تبیان، دستیار زندگی
** آتش دشمنان به پا شده در خانه ای در میان یک کوچه میرود بی عمامه مردی در غربت بی امان یک کوچه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تکرار یک قصه شوم

امام صادق

فصل غم آمده زمان عزاست

 کنج سینه شراره ها دارم

رخت ماتم به تن نمودم و باز

 بین چشمم ستاره ها دارم

**

آسمان نگاه غمبارم

رنگ و بوی مدینه را دارد

هر چقدر آه هم اگر بکشم

 از تب سینه باز جا دارد

**

آنکه یک عمر پای مکتب خود

 روضه میخواند و عاشقانه گریست

گریه هایش شبیه باران بود

 آن امامی که صادقانه گریست

**

ظلم تاریخ باز جلوه نمود

 وقت تکرار قصه شومی ست

با تبانی آتش و هیزم

جاری از چشم، اشک مظلومی ست

**

آتش دشمنان به پا شده در

 خانه ای در میان یک کوچه

میرود بی عمامه مردی در

 غربت بی امان یک کوچه

**

داغیِ سینه میکند باور

 بانفس هاش آه سردی را

خاک این کوچه ها نمیفهمند

 غربت اشک پیر مردی را

**

پیر مردی که سوز آتش را

 ساکت و بی کلام حس میکرد

پیرمردی که درد غربت را

 مثل جدّش مدام حس میکرد

**

پیرمردی که تا زمین میخورد

 نفسش در شماره می افتاد

دست خود میکشید بر روی خاک

 یاد آن گوشواره می افتاد

**

یاد یک گوشواره خونین

 یاد اشک نگاه طفلی بود

یاد آن مادری که زود گرفت

 دست خود را به روی چشم کبود

**

نیمه شب تا که دشمن آقا را

میکشید او به ناله می افتاد

یاد یک کاروان و یک کودک

 یاد اشک سه ساله می افتاد

**

یاد آن کودکی که حس میکرد

 زخمِ زنجیرِ داغِ قافله را

شوری اشک او چه میسوزاند

 زخم صورت ...و جای آبله را

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


مسعود اصلانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.