تبیان، دستیار زندگی
رمان با یک تلگراف آغاز شده است تلگرافی که ناصر شخصیت اصلی داستان را دعوت به جبهه می کند و این امر نشان می دهد که ناصر بارها در جبهه حضور داشته است . در انتهای داستان نیز به همین صورت است داستان با یک تلگراف به پایان می رسد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چشم ناصر، دوربینی صادقانه

مصاحبه اختصاصی تبیان با احمد دهقان نویسنده دفاع مقدس


رمان با یک تلگراف آغاز شده است. تلگرافی که ناصر شخصیت اصلی داستان را دعوت به جبهه می کند و این امر نشان می دهد که ناصر بارها در جبهه حضور داشته است . در انتهای داستان نیز به همین صورت است داستان با یک تلگراف به پایان می رسد.

احمد دهقان

احمد دهقان متولد کرج و 46 ساله است. با رویی گشاده که از بچه های جبهه توقع می رفت و با حوصله ،  از رمان  ها و نوشته هایش می گوید . از تجربیاتش پیرامون ادبیات پایداری .

نوشته هایش از اغراق های سمبلیک که در خواننده هیجانی کوتاه مدت ایجاد می کنند و شگفتی می آفریند به دور است چرا که این گونه داستان ها وظایفی دارند و آن آشنایی نسل دوم و سوم با حال و هوای آن روزهاست .

دهقان می خواهد تأثیری عمیق و ریشه دار ایجاد کند به دور از هر افراط و تفریط و در این مهم نیز موفقیت های چشمگیری یافته است .

این امر با مطالعات وی و حضور او در جبهه به عنوان داوطلب در رمان هایش به خوبی دیده می شود . نگاه وی به جامعه جبهه و حضور افراد متفاوت بی ارتباط با رشته تحصیلی اش نیست چرا که وی به خواننده نشان می دهد که در جبهه داوطلبان از هر قشر و گروهی هستند و با رویای مقابله با دشمن به عنوان یک وظیفه عمل می کنند آن ها زندگی را با مرگ عجین می بینند  در واقع با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کنند .

گفتگوی تبیان با احمد دهقان درباه رمان سفر به گرای 270 درجه

لطفا چگونگی آغاز رمان و پرداخت آن را برایمان توضیح دهید .

رمان با یک تلگراف آغاز شده است تلگرافی که ناصر شخصیت اصلی داستان را دعوت به جبهه می کند و این امر نشان می دهد که ناصر بارها در جبهه حضور داشته است . در انتهای داستان نیز به همین صورت است داستان با یک تلگراف به پایان می رسد در واقع من خواسته ام انتهای رمان را آغازی دیگر نشان دهم یعنی در واقع این داستان می تواند ادامه داشته باشد . رمان یک حالت دور دارد. تسلسل و دوران .

چرا زاویه دید اول شخص از زبان شخصیت اصلی داستان ( تک گویی) را انتخاب کردید ؟

به این دلیل که ناصر همه چیز را به دور از هر گونه اغراق ، ساده و بی تعصب و جبهه گیری می بیند و نقل می کند در واقع به مانند دوربینی صادقانه تصاویر را نشان می دهد . او راوی است که شخصیت ها و مکان ها و وقایع را به تصویر می کشد . خواننده با چشم ناصر می بیند و به محیط داستان وارد می شود .

قصد من این است که نشان دهم یک رزمنده در جبهه مرگ و زندگی را با هم دارد اما با این حال زندگی در جریان است و او در کنار حوادث فکر می کند ، می خندد و زندگی می کند .

چرا این قدر توصیف در رمان آورده اید ؟

با این  توصیف ها خواسته ام خواننده را با دنیای جبهه و دغدغه های آن جا آشنا کنم و محیطی قابل قبول و ملموس به دست دهم . به نظر من این توصیف ها لازم بوده است، اگرتنها می خواستم گفتگوها را ذکر کنم ارتباط خواننده با محیط برقرار نمی شد.

چه نوع شیوه ی بیانی را برای ادبیات جنگ موثر می دانید ؟

بی شک هر نویسنده با شیوه یی مأنوس است و با تبحر در آن به نوشتن رمان می پردازد اما من ترجیح دادم به شیوه ی تگ گویی و از زبان شخصیت اصلی داستان این رمان را نقل کنم .

سفر به گرای 270 درجه

 تعدد شخصیت ها در داستان خواننده را گیج و سر درگم نمی کند ؟

از نظر خودم شخصیت ها زیاد نیستند . تعداد شخصیت ها در جبهه بسیارند اما من تعداد محدودی از آن ها را آورده ام و برای هر کدام یک علامت گذاشته ام تا خواننده دچار مشکل نشود به طور مثال حرف زدن میرزا  یا آقا عبداله و یا علی مشخص است . برای هر کدام لحن خاصی گذاشته ام . هر کدام از این افراد نماینده قشر خاص هستند .

فکر نمی کنید در زمینه این نوع ادبیات داستانی کوتاهی شده است؟ مثلا در زمینه ادبیات کودک و نوجوان.

خب چرا شاید بتوان گفت اما از نظر من هر چیز موقعیتی دارد. برای کودکان شاید کار چندانی صورت نگرفته اما برای نوجوانان کارهای خوبی شده است به نظر من زمان خواندن داستان های جنگ از دوران نوجوانی است. در این زمان است که نوجوان تشنه ی خواندن و شنیدن است.

دنیای جبهه را به جوان نسل دوم و سوم چگونه نشان دادید؟

قصد من این است که نشان دهم یک رزمنده در جبهه مرگ و زندگی را با هم دارد  اما با این حال زندگی در جریان است و او در کنار حوادث فکر می کند ، می خندد و زندگی می کند .

از جمله موضوعاتی که در این رمان از اغراق به دور است را ذکر کنید .

اگر کمی دقت کنید من در صحنه های دلخراش ساده و بی تکلف شهادت یا زخمی شدن رزمندگان را آورده ام.  صحنه شهادت علی که بسیار فجیع می نماید را نوشته ام و بدون مکث از آن گذشته ام چون معتقدم در قبل از شهادت چنان به شخصیت ظاهری علی پرداخته ام که خواننده خود مکث می کند و بر شهادت وی تأسف و تحسر می خورد .

آیا در چاپ های بعد به ویراستاری کتاب می پردازید؟

راستش نه . با این که اکنون تجربیاتم بیشتر است اما می خواهم این رمان به همان حالت اول باشد به همان شکل که آغاز کرده ام .

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان