تا ادبیات مردمی فاصله داریم
گفتوگویی با نویسندگان درباره ادبیات مردمی و عامهپسند
در همه شاخهها چه در حیطه علم و دانش و چه در حطیه هنر و ادبیات، دستهبندی و تقسیم به انواع و به گونهای ژانر، برای آسانتر شدن شناخت و فراگیری سریعتر لازم است. برای شناخت و سنجش آثار ادبی نیز این کار ضرورت دارد. گذشتگان ما آثار ادبی را به طور عمده، براساس صورت و شکل ظاهری تقسیمبندی میکردند که این نوع تقسیمبندی در شعر و نثر ما دیده میشود. همچنین دستهبندی و نامگذاری آثار نثر فارسی نیز بر پایه شیوه نگارش آنها بوده؛ مانند نثر ساده و مسجع. البته در ادبیات جهان، آثار ادبی براساس اندیشه و محتوا به چهار نوع حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمیتقسیمبندی شده است.یکی از تقسیمبندیهای ادبیات ما، ادبیات داستانی به شیوه سنتی بوده که امروزه برخی از نویسندگان از آن بهعنوان «ادبیات مردمی» یاد میکنند. قدیمیترین، محبوبترین و در عین حال، رایجترین نوع ادبی در میان ملتها «افسانه» و «قصه» و در معنای وسیعتر «داستان» است. به بیانی دیگر، انسان همواره شرایط مکانی و زمانی خود و حوادثی را که با آن روبهرو میشده، گاه به طور واقعی و گاه آمیخته با تخیل در قصههایش تصویر کرده است. بدین سبب «ادبیات داستانی» را هنریترین نوع ادبیات مردمی نامیدهاند. ادبیات داستانی –چه نظم و چه نثر- بسیار پرمایه و غنی و تجلیگاه باورها، معاشرتها، مهرورزیها، مبارزات و در یک کلام، راه و روش زندگی مردم شرق است. مردمیکه هیچگاه بدون داستان زندگی نکردهاند و اسطورهها برایشان بسیار مهم است. حال با توجه به تقسیمبندی موجود باید دید که تعریف نویسندگان از ادبیات مردمی چیست و آیا این نوع ادبیات با ادبیات عامهپسند تفاوت دارد یا خیر؟
«فیروز زنوزی جلالی» درباره «ادبیات مردمی» و تعریفی که بر آن قائل است، میگوید: من به تعریف ادبیات مردمی در ایران قائل نیستم چرا که در ایران بیشتر ادبیات عامهپسند داریم تا ادبیات مردمی. مخاطب ایرانی ذائقه فوقالعاده احساسی دارد و بیشتر به وجه احساسی ادبیات فکر میکند تا اینکه بخواهد کتابی بخواند که برایش طرح سوالی شود یا او را به فکر وادار کند.
وی در ادامه در تعریف ادبیات عامهپسند بیان میدارد: منظورم از ادبیات عامهپسند همان ادبیات سهلخوان است، در کشورهای مختلف ادبیات به دستههای مختلف تقسیم میشود از جمله وحشت، دینی، عشقی، روانشناسانه، تخیلی و... هر یک مخاطب خاص خود را دارد. اما در کشور ما این نوع تقسیمبندی و بهتر بگویم ژانرها کمتر وجود دارد و اگر هم باشد بسیار کم است و معتقدم تقسیمبندی درستی در ادبیات وجود ندارد.
این نویسنده با تاکید بر این مطلب که طبع ایرانی در کتابخوانی بسیار سهل و آسان است و به نوعی آسانخوانی از خصایص خواننده کتابهای داستان ایرانی است، تصریح کرد: ادبیاتی که مخاطب را به فکر وادارد و برای مخاطب ایجاد سوال کند در ایران وجود ندارد و بیشتر کتابخوانهای ما نیز سهلخوان هستند.
وی یادآور شد: همانطور که بهدنبال نویسنده حرفهای هستیم، برای خواندن کتاب هم باید خواننده حرفهای داشته باشیم. در حال حاضر؛ در جامعه کتابخوان ما کتابهای «ر- اعتمادی» را بیشتر در دست خوانندگان میبینیم تا کتابهایی با موضوعات امروزی.
این نویسنده معتقد است که ادبیات اندیشه همان ادبیات مردمی است: وقتی میگوییم ادبیات اندیشه، سر و کله ادبیات مردمی پیدا میشود. در این نوع ادبیات نویسنده نیاز جامعه را احساس میکند و با شناختی که دارد یک اثر مردمی و امروزی را مینویسد. اما ما در ایران چنین ادبیاتی نداریم و اگر هم باشد بسیار کم است. موضوعات به دلایل زیاد گزینش میشوند و موضوعاتی که نویسندگان در نگارش یک اثر استفاده میکنند به روز نیستند.
وی در ادامه یادآور شد: دغدغههای نویسندگان جامعه ما، امروزی نیست. در حال حاضر رمانی پیدا نمیکنید که موضوعات اجتماعی روز جامعه در آن نوشته شده باشد و همه نویسندگان ما رمانهایی که مینویسند یا در گذشته سیر میکند یا آینده.
