تبیان، دستیار زندگی
هنر قدسی اسلامی قالب‏های بیانی دیگری را نیز در برمی‏گیرد، اما هنر قدسی به معنای دقیق لفظ شامل معماری و خوش نویسی است كه با تار و پود صورت و معنای قرآن در آمیخته‏اند و گویی از آن «جاری می‏شوند».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر قدسی اسلامی و ایرانی


هنر قدسی اسلامی قالب‏های بیانی دیگری را نیز در برمی‏گیرد، اما هنر قدسی به معنای دقیق لفظ شامل معماری و خوش نویسی است كه با تار و پود صورت و معنای قرآن در آمیخته‏اند و گویی از آن «جاری می‏شوند».


هنر قدسی اسلامی و ایرانی

فضای درون مسجد نه تنها عارضی و اتفاقی نیست بلكه عمدا به گونه‏ای طراحی شده كه هر گونه تراكم و انجماد یا كششی را كه مانع گسترش كلام در فضای نامحدود و یك دست شود، خنثی نماید؛ فضایی سرشار از سلم و توازن كه روح در آن، به جای تمركز و استقرار در قالب پیكره یا شمایلی خاص، همه جا هست و حضور دارد.

شمایل شكنی اسلامی كه بسیار موضوع بحث واقع شده به معنی تقابل یا ضدیت اسلامی با هنر قدسی نیست، چرا كه هیچ مذهبی بدون هنر قادر به آفرینش فضایی مناسب برای نمودها و تجلیات زمینی خویش نخواهد بود؛ بلكه بدین معناست كه اسلام، زندانی ساختن روح یا كلام الهی هیچ قالبی كه آزادی باطنی آن را تهدید كند و جلوه‏ها و نمودهای آن را بپوشاند، نمی‏پذیرد.

ازسوی دیگر، این امر با تأكید اسلام بر اصل «یگانگی الوهیت» یا «توحید» كه هرگز در قالب صور خیال نمی‏گنجد، و نیز با این خوی روحانی كه «صحراگردی» را بر «سكون و قرار» ترجیح می‏دهد. و از انجماد در فضا می‏پرهیزد، مرتبط است.

بدین گونه، معماری مسجد در اهدافی كه می‏جوید و در واقعیت روحانی‏ای كه می‏آفرینداز باطن قرآن مقدس الهام می‏گیرد و این مسأله كه معماری اسلامی چه روش‏های ساختی را از ساسانیان، بیزانس و دیگر منابع به عاریت گرفته، چندان اهمیتی ندارد.

حتی چهره ظاهری مساجد به گونه‏ای شكل گرفته تا از طریق رمز و تمثیل، با روشنی خیره كننده‏ای، اسماء و صفات گوناگون الوهیت را جلوه‏گر نماید: گنبد، زیبایی الهی یا «جمال» را و مناره‏ها، ابهت خداوندی یا «جلال» را متجلی می‏سازند.

بدین ترتیب، هر چند ذوق و قریحه ملل مختلف به ظهور سبك‏های معماری متنوعی منجر شده است، اما پیوندی عمیق كه ریشه در فضای روحانی واحدی دارد، مساجدی چنین متفاوت چون مسجد قرطبه، مسجد جامع اصفهان و مسجد دهلی را به هم می‏پیوندد.

فرم‏ها و مفاهیم سمبلیك خوش نویسی نیز با قرآن مقدس و بیان قرآنی مرتبط هستند؛ اینجا هم، طبق قریحه و استعداد هر قوم، سبك دیگری پدید آمده است. ایرانیان به عنوان اساتید خط «نستعلیق» و «شكسته» شهرت یافته‏اند، در حالی كه قوم ترك همواره در «نسخ» بر دیگران سبقت جسته‏اند.

خوشنویسی در میان هنرهای اسلامی مظهر پرتوان‏ترین هنر تزئینی است كه در عین حال، شیوه‏ای روحانی را جلوه‏گر می‏سازد. در شكل اصلی هنر قدسی، یعنی معماری و خوش نویسی، در كنار یكدیگر معماری تزیینی مسجد، خصوصا مساجد كاشیكاری شده ایران را به وجود آورده‏اند كه همچون بلوری در ظلمتكده خاك، پرتو نور آسمان را منعكس می‏نماید.

معماری اسلامی از همان آغاز به نقطه اوجی رسید كه تا زمان ما امتداد یافته، و این ویژگی شاید در طول تاریخ هنر بی‏نظیر باشد. سبك سنتی معماری مخلوق خدای دروغین عصر حاضر، یعنی «دوره» یا «زمانه» نیست، بلكه از مواجهه طریقت روحانی مذهبی خاص با ذوق و قریحه پیروان آن مذهب نتیجه می‏شود.

شمایل شكنی اسلامی  به معنی تقابل یا ضدیت اسلامی با هنر قدسی نیست، چرا كه هیچ مذهبی بدون هنر قادر به آفرینش فضایی مناسب برای نمودها و تجلیات زمینی خویش نخواهد بود؛ بلكه بدین معناست كه اسلام، زندانی ساختن روح یا كلام الهی هیچ قالبی كه آزادی باطنی آن را تهدید كند و جلوه‏ها و نمودهای آن را بپوشاند، نمی‏پذیرد.

