نژاد پرستى شعبهاى از شرك است و به همین دلیل اسلام شدیدا با آن مبارزه كرده و همه انسانها را از یك پدر و مادر مىداند كه امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزكارى است.

یک گروه از خود راضی در قرآن
نژاد پرستى شعبهاى از شرك است و به همین دلیل اسلام شدیداً با آن مبارزه كرده و همه انسان ها را از یك پدر و مادر مىداند كه امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزكارى است.
اگر بنا شود نژاد پرستان جهان را ردهبندى كنیم بدون شك یهود در ردههاى بالا قرار خواهند گرفت، و هم اكنون كشورى را كه آنها به نام" اسرائیل" تشكیل دادهاند بر مبناى همین مساله نژاد تاسیس شده، چه جنایت هاى هولناكى كه براى تشكیل آن مرتكب شدند، و چه جنایات وحشتناكى كه براى نگهدارى آن مرتكب مىشوند.
گروه از خود راضى
قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ (بقره94)
بگو: اگر سراى آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست، نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ كنید، اگر راست مىگویید .
از تاریخ زندگى یهود چنین برمی آید كه آنها خود را یك نژاد برتر مىدانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیتند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده!، و آتش جهنم با آنها چندان كارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و كلا آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند!
خلاصه اینكه بنى اسرائیل، ادّعاهاى دروغین و خیال پردازىهاى فراوان داشتند و این خود خواهى های ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن كه سخن از یهود مىگوید منعكس است ،كه برخى از آنها عبارتند از:
ما فرزندان و محبوبان خدا هستیم. «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاۆُهُ» (مائده، 18) كسى وارد بهشت نمىشود مگر آنكه یهودى و یا نصرانى باشد . «قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى» (بقره، 111) آتش دوزخ، جز چند روزى به ما اصابت نمىكند . «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً» (بقره، 80)
این پندارهاى موهوم از یك سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مىكرد، و از سوى دیگر به كبر و خودپسندى و خود برتربینى.
این آیه (94 بقره)، همهى این بافتههاى خیالى و موهومات فكرى آنها را ردّ كرده و مىفرماید:
اگر این ادّعاهاى شما درست باشد و به این حرفها ایمان داشته باشید، دیگر نباید از مرگ بترسید و از آن فرار كنید، بلكه باید آرزوى مرگ كنید تا به بهشت وارد شود!
نژاد پرستى شعبهاى از شرك است و به همین دلیل اسلام شدیدا با آن مبارزه كرده و همه انسانها را از یك پدر و مادر مىداند كه امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزكارى است
جنایات نژاد پرستان
بى شك سرچشمه بسیارى از جنگ ها و خونریزی ها در طول تاریخ بشر، برترىجویى نژادى بوده است، مخصوصاً در جنگ جهانى اول و دوم كه بزرگترین رقم تلفات و ویرانى را در تاریخ همراه داشت، عامل نژاد پرستى آلمان ها (یا حزب نازى) عامل غیر قابل انكارى بود.
و اگر بنا شود نژاد پرستان جهان را ردهبندى كنیم بدون شك یهود در ردههاى بالا قرار خواهند گرفت، هم اكنون كشورى را كه آنها به نام" اسرائیل" تشكیل دادهاند بر مبناى همین مساله نژاد تاسیس شده، چه جنایت هاى هولناكى كه براى تشكیل آن مرتكب شدند، و چه جنایات وحشتناكى كه براى نگهدارى آن مرتكب مىشوند.
آنها حتى آئین موسى (علیه السلام) را در نژاد خود محصور ساختهاند، و اگر كسى از غیر نژاد یهود بخواهد این آئین را بپذیرد براى آنها جالب نیست، به همین دلیل تبلیغ و دعوت به سوى آئین خود در میان اقوام دیگر نمىكنند.
همین وضع خاص آنها سبب شده كه در انظار جهانیان منفور گردند، چرا كه مردم دنیا كسانى را كه براى خود امتیازى بر دیگران قائل باشند هرگز دوست ندارند.
اصولاً نژاد پرستى شعبهاى از شرك است و به همین دلیل اسلام شدیدا با آن مبارزه كرده و همه انسانها را از یك پدر و مادر مىداند كه امتیازشان تنها به تقوا و پرهیزكارى است .
ریشههاى ترس از مرگ
بیشتر مردم از مرگ مىترسند و وحشت دارند و پس از تحلیل و بررسى مىبینیم كه ریشه این ترس را یكى از دو چیز تشكیل مىدهد:
1- بسیارى از مردم مرگ را به معنى فنا و نیستى و نابودى تفسیر مىكنند و بدیهى است كه انسان از فنا و نیستى وحشت دارد، اگر انسان مرگ را به این معنى تفسیر كند حتما از آن گریزان خواهد بود، و لذا حتى در بهترین حالات زندگى و در اوج پیروزى فكر این مطلب كه روزى این زندگى پایان مىیابد، شهد زندگى را در كام آنان زهر مىكند، و همیشه از این نظر نگرانند .
2- افرادى كه مرگ را پایان زندگى نمىدانند و مقدمهاى براى زندگى در سرایى وسیع تر و عالی تر مىبینند به خاطر اعمال خود و خلافكاری ها از مرگ وحشت دارند، زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتائج شوم اعمال خود مىبینند، بنابراین براى فرار از محاسبه الهى و كیفر اعمال، میل دارند هر چه بیشتر مرگ را به عقب بیندازند، آیه بالا اشاره به دسته دوم مىكند.
