تبیان، دستیار زندگی
یكى از واجباتی كه پروردگار عالم فرض فرموده خُمس است كه براى پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و ذریه او در عوض زکاتی که بر آنها حرام کرده ، قرار داده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تأملی بر آیه خمس !


یكى از واجباتی كه پروردگار عالم فرض فرموده خُمس است كه براى پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و ذریه او در عوض زکاتی که بر آنها حرام کرده ، قرار داده است.


خمس

بسم الله الرحمن الرحیم

(وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساكینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ باللَّهِ....  )( أنفال آیه41)

بدانید كه هر گاه چیزى را(از راه جهاد یاهرکار مشروعی) به غنیمت و فایده  گرفتید ، خمس آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسكینان و در راه ماندگان (از خاندان او) است. اگر به خدا ایمان آورده‏ اید...

بابت تاخیر دو هفته ای ؛ از همه عزیزان معذرت خواهی میکنم.

چند وقت پیش یکی از دوستان درباره مسأله خمس ، سر بحث را باز کرد و گفت مساله خمس چیزی است که فقط در زمان رسول گرامی اسلام واجب بوده است و آن هم مختص به غنائم جنگی است .

لذا ما هم بر آن شدیم که موضوع این هفته را به مساله خمس اختصاص بدهیم و این واجب الهی را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار بدهیم.

یكى از واجباتی كه پروردگار عالم فرض فرموده خُمس است كه براى پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و ذریه او در عوض زکاتی که بر آنها حرام کرده ، قرار داده است.

ابن بابویه از حضرت صادق علیه السّلام روایت كرده وقتى كه پروردگار صدقه و زكاتى كه اوساخ مردمان است بر ما اهل بیت حرام نمود خمس را كه كرامت است در عوض آن براى ما مقرر داشت .

در اینجا ما قصد داریم تفسیر آیه را در ضمن توضیح لغات آن بیان بکنیم .

کلمه غَنِمْتُمْ

غُنم بر وزن  قفل، در لغت هم بمعنى غنیمت جنگی آمده و هم به معنى هر فایده ایی. واز آنجا که معنى اول از مصادیق معناى دوم است پس غنم  یك معنى بیشتر ندارد و آن مطلق فایده است .

فقهاى اهل تسنن خمس را مختص به غنائم جنگى می دانند البته نه به خاطر لفظ غنمتم، زیرا گفتیم غنم ، اعم از غنیمت جنگی است ، بلکه به خاطر قیام دلیل دیگرى ، این قید را به آن زده‏ اند

راغب گوید: غنم (بر وزن قفل) در اصل دست یافتن به گوسفند است سپس در هر دست یافته بكار رفته خواه از دشمن باشد یا غیر آن.

طبرسى رحمه اللّه ، آن را غنیمت جنگى گفته  و فرموده: در عرف لغت به هر فائده  ، غنم و غنیمت گفته می شود.

خلاصه آن كه: غنیمت در اصل به معنى هر فائده ایست. ومۆید آن لفظ مغانم درآیه  94 از سوره نساء است که می فرماید:( فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِیرَةٌ ) که ظهور در مطلق فائده است .

و موید دیگر آن کلام امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نامه 45 است که می فرمایند :

«فَوَ اللَّهِ‏ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ‏ غَنَائِمها وَفْراً»

«بخدا از دنیاى شما ریزه زرى و ریزه نقره‏ اى خزانه نكردم و از غنائم آن مالى نیاندوختم »

و پیداست كه مراد امام از غنائم ؛ اموال و فایده‏ هاى دنیا است نه غنائم جنگی .

بنابرا توضیح این لغت ، آیه میرساند که  هر فایده ایی که به انسان برسد اعم از اینکه از راه جنگ باشد یا غیره ، حکم خمس شامل آن می شود .

پس تا اینجا باید به این دوستمان عرض کنم که خمس فقط  مختص به غنائم جنگی نیست.

خمس

سوال

اگر کسی بگوید چون آیه درباره جنگ بدر است ، پس مورد خمس هم فقط شامل غنائم جنگی می شود ؛ در پاسخ می گوییم : نزول وبیان آیه خمس در جنگ بدر دلیل بر این نیست که خمس مختص به غنیمت جنگی شود.

زیرا اولا: مورد آیه فقط سبب صدور حکم کلی خمس و در مقام بیان اصل مساله خمس است و از آیه بدست نمی آید که خمس را مختص به غنیمت کرده باشد. بنابراین آیه شامل بقیه موارد خمس که در روایات اهل بیت علیهم السلام ذکر شده ؛ می شود.

