تبیان، دستیار زندگی
در آخرین فراز از خطبه 17، امام(علیه السلام) شکایت جاهلان عالم نما و قاضیان نادان و دنیاپرست و خودخواه و مغرور را به درگاه خداوند مى برد و با دلى پر درد و آهى سوزان از آنها شکوه مى کند،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کاری که عالمان جاهل با قرآن می کنند


عالم نمایان جاهل در مواجهه با قرآن چگونه عمل می کنند؟


امام علی

جواب: در آخرین فراز از خطبه 17، امام(علیه السلام) شکایت جاهلان عالم نما و قاضیان نادان و دنیاپرست و خودخواه و مغرور را به درگاه خداوند مى برد و با دلى پر درد و آهى سوزان از آنها شکوه مى کند، مى فرماید:

«از این گروهى که در میان امواج جهل و نادانى زندگى مى کنند و در گمراهى جان مى دهند به خدا شکایت مى کنم!» (اِلَى اللهِ اَشْکُو مِنْ مَعْشَر یَعیشونَ جُهّالا، وَ یَمُوتُونَ ضُلاّلا).

در واقع در این فراز، توصیفهایى براى معرّفى این گروه بیان مى کند. آرى تمام زندگى آنها در جهل و نادانى سپرى مى شود و به همین دلیل مرگشان در ضلالت و گمراهى است (در واقع جمله دوّم نتیجه اجتناب ناپذیر جمله اوّل است!) چگونه ممکن است سراسر زندگى انسان در جهل بگذرد و او گمراه از دنیا نرود!

در توصیف دیگرى از آنها که یکى از بهترین نشانه ها براى شناختن این گروه است، مى فرماید:

«در میان آنها متاعى کسادتر از قرآن مجید نیست، اگر درست خوانده و تفسیر شود! و متاعى بهتر و گرانبهاتر از آن نزد آنها وجود ندارد، اگر آن را از مفاهیم اصلیش تحریف کنند (و مطابق هواى نفس آنها تفسیر نمایند.)» (لَیْسَ فیهِمْ سِلْعَة(1)اَبْوَرُ(2) مِنَ الْکِتابِ اِذا تُلِىَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَ لا سِلْعَة اَنْفَقُ(3) بَیْعاً وَ لا اَغْلى ثَمَناً مِنَ الْکِتابِ اِذا حُرِّفَ عَنْ مَواضِعِهِ).

آنها قرآنى را مى خواهند که هماهنگ با هواى نفس آنها و اغراض فاسد و نیّات شوم و افکار پلیدشان باشد، و از آن جهت که قرآن با تفسیر راستینش، هماهنگ با این خواسته هاى انحرافى نیست دائماً دست به سوى تحریف و تفسیر به رأى دراز مى کنند و براى توجیه افکار و اعمال زشتشان در میان علاقه مندان به قرآن، به سراغ تحریف مى روند.

شدیدترین خطرى که امّت مرا تهدید مى کند، لغزش عالمان و استدلال منافقان به قرآن (براى توجیه منویّات خویش) و مطامع دنیوى، که گردنهاى شما را مى زند و شما را به ذلّت مى کشاند

نکته قابل توجه در این جا تفاوت میان مۆمنان باتقوا و بى ایمان هاى فاقد تقوا، است. گروه اوّل قرآن و فرمان الهى را براى خود اصل اساسى مى دانند و مى کوشند خواسته هاى خود را بر آن تطبیق دهند و اگر گرفتار خطا و لغزشى شوند، و از چهارچوبه دستورات الهى فراتر روند، به زودى پشیمان شوند; رو به درگاه خدا مى آورند، و از گناه و تقصیر خویش توبه مى کنند و درصدد جبران بر مى آیند.

گروه دوّم که خود خواه و خود محور و هوا پرستند، معیار اصلی را خواسته های دل و هوسهای بی قید و شرط خود می دانند، به همین دلیل کوشش می کنند که آیات قرآن و کلمات الهی را نیز بر آن تطبیق دهند؛ چرا که آن اصل است و این فرع، دین و احکام الهی تا آنجا برای آنها محترم است که یا خواسته های آنها سازگار باشد، و هر جا از خواسته هاى آنها جدا شد از آن جدا مى شوند. به همین دلیل آنها در برابر آیات الهى با یکى از دو شیوه برخورد مى کنند:

نخست از شیوه «نُۆمِنُ بِبَعْض وَ نَکْفُرُ بِبَعْض» بهره مى گیرند آنچه هماهنگ با هوسهایشان است مى پذیرند و به آن ایمان دارند و آنچه را مخالف آن است طرد مى کنند و نسبت به آن کافر مى شوند!