زنوزی با بیان این مطلب که «سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند» گفت: نویسندگان ما برای خلاص شدن از بازخواستها، گزینشها و اینکه کتابشان به موقع چاپ شود و در مراحل صدور مجوز و چاپ باقی نماند، خود را از جغرافیای مکانی و زمانی در رمان خلاص میکنند. بیشتر کتابهای رمان ما لامکان و لازمان است. اگر نویسندهای هم در این موضوع بنویسد، کتاب با چند سال وقفه چاپ میشود و دیگر معنی امروزی را ندارد.
وی همچنین تصریح کرد: نویسندگان ما دیگر دچار خودسانسوری شدهاند و خود برای نگارش، نوشتههایشان را سانسور میکنند و به همین دلیل ما ادبیات امروزی و در نهایت مردمی نداریم.
اما «منیژه آرمین» از دیگر نویسندگان معاصر، ادبیات مردمی را در ایران دارای تعریف و جایگاه خاص خواند و عنوان کرد: در حال حاضر کتابهایی با مسائل اجتماعی داریم اما ممکن است این کتابها ضعیف باشند.
وی در ادامه بیان داشت: در میان تقسیمبندیهای مختلف در ادبیات دنیا، رمانهای عشقی از همه بیشتر فروش داشته و مخاطبان زیادی را در بر میگیرد. البته کتابهای پرمحتوا هم مخاطبان خود را دارند.
این نویسنده با اشاره به کتابخوانی در ایران نیز بیان داشت: در کشور ما قشر فرهنگی، کمتر کتاب میخوانند و بیشتر کتابهای تخصصی میخوانند. ما در اصل مشکل مخاطب کتاب داریم و بیشتر مخاطبان کتابهایی میخوانند که موقعیت اجتماعی ندارند و بیشتر رمانهای عشقی هستند.
وی به زمان نگارش کتاب و چاپ آن نیز اشاره میکند و همچون «زنوزی جلالی» معتقد است: وقتی کتابی نوشته میشود مراحل صدور مجوز و چاپ آن بسیار طولانی است و همین طولانی شدن پروسه چاپ و رسیدن کتاب به مخاطب، دیگر ادبیات به روز را به مخاطب تحویل نمیدهد.
«جواد جزینی» از دیگر نویسندگان معاصر کشور نیز درباره ادبیات مردمی میگوید: کلمه پاپیولار را در دهه 20 با نام مردمی ترجمه کردند و بعدها دیدند این کلمه بخشی از مردم را دربر میگیرد و به همین دلیل بعدها ادبیات عامهپسند نام گذاشته شد. ادبیات مردمی چه بخواهیم و چه منکر این قضیه باشیم، در کشور ما وجود دارد.
نویسنده کتاب «کسی برای قاطر مرده گریه نمیکند» در تعریف ادبیات عامهپسند نیز بیان داشت: نوعی از ادبیات است که بهجای آنکه اهل فن و کارشناسان ادبی آن را بخوانند، مردم مخاطب این کتابها هستند. ادبیات عامهپسند به لحاظ ریختشناسی نیز متفاوت است و یکی از ویژگیهای این نوع ادبیات سادگی آن است. در این نوع ادبیات رقیقترین موضوعات احساسی نوشته میشود و موضوعات آن مخاطب را وادار به تفکر نمیکند. این نوع کتابها صرفا عاشقانه نیستند و گاهی موضوعات دیگر را هم دربرمیگیرند.
این نویسنده در ادامه خاطرنشان ساخت: برخی از منتقدان ادبی بر این عقیده هستند که این کتابها بیشتر مردم را تحمیق میکنند چرا که هیچ یک از مطالب عامهپسند مخاطب را به تفکر نمیاندازد و در این کدامها مطالبات اجتماعی دیده نمیشود.
جزینی همچنین یادآور شد: در کتابهای عامهپسند به لایههای قدرت پرداخته نمیشود و در همه دورهها نیز مورد اقبال و توجه مخاطبان قرار میگیرد. همیشه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از چاپ این کتابها گلهمند است اما همیشه حمایت جنبی از این کتابها میشود چراکه یک نظام و قدرت دوست دارد که مردم با این کتابها سرگرم شوند. البته باید گفت که ادبیات عامهپسند پلکان ادبیات تحلیلی است. هیچگاه نمیبینیم که مردم با خواندن کتابهای دولتآبادی قصه بخوانند.
وی در ادامه اضافه میکند: در حال حاضر میان ادبیات تفکربرانگیز و مردم کشور فاصله و شکاف عمیقی ایجاد شده است و متاسفانه سازمانها و نهادهای موظف نیز به ارتقای فرهنگ مردم کمکی نمیکنند. نباید ادبیات عامهپسند را سرزنش کرد بلکه باید شکافها را برطرف کنیم. یک نقطه امید نیز وجود دارد که در حال حاضر در چند کتاب دیده میشود و آن کتابهای عامهپسندی است که در آن ویژگی تفکر وجود دارد و نویسنده سعی میکند مسائل روز جامعه را در آن بیاورد. بنابراین باید به ادبیاتی برسیم که میان ادبیات عامهپسند و تحلیلی را پر کند. هنوز برای رسیدن به ادبیات مردمی و ادبیاتی که همگام با مردم حرکت کند، فاصله داریم و باید دید این فاصله و شکاف چه زمان پر میشود و به طور حتم اگر این فاصله از بین نرود مطئمنا میان مخاطب و ادبیات نیز فاصله جبران ناپذیری خواهد افتاد.
بخش ادبیات تبیان
منبع: تهران امروز