و هیچ اشكالى ندارد كه قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بیان كرده باشد و بقیه را موكول به سنت نماید و نظیر این مسئله در فقه اسلام بسیار زیاد است.

مثلا در قرآن مجید نمازهاى پنجگانه روزانه صریحا آمده است و همچنین به نمازهاى طواف كه از نمازهاى واجبه است اشاره شده، ولى از نماز آیات كه مورد  اتفاق تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنى است ذكرى به میان نیامده است، و کسی پیدا نمی شود كه بگوید چون نماز آیات در قرآن ذكر نشده و تنها در سنت پیامبر آمده، پس نباید به آن عمل كرد.

ثانیا : گفتیم که لفظ غنم اعم از فایده وغنیمتی است  که در جنگ حاصل شود .

در هر صورت فقهای شیعه خمس را مختص به غنائم جنگی نمی دانند. اما فقهاى اهل تسنن خمس را مختص به غنائم جنگى می دانند البته نه به خاطر لفظ غنمتم، زیرا گفتیم غنم ، اعم از غنیمت جنگی است، بلکه به خاطر قیام دلیل دیگرى، این قید را به آن زده‏ اند .

تنها چیزى كه جمعى از مفسران اهل تسنن روى آن تكیه كرده‏ اند این است كه گفته اند چون آیات قبل و بعد در زمینه جهاد وارد شده است، همین موضوع قرینه مى ‏شود كه آیه غنیمت نیز اشاره به غنائم جنگى باشد.

در حالى كه مى‏ دانیم ، شان نزول‏ها و سیاق عمومیت ؛ نمی تواند آیه را تخصیص بزند.

بنابراین ظهور آیه می رساند که هر فایده ایی که به انسان برسد چه از راه جنگ و چه هر راه دیگری ؛ حکم خمس شامل آن می شود.

ابن بابویه از حضرت صادق علیه السّلام روایت كرده وقتى كه پروردگار صدقه و زكاتى كه اوساخ مردمان است بر ما اهل بیت حرام نمود خمس را كه كرامت است در عوض آن براى ما مقرر داشت

کلمه خُمُسَهُ

خُمُس بر وزن عنق پنج یك و یك پنجم است و آیه صریح است در اینكه یك پنجم غنائم مال خدا و موارد پنجگانه دیگر است .

کلمه ذی القربی

لفظ  «ذى القربى» در آیه مفرد است پس یك مصداق بیشتر ندارد وآنهم یعنى كسی كه با حضرت رسول قرابت دارد و به  عقیده شیعه فقط بر امام و جانشین پیغمبر تطبیق می شود . که در هر عصر امام و جانشین آن حضرت فقط یك نفر است.

و مرحوم علامه درالمیزان می فرمایند كلمه" ذو القربى" به معناى نزدیكان و خویشاوندان است و در این آیه منظور از آن، نزدیكان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و یا بطورى كه از روایات قطعى استفاده می‏شود خصوص اشخاص معینى از ایشان است‏.«انتهی کلام علامه»

اما از  آنجا که فقره(فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‏) هر سه با لام آمده و لام مفید اختصاص و ملكیّت است ؛ و از طرف دیگر (الْیَتامى‏ وَ الْمَساكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ‏) بدون لام آمده و عطف به‏ لِذِی الْقُرْبى‏ شده اند ؛ روشن می شود كه این سه , داخل در ذى القربى ‏اند و بواسطه ذى القربى بودن از خمس سهم می برند. و این همان است كه ائمّه علیهم السلام فرموده‏ اند.

و اما  مراد از سه گروه ، یتامى و مساكین و ابن سبیل ، سادات بنى هاشم است .‏

در تفسیر نمونه فرموده اگر چه ظاهر آیه مطلق است و قیدى در آن دیده نمى‏ شود تا خمس را مختص به این سه گروه از بنی هاشم بدانیم ولی دلیل ما بر این تقیید ، روایات زیادى است كه در تفسیر آیه از طرق اهل بیت وارد شده و مى ‏دانیم بسیارى از احكام در متن قرآن به طور مطلق آمده ولى" شرائط و قیود" آن بوسیله" سنت" بیان شده است و این منحصر به آیه مورد بحث نیست تا جاى تعجب باشد.

و مرحوم طبرسی در مجمع البیان به قول ابن عباس و مجاهد استناد کرده که منظور از ذوی القربی ، بنى هاشم است كه از فرزندان عبد المطلب است وفرموده  نظر اصحاب ما نیز همین است.

که در مقابل برخى گفته اند: مراد از آن، اولاد هاشم بن عبد مناف و اولاد مطلب بن عبد مناف است، ونظرشافعى همین است.

بخش قرآن تبیان


منبع : وبلاگ گروهی رهپویان قرآن