در واقع آنها به مصداق «اَفَرَاَیْتَ مَنِ اَتَّخَذَ اِلهَهُ هَویهُ» هواى نفس را مى پرستند نه خدا را!

شیوه دوّم دست زدن به تحریف معنوى و تفسیر به رأى، که گاه براى فریب مردم و گاه براى فریب وجدان خویش مى باشد; و این شیوه از شیوه اوّل خطرناکتر و زشت تر است. به همین دلیل در آیات قرآن و روایات اسلامى مذمّت فوق العاده اى از آن شده است.

آنها قرآنى را مى خواهند که هماهنگ با هواى نفس آنها و اغراض فاسد و نیّات شوم و افکار پلیدشان باشد، و از آن جهت که قرآن با تفسیر راستینش، هماهنگ با این خواسته هاى انحرافى نیست; دائماً دست به سوى تحریف و تفسیر به رأى دراز مى کنند و براى توجیه افکار و اعمال زشتشان در میان علاقه مندان به قرآن، به سراغ تحریف مى روند

قرآن مجید درباره گروهى از یهود مى فرماید: «اَفْتَطْمَعُونَ اَنْ یُۆْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَریق مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»; (آیا انتظار دارید به آیین شما (مسلمانان) ایمان بیاورند با این که عدّه اى از آنها سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مى کردند در حالى که علم و آگاهى داشتند).(4)

مسلّم است این گونه افراد در برابر هیچ گونه واقعیّتى تسلیم نخواهند شد، آنها خفّاشانى هستند که دشمن آفتاب عالمتاب حقّند، آنها هرگز ایمان به خدا نیاوردند!

لذا در حدیثى از پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى خوانیم که مى فرماید: «قالَ اللهُ جَلّ جَلالُهُ: ما آمَنَ بی مَنْ فسَّرَ بِرَأیِهِ کَلامی»; (خداوند متعال مى فرماید: کسى که سخن مرا به رأى خود (و مطابق میل خویش) تفسیر کند به من ایمان نیاورده است).(5)

در حدیث دیگرى از رسول خدا مى خوانیم: «اَشَدُّ ما یُتَخَوَّفُ عَلى اُمَّتى ثَلاث: زَلَّةُ عالِم، اَوْ جِدالُ مُنافِق بِالْقُرآنِ، اَوْ دُنْیا تَقْطَعُ رِقابَکُمْ»(شدیدترین خطرى که امّت مرا تهدید مى کند، لغزش عالمان و استدلال منافقان به قرآن (براى توجیه منویّات خویش) و مطامع دنیوى، که گردنهاى شما را مى زند و شما را به ذلّت مى کشاند).(6)

پی نوشت ها :

(1) . «سِلْعه» (بر وزن فرقه) به معناى متاع و مال التجاره است و در اصل از ماده «سَلْع» به معناى شکاف یا شکاف در کوه ها گرفته شده و از آن جا که «مال التجاره» آشکارا در برابر چشم همه قرار داده مى شود، به آن «سلْعه» گفتند.

(2) . «اَبْوَر» از ماده «بَوْر» (بر وزن غَوْر) به معناى هلاکت و فساد است، و از آن جهت که کسادى بازار موجب هلاکت سرمایه ها و مردم مى شود این واژه به آن اطلاق شده است.

(3) . «اَنْفَق» از ماده «نَفاق» و «نفوق» در اصل به معناى از بین رفتن چیزى است و بخشش را از آن جهت «انفاق» مى گویند که به ظاهر اموال مورد انفاق از دست مى رود هرچند در معنا پاداشى به مراتب عظیمتر خواهد داشت. همچنین به رواج متاع در بازار «نَفاق» (بر وزن طلاق) گفته مى شود چون به زودى از طرف خریداران، خریدارى مى شود و از بازار بیرون مى رود.

(4) . سوره بقره، آیه 75.

(5) . «بحارالانوار»، ج 89، ص 107.

(6) . «بحار الانوار»، ج 89، ص 108.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :کتاب پیام امام علی(علیه السلام)، جلد1، ص601.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.