تبیان، دستیار زندگی
در مقاله گذشته بخشی از مصاحبه ای را که سایت تبیان در نشستی دوستانه با استاد مختاباد داشتند خواندید. هم اکنون ادامه مطلب را پی می گیریم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مصائب موسیقی

گفت و گوی اختصاصی تبیان با سید عبدالحسین مختاباد

بخش دوم


در مقاله گذشته  بخشی از گفت و گو با استاد مختاباد را خواندید. هم اکنون ادامه مطلب را پی می گیریم.

دکتر سید عبدالحسین مختاباد

در تلویزیون در حال حاضر کمتر از موسیقی سنتی استفاده می شود و بیشتر موسیقی پاپ پخش و تبلیغ می شود. به عقیده شما این انتخابها از روی سلیقه است و یا قصد این است که موسیقی سنتی را بشکنند؟

- حقیقت این است که بنده در موقعیتی نیستم که بخواهم در خصوص این مباحث ابراز نظر کنم ولی به عنوان یک هنرمند از جامعه موسیقیِ سنتی،  احساس نمی کنم که موسیقی پاپ و جاز رقیب من است، چرا که کار من را ایشان هیچ وقت نمی توانند انجام دهند، همانطور که هیچ گاه نمی توان در ذهن یک ایرانی موکت را جایگزین فرش دستباف کرد. با توجه به ارتباطات در جهان و کوچک شدن دنیا، موسیقی ایرانی هم اکنون بخشی از میراث کهن بشری است، و به نظر بنده موسیقی سنتی از جانب موسیقی های جدید در خطر نیست چراکه جایگاه آن بالاتر است. بحث اصلی من مسئله تبلیغات است. هرجا که با مدیران و مسئولین راجع به مسائلی از قبیل شبیه خون فرهنگی و... صحبت می شود می گویم که موسیقی اولین و اولین زمینه و بستر در این شبیه خون فرهنگی و تهاجم فرهنگی است. و برای مبارزه صحیح و اصولی باید از ابزار سخت افزاری و نرم افزاری کمک گرفت، ولی متاسفانه در طی سی سال که از انقلاب می گذرد هنوز سی سالن در سطح کشور برای موسیقی ساخته نشده است! متاسفانه هنوز به 70 تا 80 درصد شهرستان های کشور اجازه کنسرت موسیقی را نمی دهند.

چرا؟

- واقعا  نمی دانم.ولی نتیجه اش این می شود که مثلا من به ساری می روم و یک جوان 15 ساله ترانه ای را می خواند که تماما فحش و ناسزا است و خواننده لس آنجلسی هم حاضر نیست آن را بخواند! با توجه به سوال اول شما در ارتباط با تاثیر تحصیلات من در رشته علوم اجتماعی، یکی از دغدغه های من آسیب شناسی آن چیزی است که هم اکنون به عنوان موسیقی زیرزمینی در ایران مطرح می باشد . این نوع از موسیقی یک بیماری است که متاسفانه آرام آرام دارد از حالت ناهنجار به هنجار و عرف تبدیل می شود و این بدترین ستمی است که می توان به یک نسل کرد در حالی که اگر این گشایش فرهنگی ایجاد می شد که بتوان موسیقی صحیح را آزادانه ترویج داد کار به اینجا نمی کشید.

بنده از سال 75 تا کنون دیگر در ساری کنسرت ندادم، چراکه مثلا گفته شده بود وقتی ایشان کنسرت می دهد بدلیل شلوغی که می شود زن و مرد به هم می خورند! خب در بیست و دو بهمن هم بهم می خورند آن وقت تکلیف چیست؟! آیا من باید پاسخگوی این مسائل باشم و مثلا برم دم در سالن و دیوار بکشم؟ آیا مشکل جامعه ما این است که یک عده بهم بخورند یا نخورند؟! مسئولین باید بدانند که آن سیستمی که قبول ندارند، به سرعت دارد کار خودش را می کند، یعنی خواننده های لس آنجلسی ده ها شبکه تلویزیونی را در اختیار دارند که 90درصد برنامه هایشان موسیقی است. با یک محاسبه ساده می توان فهمید که چرا یک شبکه تلویزیونی لوس آنجلسی ده سال است که دارد این کار را انجام می دهد، دلیلش این است که این کار برایش درآمد زاست. ستون اصلی اقتصاد این شبکه همین ترانه هاست که می تواند از آنها کسب درآمد کند و خود را اداره کند. حال مسئولین در قبال یک همچین برنامه هایی اجازه کنسرت هم نمی دهند چه برسد به برنامه تلویزیونی! تبلیغات ما منحصر به پخش سی دی است و این خیلی بد است چرا که قابل رقابت با آن سو نیست.