نترسیدن از مرگ، نشانهى صدق و یقین است. وقتى مرگ از راه مىرسد شوخىها، تعارفات و خیالات مىگریزند، تنها انسان مىماند و اعمال او. در لحظهى مرگ، انسان باور مىكند كه متاع دنیا كم است و آخرت بهتر و باقى است
ولى پیغمبران بزرگ خدا از یك سو ایمان به زندگى جاویدان بعد از مرگ را در دلها زنده كردند و چهره ظاهرى وحشتناك مرگ را در نظرها دگرگون ساخته، چهره واقعى آن را كه دریچهاى به زندگى عالیتر است به مردم نشان دادند.
و از سوى دیگر دعوت به" پاكى عمل" كردند تا وحشت از مرگ به خاطر كیفر اعمال نیز زائل گردد، بنابراین مردم با ایمان از پایان زندگى و مرگ به هیچ وجه وحشت ندارند.
اولیاى خدا، نه تنها از مرگ نمىترسند، بلكه اشتیاق به مرگ نیز دارند. همانگونه كه حضرت على علیه السلام مىفرماید: «و الله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه» (بحار، ج 28، ص 233) یعنى به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب به مرگ، از علاقه طفل شیرخوار به سینه مادرش بیشتر است.
نترسیدن از مرگ، نشانهى صدق و یقین است. وقتى مرگ از راه مىرسد شوخىها، تعارفات و خیالات مىگریزند، تنها انسان مىماند و اعمال او. در لحظهى مرگ، انسان باور مىكند كه متاع دنیا كم است و آخرت بهتر و باقى است.
در لحظه مرگ، انسان باور مىكند كه دنیا غنچهاى است كه براى هیچ كس شكفته نمىشود و دوستان دنیوى مگسانند دور شیرینى. انسان اگر به مرتبه یقین برسد، هر چه به مرگ نزدیكتر مىشود، احساس قرب و وصول به لقا و دیدار الهى مىكند.
به همین دلیل حضرت على علیه السلام وقتى ضربهى شمشیر را بر فرق خود احساس كرد فرمود: «فزت و رب الكعبة» قسم به پروردگار كعبه رستگار شدم.
امام حسین علیه السلام در كربلا هر چه به ظهر عاشورا و زمان شهادت نزدیك مىشد، صورتش برافروخته و شكوفاتر مىگردید، و وقتى در شب آخر از یارانش پرسیدند: مرگ نزد شما چگونه است؟ جملاتى را در جواب عرضه داشتند كه نشان دهندهى یقین آنان به حقّانیّت راهشان بود، آنها مرگ را شیرین مىدانستند و حتّى برخى از آنان در همان شب آخر با یكدیگر مزاح مىكردند.
آرى، باید به گونهاى زندگى كنیم كه هر لحظه آماده مرگ باشیم.(مرگ، همانند سفر است. راننده در صورتى از سفر مىترسد كه یا راه را نمىشناسد، یا بنزین ندارد یا تخلّف نموده است، یا جنس قاچاق حمل مىكند و یا در مقصد، محل سكونت ندارد. در حالى كه مۆمن واقعى، راه را مىداند «الیه المصیر» سوخت بین راه دارد «عمل صالحاً» تخلّفاتش را با توبه جبران كرده است، جنس قاچاق یعنى عمل خلاف ندارد و محل سكونتش را نیز مىداند «جنّة الماوى» و لذا نمىترسد.)
آنها (یهودیان) مىدانستند در پرونده اعمالشان چه نقطههاى سیاه و تاریك وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است، بنابر این سراى آخرت براى آنها سراى عذاب و شكنجه و رسوایى است و به همین دلیل خواهان آن نیستند
پیامهای آیه:
1ـ در برابر خیالات و موهومات، با صراحت برخورد كنید. «قُلْ»
2ـ دامنهى انحصار و نژادپرستى، تا قیامت كشیده مىشود! «لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً»
3ـ وجدان، بهترین قاضى است. «إِنْ كانَتْ» ، «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
4ـ آمادگى براى مرگ، نشانهى ایمان واقعى و صادقانه است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»
مدّعیان دروغگو
و در ادامه بحث قبل در آیه بعد می فرماید:
وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (بقره 95)
ولى آنها هرگز به سبب آنچه از پیش فرستادهاند، آرزوى مرگ نكنند و خداوند به حال ستمگران، آگاه است .
آرى آنها (یهودیان) مىدانستند در پرونده اعمالشان چه نقطههاى سیاه و تاریك وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است، بنابراین سراى آخرت براى آنها سراى عذاب و شكنجه و رسوایى است و به همین دلیل خواهان آن نیستند.
پیامهای آیه:
1ـ ترس از مرگ، در واقع ترس از كیفر كارهاى خودماست. «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ»
2ـ مدّعیان دروغگو و متوقّعان نابجا، ظالمند. «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»
3ـ خودتان مىدانید كه چه كردهاید، خداوند نیز كه از آنها با خبر است، پس این همه ادّعا براى چه؟! «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور ج1
2- تفسیر نمونه ج1
3- بحار، ج 28، ص 233