هستند و تمام سطور نیز ضروری؛ به‌ویژه این‌که شاعر استاد پایان‌بندی است.

در آثار شیمبورسکا عاطفه و اندیشه‌ی فلسفی در هم تنیده شده‌اند. او در شعر «هیچ چیز دوبار اتفاق نمی‌‌افتد» این حکم معروف کتاب جامعه را، «هیچ چیز در زیر آفتاب تازه نیست»، شاعرانه نفی کرده است. چه مثال نقضی بالا‌تر از این‌که شیمبورسکا، نه پیش از خود وجود داشته است و نه پس از خود وجود خواهد داشت. وجود این شاعر تنها یکبار اتفاق افتاده است. او فلسفه‌پیشه نیست، اما شعرش عمیقاً فلسفی است. سیاست پیشه نیست، اما شعرش عمیقاً سیاسی است. شعرش ساده می‌نماید، اما نمی‌توان به سادگی از آن گذشت. متاسفانه من زبان لهستانی نمی‌دانم، اما می‌توانستم حدس بزنم زبان شعر او زبانی روزمره باشد، خالی از فضل‌فروشی‌های ادیبانه و صنایع بدیع متداول و خلاصه خالی از حشو و زوائد مرسوم. هم‌چنین می‌توان حدس زد از قافیه، جز در مواردی که از متن شعر طبیعی بروید، بهره نگرفته است. حالا خوشبختانه دریافته‌ام که این حدس‌ها درست بوده‌اند. اگر جز این بود از شعر شیمبورسکا در ترجمه چیزی باقی نمی‌ماند.

شعرهای شیمبورسکا هم بعد سیاسی و هم بعد تفریحی دارد و همچنین طنز را با روش‌های پیش‌بینی نشدنی به کار برده است.

موحد، شیمبورسکا را به واسطه‌ی درک عمیق از شعر، تعادل اندیشه و عاطفه و نیز طنز و تصویر و وسعت تخیل جاری در شعرش بی‌نیاز از قافیه‌سازی و اوزان سنتی دانست. وی تاکید کرد: شعرهایی که با شگردهای مذکور صورت می‌یابند، در گذر زمان بی‌اهمیت می‌شوند و در ترجمه چیزی از آن‌ها باقی نمی‌ماند. اما شعر این شاعر در ترجمه نیز می‌درخشد.

موحد با تاکید بر این‌که در پی بیان شرح حال شاعر نیست، بیان چند نکته را ضروری دانست: وودی آلن در سال 2010، مستندی از زندگی شیمبورسکا ساخته است و درباره‌ی او گفته است: «شیمبورسکا می‌تواند بیهودگی و غم‌انگیزی زندگی را چنان بیان کند که جنبه‌ای مثبت به آن دهد.»

چسلاو می‌وش، شاعر لهستانی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، او را شاعری ضد شاعران اعترافی، وصف کرده است. برخی شعر شیمبورسکا را بیانگر سهولت آفرینندگی موتسارت و خشم بتهوون دانسته‌اند. شاعر خود می‌گوید: «کلمه‌های تأثرانگیزی را برمی‌گزینم اما کوشش می‌کنم از شدت آن‌ها بکاهم.»

همه‌ی این نکته‌ها برخاسته از شگرد شاعری اوست. شیمبورسکا به گفته‌ی خودش از متن فاصله می‌گیرد و با ابزار طنز و انتخاب درست زاویه‌ی دید و با تصویر‌ها و ساخت‌های معمولی زبان روزمره، تأثیری بر خواننده می‌گذارد که با هیچ بیان پر گله و آه و ناله‌ای نمی‌توان چنان تأثیری نهاد.

موحد در پایان افزود: شعر لهستان تا اندازه‌ای در جهان شناخته شده است، اما شاعران نسل نو لهستان به حق گله می‌کنند که این کافی نیست، شعر‌ ایشان ترجمه نشده است و چهره‌هایشان ناشناخته مانده است.

بسیار شبیه زندگی

چکاد، اهمیت و موقعیت طنز را در آثار شیمبورسکا، ضمن خواندن مصادیقی برگرفته از اشعار او تبیین کرد، با این همه طنز کل کار شیمبورسکا نیست. طنز مثل پارچه‌ی حریر بسیار دل‌ربایی است که با حرکت ماهرانه‌ی او از روی شعر‌هایش کنار زده می‌شود و مواجه می‌شویم با شعرهای «گفت‌وگو با سنگ»، «گربه‌ای در خانه‌ی خالی»، «اندیشیدن»، «شکنجه»، «منظره‌ای با یک دانه شن»، «آدم‌های روی پل»، «راه‌آهن»، «روابط سری با مرده‌ها» که نمی‌توان با آن‌ها خندید.

وی تاکید کرد: شیمبورسکا فرصت خنده و تفکر است. اندکی خنده و بسیار تفکر. از این لحاظ او بسیار شبیه زندگی است. او در پرداخت این اسلوب، بی‌تردید یکه و منحصر به فرد است. شیمبورسکا در پی ایجاد رابطه بین گسست‌های منطقی دیرینه است.

چکاد، مراحل چاپ و انتشار کتاب «آدم‌ها روی پل» را ضمن نگاهی انتقادی، حاوی طنزی منحصر به فرد دانست. وی در ادامه‌ی این مبحث به بخشی از فراز و فرودهای ترجمه‌ی آثار شیمبورسکا در ایران اشاره کرد: من شانس این را داشتم که با دو نفر از بهترین‌ها در شعر و ترجمه، همکاری کنم؛ شهرام شیدایی که شعر‌هایش هم‌تراز بهترین شعرهای دنیاست و مارک اسموژنسکی، ایران‌شناس و مترجمی دقیق که در کنار همسر ایرانی‌اش هایده وام‌بخش، ادبیات کلاسیک و مدرن فارسی را به خوبی می‌شناسد. اسموژنسکی چند سال قبل از این‌که شیمبورسکا نوبل ادبیات را دریافت کند، تعدادی از شعرهای او و هربرت را ترجمه و در یکی از جلسات شعر برای ما خوانده بود. پس از اعلام جوایز نوبل 1996 به اتفاق اسموژنسکی و شیدایی بر آن شدیم تا مجموعه‌ای از شیمبورسکا ترجمه کنیم. خوشبختانه شاعرانی از این دست، به زبانی جهانی در شعر دست یافته‌اند و تنها برای مردم خود شعر نمی‌گویند. این دستاورد هم کار ترجمه را آسان‌تر و هم اطمینان به انتقال کامل شعر به مخاطب در زبان مقصد را محقق می‌کند.

چکاد ادامه داد: ما به شیوه‌ی ترجمه‌ی کارگاهی، با تحلیل‌های جامع اسموژنسکی و هم‌ بازنوشت آن به زبان فارسی، روزانه یک شعر از شمبورسکا را ترجمه کردیم و رفته رفته به دنیای او وارد شدیم.

بخش ادبیات تبیان


منبع: شهر کتاب