 هرجا که با مدیران و مسئولین راجع به مسائلی از قبیل شبیه خون فرهنگی و... صحبت می شود می گویم که موسیقی اولین و اولین زمینه و بستر در این شبیه خون فرهنگی و تهاجم فرهنگی است. و برای مبارزه صحیح و اصولی باید از ابزار سخت افزاری و نرم افزاری کمک گرفت، ولی متاسفانه در طی سی سال که از انقلاب می گذرد هنوز سی سالن در سطح کشور برای موسیقی ساخته نشده است!

ولی شما در تهران  کنسرت برگزار می کنید و این اجازه به شما داده می شود.

- بله ولی تهران شهری است که از نظر اجرای کنسرت دیگر اشباع شده، من می توانم در طول سال تنها سه شب کنسرت داشته باشم اما آیا می توانم در تهران هر ماه سه شب کنسرت داشته باشم؟! شرایط امر هم اکنون به صورتی است که سالن کنسرتی که من در نیویورک می گیرم قیمتش نصف سالن میلاد تهران است. سالن میلاد شبی 25 تا 30 میلیون هزینه دارد

حال من به عنوان یک هنرمند حرفه  ای برای اجرای یک کنسرت جدید باید به مدت دو تا سه ماه ، چیزی در حدود ده تا دوازده نوازنده حرفه ای را برای تمرین جمع کنم و هزینه شان را متقبل شوم، هزینه های تبلیغات و مدیریت را هم به این اضافه کنید . حدود 5میلیون باید به کمیته بدهم . حدود 5میلیون به نیروی انتظامی باید پرداخت کنم . هزینه را برآورد کنید. با چنین پیش درآمدی ، یک شهروند عادی که علاقمند به موسیقی سنتی است، در یک سالن که گنجایش دو هزار نفر را دارد ، باید بلیطی برابر با 100 هزار تومان را بخرد! چنین چیزی ممکن و معقول است؟ مسلما با این وضعیت بد اقتصادی کنونی، یک خانواده نمی تواند این هزینه را برای یک شب بپردازد! در نتیجه من مجبورم بلیط را پایین بیاورم. یک نوازنده حرفه ای سه ماه با من تمرین می کند که سه شب کنسرت بدهد به امید آن که بعد از سه ماه، حدود دو میلیون درآمد داشته باشد. این مسائل را کنار هم که بگذارید از نظر ریاضیات بهم نمی خورد.  اگر سیستم به صورتی بود که می شد همین کنسرت را سه شب تهران، سه شب اصفهان، سه شب شیراز و... به صورت یک تور، برنامه ریزی و اجرا کرد، این کار مثل یک چتر بود که هنرمندان را زیر حمایت خود جمع می کرد و موسیقیدانان حرفه ای دور ایران می گشتند و فرهنگ درست موسقیایی را رشد می دادند ولی خیلی وقتها با تمام برنامه ریزی های انجام شده 24ساعت قبلِ کنسرت اطلاع می دهند که فعلا گفته اند فلان شهر کنسرت نگذارید! خب زحمات ما چه می شود؟ ولی تاکنون هیچ وقت کنسرت من برای کانادا و امریکا و اروپا لغو نشده است.

یک سری از اتفاقاتی که در کار شما می افتد اقتضائات مدنی ماست و متاسفانه گریزی از آن نیست، اما شما فکر نمی کنید که ذائقه نسلی هم عوض شده یعنی نسل جوان امروزی، شاید آن ارتباط را با موسیقی سنتی برقرار نمی کند؟

- از نظر دسترسی به تنوع فرهنگی ، یک جوانی که در کشورهای غربی زندگی می کند، ده برابر جوان ایرانی در جامعه ما امکانات دارد ولی در همان جامعه هنوز موسیقی کلاسیک زنده است و در بهترین سالن ها اجرا می شود و از دو ماه قبل از کنسرت هم بلیت هایش بفروش رفته است . می خواهم بگویم هر کالایی در جامعه، طرفدارهای خودش را دارد. همانطوری که این مسئله در مورد دین نیز مطرح است. چرا تاکید می شود که مثلا قران را مدام بخوانید؟ چون درک شما از مثلا آیه انا انزلنا ، با رشد ذهنی و سنی شما فرق می کند و تاثیرش در زندگی چیز دیگری می شود؛ لذا نسلی که الان نوجوان است و دنبال مثلا موسیقی پاپ، شاید بعد از سن مثلا 25 سالگی گرایشات دیگری پیدا کند و احتیاج به موسیقی دیگری داشته باشد که بتواند تاثیر در زندگی خانوادگیش و ارتباطات فرهنگی اش داشته باشد حال اگر ما نتوانیم این فاصله ها را در زمان مناسب پر کنیم نسل جدید کم کم تهی از موسیقی می شود و این اتفاقی است که هم اکنون دارد می افتد. نسل جوان ما بعد از طی مراحل رشدی و مثلا ازدواج و.. دیگر موسیقی ای برای پر کردن در زندگی ندارد. شاید علت خیلی از ناهنجاری های اجتماعی مثلا درصد بالای اعتیاد بخاطر همین است. مثلا شما به عنوان یک جوان احتیاج دارید که یک زمان هایی را از خانه بیرون بیایید. مثلا بروید سینما کنسرت موسیقی و... وقتی این امکان نباشد چکار می کنید؟ داخل خونه جمع می شوید و اتفاقات بعدی نیز دیگر دست شما نیست. مثلا ساری در سال 1355، چیزی حدود 70-80هزار نفر جمعیت داشته با چهار سالن سینما، یک خانه جوانان ، یک کاخ جوانان و یک کانون پرورش فکری. الان در سال 1391، جمعیت بالای میلیون است و این در حالیست که سه تا از سینماهایش خراب شده و یک سینمای آن که کار می کند صندلی هایش قابل نشستن نیست، خانه جوانان را سپاه گرفته، کاخ جوانان را هلال احمر گرفته ، کانون پرورش فکری هم تعطیل است! حال جوانان باید در این شهر چگونه تفریح کنند؟! نتیجه آن که آمار نشان می دهد در میان جوانان فلان رده سنی در ساری ، از هر 5نفر 3نفر اعتیاد دارد، به عقیده من برای فرهنگ نباید خرج کرد بلکه باید ولخرجی کرد ولی متاسفانه کمترین بوجه ها برای بخش فرهنگی اختصاص داده می شود.

یادم می یاد 3سال پیش که اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی خدمت مقام معظم رهبری  رسیدند ایشان گفتند:" بیایید از چهره فرهنگ و هنر مملکت محرومیت زدایی کنیم" . کلمه محرومیت زدایی، خیلی تلخ و غریب است که ایشان بعد از بررسی ها به این نتیجه برسند که جامعه هنری و فرهنگی ما دچار محرومیت شده ، چراکه واقعا این اتفاق افتاده است. در حال حاضر یک نوازنده درجه یک ارکستر سنفونی، درآمد سالانه اش به 10میلیون تومان نمی رسد. و این تاسف بار است که مملکتی با این ثروت اوضاع هنرمندان چنین اسفبار است. مثلا در کشور ترکیه یک هنرمند درجه چهار، هواپیمای خصوصی و زندگی میلیاردی دارد . این در حالی است که من نوعی باید ببینم آخر ماه می توانم کرایه خانه را بدهم و این نکته بسیار مهمی است چرا که وقتی فقر وارد جامعه هنری می شود خیلی از مسائل را تحت الشعاع قرار می دهد.

اگر سیستم به صورتی بود که می شد همین کنسرت را سه شب تهران، سه شب اصفهان، سه شب شیراز و... به صورت یک تور، برنامه ریزی و اجرا کرد، این کار مثل یک چتر بود که هنرمندان را زیر حمایت خود جمع می کرد و موسیقیدانان حرفه ای دور ایران می گشتند و فرهنگ درست موسقیایی را رشد می دادند.

