تبیان، دستیار زندگی
به خدا قسم هر چه حضرت رضا علیه السلام فرموده بود در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و كورى و برص ‍ شد. به او گفتند: حضرت رضا راست گفت یا دروغ ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت كه حضرت خبر داد مى دانستم كه واقعیت خواهد داشت ولى من مقاومت و لجبازى مى كردم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام رضا علیه السلام و مسأله علم غیب

امام رضا

محد بن فضل هاشمى نقل می کند: بعد از وفات موسى بن جعفر علیه السلام به مدینه آمدم ، خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدم ، به عنوان امام بر حضرت سلام كردم . آنچه نزد من بود (از امانات مردم) به ایشان دادم و گفتم: من مى خواهم به بصره بروم و میدانى كه خبر رحلت موسى بن جعفر به آنها رسیده است و آنها به شدت اختلاف دارند، مطمئن هستم كه از من در مورد ادله امامت سۆ ال مى كنند، اى كاش چیزى از آن (معجزات ) را به من نشان دهى ؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود: این مسأله بر من پوشیده نیست ، به دوستان ما در بصره و غیر بصره برسان كه من نزد آنها خواهم آمد. ولا قوة الا بالله .

آنگاه تمامى آنچه از پیامبر صلى الله علیه وآله نزد امامان مى باشد كه عبارت است از لباس و چوبدستى و اسلحه و دیگر اشیاء، به من نشان داد.

عرض كردم : شما كى مى آیید؟

حضرت فرمود: وقتى به بصره رسیدى ، سه روز بعد من به بصره خواهم آمد انشاء الله تعالى .

محمد بن فضل به بصره آمد و خبر آمدن حضرت رضا علیه السلام را به مردم داد و اینكه حضرت سه روز دیگر وارد مى شود. در این میان مرد ناصبى بنام عمر بن هذاب كه خود را زاهد معرفى مى كرد، حضرت را تحقیر نموده و گفت : او جوانى است كه اگر مسائل مشكل از او سۆ ال شود شاید درمانده و متحیر شود.

حضرت رضا علیه السلام بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من ، به بصره آمد و دستور داد تا رئیس نصارى و رأس الجالوت عالم یهود را همراه با همین عمربن هذاب براى مناظره بیاورند.

حضرت فرمود: بسم الله ، هر كدام به زبان خود صحبت كند تا جوابش را به زبان خودش بشنود، آنگاه حضرت با زبان هر كدام با آنها صحبت كرد به گونه اى كه اهل مجلس حیران شده و همگى اقرار كردند كه حضرت بهتر از آنها به زبان آنها صحبت مى كند

مجلسى آراستند كه از شیعه و زیدیه و یهود و نصارى پر بود، وقتى مجلس آماده شد حضرت رضا علیه السلام وارد شده پس از سلام فرمود:

منم على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن ابى طالب و پسر پیامبر صلى الله علیه و آله . من امروز صبح نماز را در مدینه با والى خواندم و او پس از نماز، نامه اى از خلیفه به من داد و قرار شد بیاید به منزل من و جواب نامه را در حضور من بنویسد و انشاءالله امروز عصر مى روم و به قرار خود عمل مى كنم .

سپس فرمود: شما را جمع كردم تا اشكالها و سۆ الهاى خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم ، از علائم نبوت و امامت كه آنها را جز نزد ما اهل البیت علیهما السلام نخواهید یافت . هر كه مى خواهد سۆ ال كند كه من آماده شنیدن و دادن جواب هستم .

حاضرین گفتند: اى پسر پیامبر با این دلیل دیگر دلیلى نمى خواهیم و شما نزد ما راستگویى و خواستند بلند شوند. حضرت فرمود: متفرق نشوید. من شما را جمع كردم تا هر چه از آثار نبوت و نشانه هاى امامت كه جز نزد ما خانواده نخواهید یافت بپرسید.

مامون و سیاست ولایتعهدی امام رضا(ع)/بخش 1

زودتر از همه آن مرد ناصبى عمر بن هذاب سخن را آغاز كرده و گفت : محمد بن فضل هاشمى از شما سخنانى نقل مى كند كه عقل ما آنرا نمى پذیرد و قبول نمى كنیم .

حضرت فرمود:  چه سخنانى ؟

گفت : شما مى گوئید: من هر چه خداوند بر پیامبر اكرم فرستاده مى دانم و به جمیع زبانها و لغتها آگاهم .

حضرت فرمود: آرى چنین است ، هر چه مى خواهید بپرسید.

عمر بن هذاب گفت : اولا همین آگاهى و علم خود را به لغات (زبانهاى گوناگون) ثابت كنید، در مجلس ما افراد رومى و هندى و فارسى هستند، با آنها به زبان خودشان صحبت كنید.

حضرت فرمود: بسم الله ، هر كدام به زبان خود صحبت كند تا جوابش را به زبان خودش بشنود، آنگاه حضرت با زبان هر كدام با آنها صحبت كرد به گونه اى كه اهل مجلس حیران شده و همگى اقرار كردند كه حضرت بهتر از آنها به زبان آنها صحبت مى كند.

به خدا قسم هر چه حضرت رضا علیه السلام فرموده بود در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و كورى و برص ‍ شد. به او گفتند: حضرت رضا راست گفت یا دروغ ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت كه حضرت خبر داد مى دانستم كه واقعیت خواهد داشت ولى من مقاومت و لجبازى مى كردم

آنگاه به آن مرد ناصبى فرمود: اكنون به تو خبر می دهم كه در این روزها به خون یكى از بستگان مبتلا شده و مرتكب قتل مى شوى .

مرد ناصبى گفت : این خبر را از شما باور نمى كنم چون علم غیب مخصوص خداوند است .

حضرت فرمود: آیا خداوند نفرموده : است : «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول ؛ خداوند آگاه به غیب است و او هیچكس را بر غیب آگاه نمى كند مگر كسى كه بپسندد چون پیامبر».

بدان كه پیامبر اكرم مورد رضاى خداست و ما هم وارثهاى او مى باشیم ، كه نسبت به وقایع گذشته و آینده تا قیامت آگاه هستیم .من آنچه به تو خبر دادم تا پنج روز دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من دروغگو و افترا زننده هستم و اگر واقعیت داشت بدان كه تو بر خدا و رسول او انكار كرده اى . و علامت دیگر آنكه به زودى مبتلا به كورى مى شوى و هیچ چیز نمى بینى ، نه كوهى ، نه دشتى ، و این خبر تا چند روز انجام مى شود، و همچنین قسم دروغى خواهى خورد و به مرض برص ‍ مبتلا مى گردى .

محمد بن فضل و عده اى دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه حضرت رضا علیه السلام فرموده بود در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و كورى و برص ‍ شد. به او گفتند: حضرت رضا راست گفت یا دروغ ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت كه حضرت خبر داد مى دانستم كه واقعیت خواهد داشت ولى من مقاومت و لجبازى مى كردم.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: بحارالانوار، ج 49، ص 73 (نقل از پیشگوئیهاى امیر المۆمنین علیه السلام، سید محمد نجفى یزدى).

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.