تبیان، دستیار زندگی
آیت اللّه حاج شیخ هاشم قزوینی یکی از عالمان بزرگی است که در راه مبارزات زحمت تبعید را به جان خرید و مدت هفت سال دوری از تدریس و درس را متحمل شد و در زادگاه خویش قلعه هاشم قزوین به صورت تبعید به سر برد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مبارزات سیاسی ملا هاشم قزوینی

ملاهاشم قزوینی

آیت اللّه حاج شیخ هاشم قزوینی یکی از عالمان بزرگی است که در راه مبارزات زحمت تبعید را به جان خرید و مدت هفت سال دوری از تدریس و درس را متحمل شد و در زادگاه خویش قلعه هاشم قزوین به صورت تبعید به سر برد.

مدرس قزوینی آزادمردی بود که در عین زهد و دوری از دنیا اجتماعی بود و در مسائل سیاسی حضور فعال داشت.

 استاد محمّدرضا حکیمی نقل می کند:

« روزی برای تدریس به مدرسه نواب آمده بود برای درس عصر و چون کمی به وقت مانده بود، در راهرو مدرسه روی سکوی زیر طاق نشسته بود، به خدمتش رسیدم و فرصت را مغتنم شمرده، از مبارزات مسلحانه و اقدامات نواب صفوی پرسیدم و نظرش را در این باره جویا شدم.

دستش را به طرف عمامه اش برد و با اشاره به تحت الحنک خود گفت: «با تحت الحَنَک نمی شود از دین دفاع کرد. » (1)

روحانیت در طول تاریخ، هماره ستیزی خونبار علیه زورگویان و دین ستیزان داشته و این بین مستضعفان و روحانیت یک اعتماد دو جانبه به وجود آورده است.

بنابراین شناخت مبارزات روحانیت بسیار ضروری است.

یکی از این مبارزات مربوط است به حادثه مسجد گوهر شاد مشهد در سال 1314 ش که در این مورد، عالمان شجاع و انقلابی، اساتید و بزرگان حوزه علمیه مشهد در برابر تهاجم فرهنگی یعنی از بین بردن حجاب و انهدام ارزشهای ملی اسلامی به واسطه مجبور کردن مردم به گذاشتن کلاه پهلوی ایستادند تا هویت اسلامی را از گزند حمله دشمنان مصون دارند.

یکی از این عالمان بزرگ آیت اللّه حاج شیخ هاشم قزوینی است؛ دانشمندی که در این راه زحمت تبعید را به جان خرید و مدت هفت سال دوری از تدریس و درس را متحمل شد و در زادگاه خویش قلعه هاشم قزوین به صورت تبعید به سر برد.

نقش ملا هاشم قزوینی در قیام مسجد گوهر شاد

«رضا خان میر پنج» به حکومت رسید و طبق برنامه ریزی استعمار برای رسیدن به اهداف پلیدش دستورالعملی را صادر کرد و آن استفاده کردن همه مردم ایران از «کلاه پهلوی» یا «کلاه شاپو» بود، به گونه ای که هیچ کس حق نداشت بدون کلاه یا با کلاههای محلی در جامعه ظاهر شود.

بعد از پخش این بخشنامه ها و پس از حوادث مدرسه شاهپور شیراز و میدان جلالیه تهران برای علما و همه ملت ثابت گردید که برنامه دقیق و حسابشده ای برای تغییر فرهنگ و هویت ملی و کشف اجباری حجاب زنان و حذف روحانیون از جامعه طراحی شده است.

از این رو مقاومت آغاز شد. از جمله مراکز اصلی مقاومت و پایداری در این قضیه، مردم شهرهای شیراز، تبریز، تهران و مشهد بودند.

علمای بزرگ مشهد همچون حضرات آیات حاج آقا حسین قمی، حاج میرزا محمّد آقا زاده، شیخ هاشم قزوینی، سید عبداللّه شیرازی، سید علی سیستانی و سید علی اکبر خویی (پدر آیت اللّه العظمی خویی)، در منزل حضرت آیت اللّه سید یونس اردبیلی گرد هم آمدند و تصمیمهای مهمی گرفته شد، از جمله نوشتن تلگراف به شاه و هشدار به وی که این نقشه ها در ایران اسلامی قابل اجرا نیست و باید از تصمیم خود منصرف شود.

به صلاحدید آقایان بنا شد حضرت آیت اللّه حاج آقا حسین قمی تلگراف را به شاه رسانده، او را برای انصراف از برنامه های خود قانع کند.

افراد حاضر در جلسه از جمله مدرس قزوینی پای تلگراف را امضا کردند و مخالفت صریح خود را با نقشه های استعماری آشکار نمودند.

حاج آقا حسین قمی پس از رسیدن به شهر ری به دستور شاه محاصره و به عتبات تبعید شد. مردم با بیدارگریهای روحانیون از نقشه های شوم استعمار آگاه شده بودند.