با توجه به تحصیلات و سابقه ی مدیریتی شما، اگر بخواهید راه حل بدهید که راه برون رفت از این گرفتاری ها چیست چه پیشنهاداتی دارید؟

- اولین راه بُرد این است که واقعا 80 درصد مدیران فرهنگی کنونی کار خودشان را رها کنند و اجازه دهند اهل فن و هنر مدیریت را بر عهده گیرند. در دهه 60 به دلیل نبود امنیت و اعتماد کافی ، از برخی نیروهای غیرمتخصص ولی امین خواسته شد تا مسئولیت هایی را بر عهده بگیرند اما اکنون در دهه سوم انقلاب و با وجود برقراری امنیت، کودک نوپای انقلاب دیگر جوانی سی ساله است و بهتر است که با درایت عمل کند. اگر در زمان حاضر مثلا مختاباد را رئیس هواپیمایی بکنند نه تنها اسفبار است بلکه توهین به دهها خلبان خبره است. در حال حاضر این مملکت به قدری سرشار از متخصص است که

می تواند متخصص صادر کند اما می بینیم که مثلا رئیس صدا و سیما و رسانه ی ملی ایران ، آقای روحانی ای است در زمینه رسانه تخصص ندارد. به همین دلیل مشکلاتی پیش می آید که وقتی آمار می گیرند می گویند 60 درصد مردم ایران تلویزیون ملی را نگاه نمی کنند! در اداره یک مجموعه فرهنگی و هنری باید مدیریت شجاع باشد و اهل حمله باشد نه دفاع و بتواند در تصمیمات لحظه ای درست عمل کند. توجه داشته باشید که تاثیر یک مدیریتِ بدِ فرهنگی در همان ثانیه مشخص نمی شود بلکه بعد از سالها صدماتش را نشان می دهد. مثل ساخت یک ساختمان که مهندس خوبی آن را نسازد و بعد از ده سال نشست کند. متاسفانه مدیران بدون تخصص، در دوران کاری خود مشکلات را به ظاهر حل می کنند اما این عدم درایت در دوران بعدی، خود را نشان می دهد. بحث مدیریت امری بسیار جدی است و باید 80 درصد آن تغیر کند و از این حالت دوست و فامیل و آشنا کنار برود.

دوم بحث بوجه های فرهنگی است که میزان آن برای مملکتی مانند ایران شرم آور است. دستمزد یک فوتبالیست به اندازه بودجه سالانه ی ارکست سنفونیک ایران است. فوتبال ما مدام هر جا می رود می بازد اما ارکسترمان هرجا می رود همه متعجب می شوند که عجب! ایران هم از این هنرها دارد!

سوم بخش سخت افزاری فرهنگی و هنری است. در ایران دیگر سالن خوب و با کیفیتی نداریم و متاسفانه از قافله خیلی عقب مانده ایم. غیر قابل تحمل است که مملکتی مثل ایران از جهت سخت افزارِ محل ارائه آثار هنری تا این حد فقیر باشد. این سه آیتم را باید در زمینه مسائل فرهنگی لحاظ کرد.

البته ما روحانی اهل هنر هم زیاد داریم .

- صد در صد اما با توجه به شناختی که من از شخص ایشان دارم می دانم که از موسیقی چیزی نمی دانند . وقتی شما وارد سیستمی مثل صدا و سیما می شوید، وارد یک فضای کاملا تخصصی می شوید چرا که یک رسانه ملی است در بحث تولید موسیقی احتیاج به یک مدیر  موسیقیدان حرفه ای است، متاسفانه در حال حاضر آن سیستم ممیزی وجود ندارد که بتواند یک سیستم منظم پخش موسیقی خوب را ایجاد کند. مثلا در رادیویِ 50 سال پیش می بینید که چقدر از لحاظ روانشناسی پخش درست عمل می شد مسائلی مانند این که فلان موسیقی در چه ساعتی باید پخش شود . در حال حاضر ما حجم انبوهی از موسیقیدان ها را در کشور داریم که با وجود آنکه کارشان بسیار عالی است اما سکویی برای ارائه آثار خود ندارند و این بدلیل عدم مدیریت صحیح است.

سمیه رمضان ماهی

 بخش هنری تبیان