از این رو، مادام كه آن مذهب و قوم خاص برخوردار از هستی است، این سبك نیز تداوم می‏یابد. معماری اسلامی ایران نمونه بارزی از این واقعیت است. مساجد سنتی معاصر در قیاس با مسجد دامغان قطعا تحول یافته‏اند. اما این تغییر و دگرگونی در متن ثبات و استمراری به وقوع پیوسته است كه روشنی و بداهت آن ما را از توضیح بیشتر بی‏نیاز می‏سازد.

نیاكان ایرانی ما چندان در بند «زمانه» نبودند كه به آفرینش سبكی محلی و مقطعی پرداخته و به آن اكتفا كنند؛ سبكی كه به دلیل همین ویژگی دیری دوام نمی‏یافت و به زودی منسوخ می‏شد. آنان به خلق هنری «بی‏زمان» پرداختند كه با ابدیت پیوند داشت و به موجب همین پیوستگی، ارزش و اعتباری جاودانه یافت.

ایران اسلامی در زمینه هنرهای تجسمی به خلق صورت‏های دیگری از هنر سنتی نیز پرداخته است كه با صور هنر قدسی، كه بی‏واسطه از تعالیم و مناسك دینی مایه می‏گیرند، پیوند دارد. برای نمونه در قلمرو معماری، خانه سنتی به نوعی گسترش و امتداد مسجد تلقی می‏شود، به این معنی كه سادگی و طهارت مسجد را استمرار می‏بخشد.

فرش‏هایی كه انسان با كفش بر آن‏ها پا نمی‏نهد؛ پاكی آیینی‏شان كه نماز و عبادت بر روی آن‏ها را، همچون فرش‏های مسجد، ممكن می‏سازد؛ «خلوت» اطاق‏های سنتی خالی از مبلمان، و عناصر فراوان دیگر، میان خانه و مسجد پیوندی معنوی برقرار می‏نماید. در مقیاس وسیع‏تر، كل طراحی شهر، با مسجد مرتبط است و این امر علاوه بر نقش مركزی مسجد در شهر سنتی، به گونه‏ای بسیار دقیق‏تر، از اصل وحدت و انسجام، سرچشمه می‏گیرد كه بر همه شهر، از خانه‏های شخصی تا شهر در كلیت خود، حاكم است.

هنر سنتی و بالاخص هنر قدسی ایرانی، میراثی افسانه‏ای از خود باقی نهاده است. قوم ایرانی با استعداد عظیم و ذوق مهذب و پالوده خود هنری آفریده كه در آن واحد هم حسی و هم معنوی است؛ در عین آن‏كه طبیعت گذرا و فانی جهان را یادآور می‏شود، زیبایی آن را جلوه‏گر می‏سازد؛ تجلی الهی را در صور و اشكال جمیل نمود می‏بخشد و در عین حال، ذات برتر و ماورایی منشأ جلوات را متذكر می‏شود.

این میراث، در زمانه‏ای كه پلیدی و زشتی بر زمین سیطره یافته و روح را تهدید به مرگ و فنا می‏كند، هنوز برای اكثر ایرانیان واقعیتی زنده و محسوس است و ارزش جهانی دارد. در این شرایط، ایرانی باید به حكم وظیفه، این هنر و مبانی آن را بشناسد و به دیگران معرفی كند.

ایران اسلامی در زمینه هنرهای تجسمی به خلق صورت‏های دیگری از هنر سنتی نیز پرداخته است كه با صور هنر قدسی، كه بی‏واسطه از تعالیم و مناسك دینی مایه می‏گیرند، پیوند دارد. برای نمونه در قلمرو معماری، خانه سنتی به نوعی گسترش و امتداد مسجد تلقی می‏شود، به این معنی كه سادگی و طهارت مسجد را استمرار می‏بخشد.

وظیفه اصلی هنرمند ایرانی در این عصر، همچون دیگر عناصر مۆثر در شكل‏گیری و جهت‏یابی جامعه این است كه خود را بشناسد و این عقده ناپسند حقارت در برابر غرب را بازگشاید؛ حقارتی كه از جهل نسبت به سنت و فرهنگ ایران و غفلت از ماهیت واقعی غرب جدید ناشی می‏شود.

هنر سنتی و قدسی غنی و بارور ایران، ابزار عمده‏ای برای درمان این جهل و تشخیص مسیر و مركز ثقل زندگی است؛ بدون آن، تلاش فردی صورت ناهنجار دیگری بر هیاهو و اغتشاش دوره جدید خواهد افزود، و با آن، نیروی خلاقه هنرمند، همچنان كه محقق و «متفكر»، همچون شعاع آفتاب تیرگی را می‏زداید؛ نوری كه نظم می‏آفریند و آنچه را كه ممكن بود همواره در ابهام باقی بماند، شفافیت و روشنایی می‏بخشد.

این گونه، نیروی خلاقه هنرمند برفراز غوغا و هیاهویی كه روح انسان را به رخوت و بیماری می‏كشاند، به ترنم خوش پرنده‏ای تبدیل می‏شود كه نوای آرامش و سلم و شادی سر می‏دهد؛ آرامشی كه انسان برای وصول به آن آفریده شده است و چه بداند و چه نداند، آن را جستجو می‏كند؛ اما تنها زمانی به آن واصل می‏شود كه قداست را بشناسد و خود را در برابر اراده و مشیت الهی تسلیم كند.

بخش هنری تبیان


منبع:

فصلنامه هنرهای تجسمی