محقق خراسانی از سخنوران معروف مشهد در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود: «ای مردم من زیر این کلاه کلاهها می بینم.»

سرانجام پاسی از نیمه های شب 12 ربیع الآخر گذشته بود که قشون سرتا پا مسلح رضاخان، به سرکردگی سرلشکر ایرج مطبوعی و... برای فتح مسجد گوهر شاد به حرکت در آمد و صدای شیپور آغاز جنگ از همه طرف بلند شد و مردم به خاک و خون کشیده شدند و دو تا پنج هزار تن مظلومانه و غریبانه از پای درآمدند.(2)

«فردای آن روز خفقان شگفت آوری در مشهد حاکم شد و دژخیمان رژیم وابسته پهلوی بعد از کشتار در مسجد گوهر شاد آغاز به دستگیری و زندانی کردن افراد سرشناس، متدین، وعاظ و علمای درجه اول نمودند که یکی از افراد و علمای برجسته و سرشناس آیت اللّه حاج شیخ هاشم قزوینی بود.

آنان را ابتدا در زندانهای مشهد مورد بازجویی قرار دادند و سپس به زنجیرشان کشیده و با توهین و تحقیر فوق العاده و با تأمین حفاظت شدید، از راه زمینی به زندان تهران منتقل کردند.

یکی از کسانی که در جریان مسجد گوهر شاد دستگیر شد مرحوم آیت اللّه سید عبداللّه شیرازی بود که خاطراتی از آن قیام و آیت اللّه حاج شیخ هاشم نقل کرده است(3)

پس از دو ماه محاکمه علمای بزرگ اردبیل، شیراز، شاهرود، قزوین و... حکومت پهلوی تصمیم می گیرد که آنها را تبعید کند. طبق امضایی که در تلگراف نموده اند، یکی به شیراز، دیگری به اردبیل و آیت اللّه حاج شیخ هاشم به قزوین تبعید شدند.

سرانجام مدرس والامقام مشهد، مدت هفت سال در زادگاه خود قلعه هاشم خان به صورت تبعید به سر برد.

تا اینکه در شهریور 1320 ش بر اثر حوادث جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای خارجی رژیم طاغوت سرنگون و رضاشاه به جزیره موریس در آفریقا تبعید شد.

آیت اللّه حاج شیخ هاشم قزوینی مجددا به مشهد مقدس باز گشت و مجاورت اختیار نمود.

حضرت امام بارها از این قیام به نیکی یاد می کرد:

« قیام خراسان را کی کرد؟ علمای خراسان، مرحوم آمیرزا یونس و مرحوم آقازاده و امثال اینها. بعد از او هم یک قیام تنهایی آقای قمی کرد که آمد به حضرت عبدالعظیم و ما هم حضرت عبدالعظیم بودیم... » (4)

« یک نهضت، نهضت علمای خراسان بود، مرحوم آقازاده و مرحوم آسید یونس و سایر علمای آن وقت، همه را گرفتند و آوردند و در حبس در تهران، و من خودم مرحوم آمیرزا محمّد آقازاده رحمه الله (فرزند مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفایه) را دیدم که یک جایی نشسته بود بدون عمامه ... تحت مراقبت بود...» (5)

باز در جای دیگر درباره قیام و حرکت ضد رضا خانی علمای خراسان از جمله آیت اللّه قزوینی در کلام مرحوم امام خمینی قدس سره چنین آمده:

«در این مدتی که خودمان مشاهده کردیم قیامهایی از این طبقه (روحانیت شیعه) دیده ایم در مقابل رضا شاه، آن وقت که آمد کودتا کرد... قیامی که از خراسان شد که همه علمای خراسان را که قیام کرده بودند گرفتند و آوردند و بردند در زندان.» (6)

آری، گرچه به ظاهر عده زیادی از مردان شجاع و رشید خراسان در مسجد گوهر شاد به خاک و خون کشیده شدند، علما به زندان رفتند، عده ای تبعید و عده ای محکوم به اعدام شدند، ... ولکن حادثه گوهر شاد چونان حماسه عاشورا ماهیت کفرآمیز رضا شاه و حکومت او را آشکار ساخت و این نقطه آغازی برای رانده شدن رضا خان از ایران و منفور شدن ابدی خاندان او بود.

سرانجام مردم مسلمان و غیور ایران در سال 1357 با شعار «اللّه اکبر» و به رهبری امام خمینی کاخ ظلم و کفر و نفاق پهلوی را از بیخ و بن برکند.


پی نوشتها:

1. مکتب تفکیک، ص 349.

2. اندیشه فصلنامه حوزه علمیه مشهد، شماره اول، بهار 1370، ص 145-128.

3. بنگرید به: فصلنامه اندیشه، سال اول، ش 2، تابستان 1370، ص 68-65.

4. به نقل از: صحیفه نور، ج 9، ص 30.

5. به نقل از: صحیفه نور، ج 1، ص 261 و 328.

6. همان.

منبع: پایگاه حوزه نت

تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان