تبیان، دستیار زندگی
ملامت بشر از دل بستن به دنیا و بی اعتباری آن از جمله نکات مهمی است که در این غزل حافظ به آن پرداخته است
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماه کنعانی من


ملامت بشر از دل بستن به دنیا و بی اعتباری آن  از جمله نکات مهمی است که در این غزل ، حافظ به آن پرداخته است .


ماه کنعانی من

در این غزل حافظ  آدمی را از تکیه به دنیا باز می دارد و به پند و نصیحت می پردازد که، این میزبان سیه کاسه و تنگ چشم مهمان خود را به نابودی می کشد و چون دنیا بی اعتبار است پس می خواهد که وی از آن چشم پوشد .

رونق عهد شبابست دگر بستان را                                        

می رسد مژده ی گل بلبل خوش الحان را

بلبل نام مرغی است که آواز دل انگیزی دارد اما از نظر ظاهری زیبایی خاصی ندارد. بلبل در اندیشه حافظ سمبل سه چیز است : الف – عاشقی و شیدایی که معشوق وی گل است . ب – فصاحت و زبان آوری . ج – خوشنوایی که با عیش و طرب همراه است .

دگر قید شمارش است ، دگرباره ، دوباره /  مژده ی گل : خبر و بشارت وصال گل/  خوش الحان : خوش آواز ، الحان خوش ، صفت ترکیبی.

رسیدن بهار بشارت رسیدن عاشق به معشوق ( بلبل به گل ) است و سر سبزی بستان.

ای صبا گر به جوانان چمن باز رسی                       خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

صبا از قهرمانان غزل های حافظ است و قاصد میان عاشق و معشوق  و پیام آور شادی و خبر خوش .

خدمت رساندن امروزه به سلام رساندن مرسوم است و اظهار بندگی و ارادت را نیز می رساند .

حافظ خطاب به باد بهاری می گوید اگر به شاهدان چمن ( سرو ، گل ، ریحان ) رسیدی، سلام و اظهار ارادت و بندگی ما را برسان .

در این بیت صنعت تشخیص ، تناسب و استعاره به کار رفته است .

گر چنین جلوه کند مغبچه ی باده فروش                   خاکروب در میخانه کنم مژگان را

مغبچه : فرزند مغ ( مغ + بچه ) پسرکی که در میکده کار می کند . حافظ ترسا بچه ، صنم باده فروش و مغبچه را مترادف و به معنای ساقی به کار برده است .

میخانه از جمله کلماتی است که حافظ در اشعار خود بسیار به کار برده است و جنبه ی اساطیری دارد و در واقع محلی است که نقطه مقابل مسجد و خانقاه به کار رفته . این کلمه هم چون رند معنای مثبت آن مدنظر حافظ است و از برساخت های اوست .

حافظ می گوید اگر شاهد زیباروی رخ بنماید و جلوه گری کند با رضایت خاطر آماده ام که با مژه خاک در میخانه را بروبم .

ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان                       مضطرب حال مگردان من سرگردان را

عنبر سارا : ماده ی خوشبو و خاکستری رنگ . عنبر سارا نام محلی که بهترین عنبر ها را از آن جا می آورند.

مه : کلمه ی مخفف شده ی ماه است و استعاره از رخسار زیبا ( رخسار معشوق ) است .

حافظ خطاب به معشوق زیبا روی می گوید ای کسی که از زلف عنبر گونه ی خود بر چهره ی چون ماهت حلقه یی مانند چوگان درست می کنی و مرا که چون گوی سرگردانم مضطرب حال و مشوش می نمایی .

در این بیت صنعت ایهام و استعاره به کار رفته است .

حافظ رسیدن جان به عالم معنی را در صورتی که انسان خود را از قفس تن و زندان دنیا خود را رها سازد ، میسر می داند .

ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند                             در سر کار خرابات کنند ایمان را

درد : ته مانده ، درد بیشتر اختصاص به شراب دارد و آن ماده ای است که در قعر ظرف شراب باقی می ماند . حافظ این کلمه را به صورت دردی آمیز ، دردکشان ، درد نوش و ... به کار برده است . درد کش صفت فاعلی است .کسی که تا ته پیاله و درد شراب را می نوشد .

ترسم : یقین دارم،خرابات : شرابخانه . این کلمه  نزد حافظ و عرفا معنای متعالی دارد و کنایی است . این کلمه از دید حافظ دارای معانی مادی و معنوی است و از اسطوره های مهم حافظ است و در دیوان وی دارای چند معنا است :  الف - کنایه از میخانه  ب – با همان معنا نقطه مقابل مسجد و خانقاه   ج – با معنای احترام آمیز و عرفانی.

یقین دارم که ملامت گران و بد گویان ما درد کشان، سرانجام به این زهد خام خود ادامه ندهند و ایمانشان را در راه خرابات بر باد دهند .

در این بیت صنعت کنایه به کار رفته است .

یاد مردان خدا باش که در کشتی نوح                      هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

بیت اشاره به آن دارد که حضرت نوح برای آن که طوفان را مهار کند کمی از جسد آدم را با خود به رسم تبرک برداشت تا طغیان طوفان از حد نگذرد .

همراه و مصاحب مردان خدا باش چرا که در کشتی نوح وجود گرانمایه ای است که طوفان او را هراسناک  نمی سازد و در وی اثری ندارد.

در این بیت صنعت تلمیح و تضاد  به کار رفته است . خاک ذکر عام و ارداه خاص منظور است .

برو از خانه ی گردون به در و نان مطلب                   کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

سیه کاسه : بخیل و خسیس، مراد دنیا است و کنایه از دنیا . صفتی ترکیبی.

به دنیا دل مبند که این میزبان بخیل و تنگ چشم سرانجام مهمان خود را نابود می سازد .

هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است                گوچه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

خوابگه آخر : استعاره از گور یا قبر است . خاک در معنای عام است.

با توجه به این که جایگاه همه قبر است پس چه حاجتی به آن است که خود را به زحمت اندازی و به فکر مال اندوزی باشی و خانه خود را به عرش ببری؟

( ملامت انسان از این که دنیا بی اعتماد است و انسان نباید به آن دل ببندد . )

ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد                      وقت آن است که بدرود کنی زندان را

ماه کنعانی استعاره از جان،مسند مصر : استعاره از عالم معنی،زندان : استعاره از قفس تن یا زندان دنیا .

ای ماه کنعانی من (جان) کرسی فرمانروایی از آن توست. زمان آن است که زندان دنیا و قفس تن را ترک کنی و عزیز ملک عالم معنی شوی.

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی                  دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

حافظ خطاب به خودش می گوید باده خور و قلندری کن و سرخوش باش ، اما قرآن کلام خدا را مانند دیگران دام ریا و نیرنگ قرار مده . چرا که این امر از هر گناهی زشت تر است .

در این بیت حافظ به ریا کاری کسانی که قرآن می خوانند و بدان عمل نمی کنند اشاره دارد .

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان